نبود باور به ارزش‌ها و شکست دولت در جنگ تبلیغاتی

زاهد مصطفا
نبود باور به ارزش‌ها و شکست دولت در جنگ تبلیغاتی

دولت و طالبان، دو طرف یک جنگ تبلیغاتی اند؛ جنگی که به زبان می‌آید، تبدیل به باور می‌شود و قربانی می‌گیرد. وظیفه‌ی طالبان، تبلیغ ترس است و دولت وظیفه دارد با تبلیغ و برقراری آرامش، ترس ایجادشده از سوی طالبان را خنثا کند. تبلیغ، زمانی تأثیرگذار است که پشتوانه‌ی انگیزشی داشته باشد. باید، نشانی‌ای باشد که ایحاد ترس از سوی طالبان را توجیه کند و روایتی که تصویری از آرامش نشان بدهد. دولت، سازوکار پیچیده‌ و بعضا تخصصی را با امکانات امروز برای تبیلغ در اختیار دارد؛ اما عدم استفاده‌ی درست دولت از وضعیت، باعث شده طالبان خیلی آماتور، در جنگ تبلیغاتی برنده شوند.

سال‌ها پیش که مردم از ترس گذشتن از مناطق تحت کنترل طالبان، مجبور می‌شدند عده‌ای تبلیغ ملای بنیادگرا و نعت‌های طالبانی را در تلفن‌های شان نگه‌ دارند؛ دولت تبلیغات تلویزیونی ارتش افغانستان را، زیر نام -آن چه را دیدید، یک اعلام تجارتی بود-، نشر می‌کرد. هم‌زمان با برگشت دوباره‌ی طالبان، گروه‌های بنیادگرای تبلیغی، مسجد به‌ مسجد می‌گشتند و مردم را از آن چه بودند، پیشمان می‌کردند؛ از اندک نرمشی که مقابل زندگی بعد از جنگ نشان داده بودند. آن‌ها، شاید برای گروه دیگری؛ اما راه گروهی مثل طالبان راه هم‌وار می‌کردند و از مدارس دیوبند می‌آمدند. طالبان، به لحاظ توانایی و نفوذی که نسبت به دیگر گروه‌ها دارند، از تمام گرایش‌های بنیادی-دینی استفاده می‌کنند. حزب تحریر، پروژه‌ی نسبتا خاموش داعش و دیگر گروه‌های تروریستی در منطقه، همه نیروهای بالقوه‌ی طالبان اند که با تشدید جنگ، بالفعل می‌شوند.

دولت اما، تمام تلاشش طی این سال‌ها در وجه تبلیغاتی، نشر تبلیغات تجارتی در مورد سربازان ارتش بوده و توجیه و بزرگ‌نشان‌دادن کنش‌گران حکومتی. جای تبلیغ استراتژیک و درازمدت در سیاست دولت را، تلاش برای بقا در قدرت گرفت. عدم تفکیک ساختار قدرت از محتوا، راه‌بردسازان حکومتی را مصروف جابه‌جایی مهره‌های حکومتی کرد و آن چه برای حفظ محتوا به عنوان بخش معنادار جامعه باید انجام می‌شد، به حاشیه رفت. دولت سال‌ها شد با تبلیغ ترس از سوی طالبان روبه‌رو بود، ولی واکنش آن‌چنانی‌ای به وضعیت نشان نداد. عدم واکنش و بی‌برنامگی حکومت در وجه تبلیغاتی، بی‌باوری کنش‌گران سیاسی به محتوا بود؛ به دموکرسی و ترویج آن در یک جامعه‌ی سنتی.

طالبان، در بالاترین سطوح اجتماعی و تحصیلی افغانستان نفوذ کردند؛ از مکاتب سرباز گرفتند؛ از دانش‌گاه‌ها و از سطوح مختلف حکومتی. برداشت دولت از تبلیغ، فقط نشان‌دادن برخی از دست‌آوردها بود و هیچ تلاش مؤثری برای خنثاسازی تبلیغ طالبانی نکرد. دولت، برای غلبه‌ی تبلیغاتی بر طالبان، توان این را داشت که منابع تبلیغ طالبانی را محدود کند؛ اما نبود شناخت و اراده، توانست مهره‌های تروریستی را در نهادهای مختلف آموزشی و تحصیلی جابه‌جا کند. تبلیغ طالبانی، از یک سو در نهادها، اداره‌ها و جامعه جریان داشت و از یک سو، در مدارسی که طی یک دهه‌ی اخیر در نقاط مختلف افغانستان ساخته شد، نیروی آماده و باانگیزه‌ی جنگی تربیت می‌شد؛ در مناطقی که زیر کنترل دولت بود.

از شروع دهه‌ی نود، شاهد درگیری یک جنگ تبلیغاتی نابرابر بودیم؛ از روزهایی که کرزی در آخرین دور ریاست‌جمهوری‌اش، به دنبال طرحی برای برگشت به قدرت بود تا این که غنی آمد و در رقابت با عبدالله، تبدیل به طنز حکومت‌داری در افغانستان شدند. از آن جا، ضمن تبلیغ ترس از سوی طالبان، تبلیغ عدم آرامش از سوی دولت نیز شروع شد. تا اکنون که جنگ به اطراف برخی از شهرها کشیده، دولت برنامه‌ای برای تبلیغ مؤثر و ضدتبلیغ ندارد. روزانه، ده‌ها متن، صدا و تصویر، از عمل‌کردهای وحشت‌ناک طالبان با مردم، در شبکه‌های اجتماعی نشر می‌شود؛ دولت حتا ظرفیتی را ندارد که بتواند از این داده‌ها برای ضدتبلیغ استفاده کند. دولت، انتظار دارد تمام این مسؤولیت را، رسانه‌ها و خبرنگاران به عهده بگیرند. وظیفه‌ی رسانه‌های مستقل، شناساندن طرف‌هاست؛ شناخت نقاط قوت و ضعف باورها و کنش‌های دو طرف. وظیفه‌ی دولت است که شناخت خوبی از خودش به رسانه بدهد و هم‌چنان توسط مجراهای تبلیغاتی حکومتی، آن چه که هست را به شکل مؤثر تبلیغ و توجیه کند.

در این روزها که جنگ تبلیغاتی بخش زیادی از جنگ را پیش می‌برد، منابع حکومتی، سعی دارند جنگ تبلیغاتی انگیزشی‌ شان را گسترش داده و با بازداشت عده‌ای زیر نام لابی طالب در برخی ولایت‌ها، تلاش‌های اندکی نیز در جهت خنثاسازی تبیلیغ طالبانی به خرج دهند. این تلاش دولت، خوب است؛ اما نظر به شرایط به‌وجودآمده که اعتماد مردم به دولت را آسیب رسانده است، نیاز به تلاش‌های مؤثرتری است. دیروز، در مرکز رسانه‌های حکومت، بازخوانی دو آهنگ حماسی از سوی انستیتیوت ملی موسیقی در کابل، به نیروهای امنیتی-دفاعی افغانستان تقدیم شد. در شرایطی که سربازان انگیزه‌ی جنگ را از دست داده اند، چنین حرکت‌هایی می‌تواند به بازسازی اندک وضعیت به‌وجودآمده بینجامد. در این شرایط که اقوام مختلف دچار تردید بر هم‌دیگر شده اند و بنا بر عمل‌کردهای چندپهلوی دولت، شک جای اعتماد مردم را گرفته است، کارگزاران تبلیغاتی حکومت، باید به جای دو آهنگ پشتو، چند آهنگ با زبان‌های مختلف افغانستان را به نیروهای امنیتی و مردمی تقدیم می‌کردند، تا تأثیری که انتظار می‌رفت را ایجاد می‌کرد.

هنوز فرصت هست که ادارات تبلیغاتی حکومت، از پسرعمه‌ها و پسرخاله‌ها خالی و جای شان به عده‌ای آدم باسواد و باانگیزه داده شود تا دست‌کم به جنگ نیروهای امنیتی-دفاعی در مقابل طالب و ارزش‌های مدرن، باور و انگیزه داشته‌ باشند. بخش‌های تبلیغاتی حکومت، به دست عده‌ای آدم بی‌سواد و بی‌برنامه‌ افتاده است؛ چهره‌هایی که یا انگیزه‌ای برای مقابله با ایده‌ی طالبانی ندارند و یا توان و سواد آن را ندارند که انگیزه‌ی موجود را انعکاس دهند. دولت، باید با مستندسازی قهرمانی‌ها و فداکاری‌های نیروهای امنیتی-دفاعی، تولید فیلم از خط اول نبرد و تحلیل کنش‌های طالبان در مناطق تحت کنترل شان، بتواند مردم ناراض از طالبان را بسیج و امکان شکست این گروه را از مناطق زیر کنترل آن فراهم کند؛ در غیر این صورت، طالبان به زور یا رضا، هزاران جوان را به صف جنگ می‌کشاند و بستر خون‌ریزی را، در حدی گسترش می‌دهد که دولت را مجبور به تن‌دادن به خواست‌هایش کند.