گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ روزنه‌ی تأمین منافع کشورهای دیگر

صبح کابل
گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ روزنه‌ی تأمین منافع کشورهای دیگر

نویسنده: محمدامین رسالت

کشورهای درگیر در جنگ افغانستان، تلاش دارند از فرصت پیش آمده به نام گفت‌وگوهای صلح افغانستان منافع خویش را در افغانستان و منطقه تأمین و تضمین کنند. هر کشور به‌صورت جداگانه و امریکا در رأس، با نماینده و اعضای هیأت گفت‌وکننده‌ی صلح طالبان با دولت افغانستان حفظ منافع خویش را در افغانستان و منطقه مطرح کرده، برای تحقق آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند. رایزنی کنونی زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی وزارت امور خارجه‌ی امریکا، در مورد سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی امریکا پس از گفت‌وگوهای صلح گواه این موضوع است.

پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ القاعده بر برج‌های تجارت جهانی در امریکا، این کشور با قوت و جدیت تمام جنگ با القاعده را اعلام کرد. جورج‌بوش، رییس‌جمهوری وقت امریکا، با وضاحت تمام اعلام کرد که کشورهای جهان در این جنگ یا باید با امریکا باشند یا علیه امریکا و گزینه‌ی سومی وجود ندارد.

افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان در آن زمان، برای جنگ‌جویان و تندروان اسلامی از جمله اسامه بن لادن، رهبر وقت شبکه‌ی القاعده، بهشت امن بود و از این کشور تمام برنامه‌های خویش را پلان و عملی می‌کردند. موضع آن زمان امریکا در ارتباط با طالبان، بی‌طرفی توأم با احتیاط و نظاره‌گری بود و زمام‌داران امریکایی تلاش می‌کردند تا زمانی‌ که طالبان تهدید جدی برای امنیت و منافع امریکا و متحدانش نباشد، این بی‌طرفی را تداوم بخشند.

پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر، امریکا از موضع نخست خویش باز هم عقب‌نشینی نکرد و تلاش آن کشور بر این بود که وارد باتلاق جنگ افغانستان نشود. برای این منظور، خواستار تسلیم‌دهی بی‌قید و شرط اسامه بن لادن از طالبان شد و برای رسیدن بدون درگیری به این خواست خویش، از نفوذ کشورهای منطقه که با طالبان روابط حسنه داشتند و امارت اسلامی را به رسمیت شناخته بودند، استفاده کرد.

پاکستان به‌عنوان حامی اصلی طالبان در این وساطت نقش بسیار فعال بازی کرد تا از رویارویی امریکا با طالبان جلوگیری کند؛ ولی این تلاش‌ها و اصرارهای پاکستان بر دیوار آهنین هیأت تصمیم‌گیری این گروه نفوذ نکرد و در زمان تعیین شده، بن لادن نه به کشور بی‌طرف سوم انتقال یافت و نه به امریکا تسلیم داده شد. مدت اولتیماتوم امریکا سر رسید؛ اما هدف تحقق نیافت.

در نهایت آتش جنگ امریکا و طالبان درگرفت. در طول ۱۸ سال گذشته، امریکا و متحدان غربی‌اش، با شدت و حدت تمام برای شکست طالبان از راه جنگ تلاش و هزینه کردند؛ اما ساختار سنتی و قبیله‌ای جامعه‌ی افغانستان از یک طرف، عدم جدیت کافی بازیگران داخلی صحنه‌ی سیاست افغانستان از سوی دیگر و حمایت رقیبان منطقه‌ای و جهانی امریکا از طالبان از ناحیه‌ی سوم، اسباب شکست امریکا در جنگ افغانستان را فراهم کرد.

در نهایت، تحلیل امریکا از وضعیت چنین شد که به جای مخالفت و عداوت با طالبان، مسیر آشتی با این گروه را در پیش گرفته مانند رقیبان منطقه‌ای و جهانی خویش از این گروه استفاده‌ی ابزاری کند. گفت‌وگو‌های پنهانی امریکا با این گروه در این خصوص آغاز شد و در چوکات موافقت‌نامه‌ی صلح امریکا با طالبان رسمیت پیدا کرد و همگانی شد.

در زمان حال، امریکا در رأس و حامیان منطقه‌ای طالبان در قاعده‌ی هرم نفوذ بر طالبان، همه در تلاش استفاده‌ی ابزاری از این گروه‌ به نفع خویش ‌اند. در این گفت‌وگوها و معامله‌ها، تلاش امریکا بر این است که این گروه را در گام نخست به امریکا وابسته کند و از این مسیر، احتمال تهدید باالقوه‌ی این گروه نسبت به امنیت و منافع امریکا در منطقه و جهان را به صفر تقرب دهد و از سوی دیگر، از قوت و پتانسیل این گروه علیه رقیببان سیاسی و اقتصادی خویش در منطقه استفاده کند.

بنابراین، آنچه برای امریکا در افغانستان اهمیت دارد، نوع نظام سیاسی پس از گفت‌وگوهای صلح نخواهد بود. آن کشور نه از برگشت امارت اسلامی قاطعانه دفاع خواهد کرد و نه از استمرار نظام دموکراتیک و استحکام پایه‌های دموکراسی نوپای افغانستان با جدیت حمایت خواهد کرد. امریکا برای بیرون شدن از منجلاب جنگ افغانستان، مسؤولیت تعیین نظام را به افغان‌ها واگذار خواهد کرد و تنها تلاش امریکا، برنامه‌ریزی برای حفظ امنیت و منافع کشورش‌ در افغانستان متمرکز خواهد بود و بس. موضع‌گیری‌های اخیر امریکا در خصوص افزایش خشونت طالبان و اصرار امریکا بر حمله نکردن به نیروهای امریکایی، تأیید این مطلب است.

پاکستان در طول سال‌های جنگ امریکا با طالبان برای احیای مجدد امارت اسلامی در افغانستان هزینه کرد و اکنون خود را در آستانه‌ی صعود به سکوی پیروزی می‌بیند. این کشور نیز در افغانستان طرف‌دار شکل‌گیری حکومت و نظامی است که از یک سو وابسته به پاکستان باشد و از سوی دیگر سیاست هم‌سو با منافع اقتصادی و سیاسی پاکستان در منطقه را دنبال کند. امارت اسلامی برای تحقق اهداف پاکستان در افغانستان، بهترین گزینه است و آن کشور برای برگشت طالبان به قدرت تلاش‌های پیدا و پنهان بی‌حد و حصر انجام خواهد داد؛ زیرا تنها قدرتی که علیه منافع هند در افغانستان بایستد و مانند پاکستان مسیر عداوت با آن کشور را در پیش‌گیرد، افراطیت اسلامی خواهد بود.

عربستان سعودی نیز از دیرباز به‌منظور شکست دادن رقیب منطقه‌ای خویش که جمهوری اسلامی ایران است، سیاست تقویت افراطیت اسلامی را در منطه دنبال کرده است. طالبان بهترین گزینه برای حمایت به‌منظور تحقق اهداف عربستان و مسدود ساختن دامنه‌ی نفوذ ایران در افغانستان است. به‌یقین نظام طالبانی از لحاظ قرائت و برداشت مذهبی، هم‌سو با عربستان و در تضاد با جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. با حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان، عربستان به خواست‌های دیرینه‌ی خویش که سرنگونی و شکست نظام جمهوری اسلامی یا دست‌کم ایجاد آشوب و اغتشاش در داخل ایران است، از موفق‌تر عمل خواهد کرد؛ زیرا با استفاده از نفوذ طالبان، شهروندان سنی ایران را علیه نظام جمهوری اسلامی تحریک کرده نظم داخلی و امنیت ایران از این طریق مختل خواهد شد.

جمهوری اسلامی ایران اما می‌داند که برگشت طالبان به قدرت به سود و صلاح آن کشور نیست؛ اما در طول سالیان مبارزه‌ی طالبان در برابر امریکا گروه طالبان را حمایت کرد و اکنون می‌خواهد با استفاده از احسان گذشته و در صورت نیاز کم‌ و بیش امتیازدهی آینده، روابط خویش را با این گروه در حال تعادل نگه دارد؛ تا از این رهگذر تهدیدی جدی متوجه جهموری اسلامی ایران نشود. افزون بر این، امارت اسلامی مانند گذشته از قدرت و درایت لازم برخوردار نخواهد بود که کارهای زیربنایی و توسعه‌ای را در این کشور انجام دهد. با برگشت طالبان به قدرت، منافع اقتصادی ایران در افغانستان کم و بیش تأمین خواهد شد؛ چون طالبان مثل گذشته برنامه‌های مشخص توسعه‌ای نخواهند داشت و افغانستان از یک طرف بازار فروش کالاهای ایرانی خواهد بود از سوی دیگر، از آب‌ دریاهای افغانستان در داخل استفاده‌ی موثر صورت نگرفته در جمهوری اسلامی ایران سرازیر خواهد شد.

با توضیح و تحلیل تا اینجا از یک طرف استنتاج می‌شود که منافع امریکا، پاکستان و عربستان سعودی، به‌عنوان بازیگران اصلی پشت صحنه با برگشت طالبان به قدرت منافات ندارد و کم و بیش در هم‌سویی با آن تعریف می‌شود؛ از سوی دیگر، زیر نام گفت‌وگوهای صلح افغانستان هر کشور صرف برای تأمین و تضمین منافع خویش با طالبان چازنه‌زنی می‌کند و نماینده‌ی وزارت امور خارجه‌ی امریکا -آقای زلمی خلیل‌زاد- این سیاست را پیشنهاد، تشویق و تعقیب می‌کند؛ چنانچه در پاسخ نگرانی مقام‌های هندی از برگشت طالبان به قدرت، گفته بود که دولت هند باید نگرانی‌های خویش را به‌شکل مستقیم با طالبان مطرح کند.

به نظر می‌رسد در مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان، امتیاز بیش‌تر را طرفی خواهد گرفت که در میدان جنگ دست بالاتر داشته باشد؛ زیرا فشارهای امریکا و متحدان غربی‌اش بر طالبان، با معامله‌ی امریکا با این گروه به حداقل خواهد رسید و نهایت کمک آن‌ها در هماهنگی با سازمان ملل متحد برای دولت و مردم افغانستان توصیه به سازش و خویشتن‌داری و مدارا خواهد بود. از این جهت طالبان برای امتیازگیری بیش‌تر در گفت‌وگوهای صلح بین الافغانی، از یک طرف دامن جنگ را از مراکز شهرها به حواشی برده است تا از قلمرو وسیع به‌عنوان یک اهرم امتیازگیری استفاده کند و از سوی دیگر، آتش جنگ را در مناطق مختلف با قصاوت تمام شعله‌ورتر کرده ‌اند تا بالادستی خویش را در میدان جنگ برای همه به اثبات برسانند.

بدیهی است که گفت‌وگوهای صلح زمانی برای طرفین قابل قبول خواهد بود که حاصل آن یک توافق برد-برد باشد. دولت افغانستان و هیأت مذاکره با طالبان، در صورتی قادر به حفظ و استمرار دست‌آوردهای ۱۹ سال گذشته خواهد بود که از حالت انفعالی بیرون شده به جای اندرز و سفارش‌های اخلاقی به طالبان، در هر زمینه‌ نقش فعال بازی کنند: در میدان جنگ پیروزمندانه برزمند و در میز گفت‌وگو با متانت تمام از حقوق اساسی، مدنی و سیاسی شهروندان با جدیت تمام دفاع کنند؛ در غیر این صورت، بازنده‌ی گفت‌وگوهای صلح از همین اکنون معلوم است.