غرق‌ شدن بیشتر افغانستان در آشفتگی سیاسی

مهدی غلامی
غرق‌ شدن بیشتر افغانستان در آشفتگی سیاسی

نویسنده: جولیان ریزک – سازمان صلح جهانی

مترجم: مهدی غلامی

۲۰۲۰، سال پر مشغله‌ای برای افغانستان بوده و چندین ملاقات سطح بالا میان طالبان، دولت افغانستان و ایالات متحده‌ی امریکا صورت گرفته است. جمعه‌ی گذشته، جنرال آستین اسکات میلر در حالی که لبخند ملیحی زده بود و کلاه سنتی‌ای بر سر داشت، با سخن‌گوی طالبان دیدار کرد. با وجود ظاهر قضیه، تنش‌ها میان همکاران مذاکره‌کننده، بالا است. نشانه‌هایی وجود دارد که می‌گوید روند صلح در حال از هم پاشیدن است، گر چه این نشانه‌ها می‌تواند به تاکتیک‌های دشوارتر مذاکره نیز اشاره کند.

نمی‌توان انکار کرد که از توافق‌نامه‌ی صلح ۲۹ فبروری تا کنون، همه از کم‌بود پیش‌رفت [در موضوع صلح] ناامید شده اند. ایالات متحده و دولت افغانستان، طالبان را متهم به کمین زدن به مواضع دور دست نیروهای امنیت ملی افغانستان از بدو امضا شدن توافق‌نامه‌ی صلح کرده اند که منجر به مرگ‌های زیادی شده است. سخن‌گوی طالبان، ایالات متحده را متهم به کشتن ۲۷ شورشی در یکی از حملات هفته‌ی گذشته کرده است؛ این‌ها نشان می‌دهد که دو طرف در پای‌بند بودن به مکلفیت‌های شان در توافق‌نامه، با مشکل روبه‌رو بوده اند.

در سال ۲۰۰۱، ایالات متحده دست به اشغال افغانستان زد تا به ظاهر، اسامه بن لادن را تعقیب کرده و پشتیبانی از او را قطع کند؛ اما آن هدف‌ها، پیوسته با شک و تردیدهایی همراه بوده است. یکی از نزاع‌ها این است که اسامه بن‌لادن و گروه القاعده‌ای که مرکزتجارت جهانی را نابود کردند، از عربستان سعودی بودند، نه افغانستان. دیگر این که اسامه بن لادن، سرانجام در پاکستان ترور شد. افزون بر این، برای دست یافتن به این هدف‌ها، نیاز به یک اشغال کامل نبود. به همین دلیل است که بیشتر آگاهان موافق اند که ایالات متحده در اشغال افغانستان، انگیزه‌های نهانی داشت. این تئوری‌ها، از طرح‌های نسبتا خوش‌خیم ملت‌سازی، آغاز و تا گرفتن کنترل تولید جهانی تریاک و هر چیزی که در این میان می‌آید، ادامه می‌یابد. این هم می‌تواند باشد که اشغال هم‌زمان عراق و افغانستان، زمینه‌ی لجستیکیِ اشغال آینده‌ی ایران را آماده کرد؛ اشغالی که به طور گسترده در واشنگتن، به عنوان هدف دیرینه‌ی تغییر رژیم [در ایران] قلمداد می‌شود. با در نظر داشتن این ملاحظات، تقاضاهای امریکا در ماه فبروری، ناکافی به نظر می‌رسید. تمایل ایالات متحده به گفت‌وگو در مورد ترک کردن پای‌گاه‌هایش، آمادگی این کشور برای اشغال ایران را تضعیف کرد. بر علاوه، بدون توافق‌نامه‌ای مبنی بر تعهد طالبان به توقف تولید تریاک مانند سال ۲۰۰۱، نابود کردن تولید جهانیِ هروئین که قطعه‌ی مهمی از این پازل به شمار می‌رود، هم‌چنان یک معما است.

با این درک تیره و تاریک از هدف‌های ایالات متحده، دشوار است بگوییم که شروط این توافق‌نامه‌ها، هدف‌های امریکا را برآورده می‌کند. طالبان از همان ابتدا، خواستار بیرون شدن نیروهای امریکایی از وطن شان شده بوده اند و به نظر می‌آید که حتا اگر به رسمیت شناخته شدن شان به قیمت تشکیل ائتلافی با نیروهای امنیت ملی افغانستان و یک دولت مرکزی در کابل باشد، آن را ‌می‌پذیرند. ظاهرا این ائتلاف دولتی پایه‌های لرزانی دارد و پس از آن که طالبان، گفت‌وگو با دولت افغانستان را بی‌ثمر خواندند، خواستار گفت‌وگوهای مستقیم با ایالات متحده شده اند. در میان این همه دلیل، یکی از آن می‌تواند این باشد که دولت افغانستان تمایلی به آزادسازی زندانیان ارشد گروه طالبان در تبادل دو طرفه نداشته است. هر دو طرف به دشمنی‌های شان ادامه می‌دهند و توافق‌نامه‌ی ماه فبروری را نقض می‌کنند. با وجود آن که بخش کوچکی از زندانیان آزاد شده اند؛ اما زمان ضر‌ب‌العجل‌ها نیز تمام گذشته است.

یقینا، دیدار ماه فبروری و روز جمعه، نشان‌گر تعاملات عمومیِ بسیار گرمی میان سخن‌گوی طالبان و مقام‌‌های ایالات متحده در چندین دهه بوده است. آزادسازی دیروز ده‌ها زندانی طالبان، شمار مجموعی آزاد شده‌های این گروه را به ۳۰۰ نفر می‌رساند که بسیار کم‌تر از ۵۰۰۰ نفری است که قرار بود تا دهم مارچ آزاد شوند. سرانجام، ایالات متحده درگیر وضعیت مشابهی به روزهای اول اشغال افغانستان است: تلاش برای ساختن یک ملت در جایی که می‌خواهد هر چیز دیگری به جز یک ملت باشد، فساد هم‌چنان در کابل حکم‌فرما است و پشتیبانی داخلی کمی از نیروهای امنیت ملی افغانستان در بیرون‌ شهرهای بزرگ وجود دارد؛ تا آن‌جا که به طور کل، هویت ملی افغانستان نیز پشتیبانی زیادی ندارد.

جالب است بدانیم که خروج واقعی امریکا چه معنی‌ای برای منطقه دارد. رئیس‌جمهور ترامپ روی برنامه‌ای برای پایان دادن به «جنگ‌های همیشگی» در خاورمیانه کار کرد و پس از اتفاقات سوریه، احتمال می‌رود که نهایتا امریکا به دنبال ترک برنامه‌هایش برای اشغال ایران است. فکر می‌کنم خروج کامل از افغانستان، آشکارترین پیام به جامعه‌ی بین‌المللی است که می‌گوید، اسرائیل و امریکا تصمیم گرفته اند در مقابله با ایران، تاکتیک‌های شان را تغییر دهند. من به این باورم که پیش‌رفت‌‌های توپ‌خانه‌ی موشکی ایران در سال‌های اخیر و هم‌چنان تمایل روسیه به عمل به عنوان موزانه‌‌ای برای قدرت هوایی امریکا، به طور چشم‌گیری، قدرت را در منطقه، متوازن کرده و برای فعلا، منجر به شکست برنامه‌های اسرائیل شده است. تنها زمان ثابت می‌کند که ایالات متحده چه‌قدر به این خروج و هم‌چنان امکانِ وجود ملت افغانستان به عنوان یک واحد سیاسی مقتدر، تعهد دارد.