گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود!

نوراحمد عزیزی
گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛  هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود!

بخش دوازدهم
طالبان؛ تشدید فقر مطلق
احتمالا کم‌تر راه قاچاقی به بیرون از افغانستان باشد که یک افغان از آن نرفته باشد. فرار گروهی افغانستانی‌ها خصوصا نسل مستعد کار از افغانستان و همین‌طور آمار بلند بی‌جاشدگان داخلی در اثر خشونت‌های گروه طالبان پس از سال ۲۰۰۱، عواقب بسیار وحشت‌ناکی را با پیامدهای بسیار ناگوارتر از آن، برای جامعه‌ی افغانستان به بار آورده است.
خالی‌شدن جوامع از افراد توانای کار و تولید، فرار کدرها به بیرون از افغانستان و جابه‌جایی‌های گسترده‌ی اجباری شهروندان از روستاها و هجوم آنان به شهرها، به زنجیره‌ی تداوم فرهنگ اجتماعی، یادگیری نسلی و ارتباط سالم نسل‌های بزرگ‌سال و نوجوان و جوان آسیب زده و از مادرشهرها، ماشین تولید جرم و جنایت، سرقت، حاشیه‌نشینی، یاس، ناامیدی و درماندگی سیل عظیم انسان‌ها ساخته است.
این وضع از شهر کابل عملا روستایی اندکی توسعه‌یافته با فرهنگ غالب روستایی که حتا از مدیریت فضله‌های انسانی ناتوان است، ساخته است. طالبان از شهرها محل زیست انسان‌های خانه‌به‌دوش بدون کم‌ترین امید به بازگشت به زندگی سالم و روابط خویشاوندی ‌شان ساخته ‌اند.
انسان‌های روستایی گیرافتاده در دام محدوده‌ی شهری از ترس طالبان نه جرات رفتن به روستاهای شان را دارند و نه توان عیارسازی خود با شرایط و معیارات زندگی شهری را و هرروزه فقط گراف نارضایتی ‌شان بالا می‌رود؛ مثل کدرهای فرارکرده از افغانستان که با حس نوستالوژی و بازتولید خاطرات گذشته‌ی ‌شان در غرب بدون حفظ ارزش‌های گذشته و هم‌سویی با جریان آینده‌ی زندگی می‌کنند. این‌ها با درد نداری و آلودگی‌های شهری سر می‌کنند. آن‌ها نمی‌تواند فراموش کنند، این‌ها نمی‌توانند به یاد بیاورند.

طالبان؛ تشدید فقر مطلق
از جنبه‌های دیگر خشونت‌های طالبان تشدید فقر مطلق در جامعه‌ی افغانستان است. فقر زوایای بسیار پیچیده دارد؛ اما عمده‌ترین عامل فقر در افغانستان طی بیست سال پسین طالبان ‌اند. طالبان با فراری‌دادن و مهاجرکردن نیروی کار افغانستان و همین‌طور کشتن مردان و جوانان مستعد کار، چرخه‌ی کار و درآمد در خانواده‌ها و در کل جامعه را از هم گسستند و آن‌چه در اکثر خانواده‌ها باقی ‌مانده اطفال زیر سن و افراد کهن‌سال ‌اند که به لحاظ اقتصادی مولد محسوب نمی‌شوند. این‌طوری فقر روزبه‌روز ریشه‌دارتر و مزمن‌تر شده است.
مهم‌ترین ویژگی نفوس افغانستان ترکیب سنی آن است. حدود نصف تمام نفوس افغانستان (۴۷٫۳%) را افراد زیر سن ۱۵ سال تشکیل می‌دهند و در مقابل افراد بزرگ‌سال (۶۵ سال و بالاتر از آن) با ۲٫۹%، بخش بسیار کوچکی از نفوس افغانستان را تشکیل می‌دهند. در همین خصوص قابل‌ذکر است که نسبت وابستگی نفوس ۱۰۱ نفر برای هر ۱۰۰ نفر در سن مولد اقتصادی (۱۵-۶۴) سال از گروه‌های سنی وابسته (پایین‌تر از ۱۵ و بالاتر از ۶۵) قرار دارد. در هر دو سطح خانوار و جامعه، تعداد زیادی از نوجوانان زیر سن کار، باردوش تعداد نسبتا محدود نفوس بالغ در سن مولد می‌ماند. این باردوشی سبب می‌شود که ۳۰% اطفال دارای سن ۵ تا ۱۴ سال کار کنند.
در نتیجه باعث به‌مخاطره‌افتادن صحت، انکشاف و آینده‌ی آن‌ها می‌شود. آقای عبدالله احمدی، سکرترجنرال گروه کاری مشترک جامعه‌ی مدنی افغانستان به تاریخ ۱۸ اکتوبر به مناسبت روز جهانی غذا در صفحه‌ی فیسبوک خود نوشته است: «امروز روز جهانى مبارزه با گرسنگى است؛ در حالي كه در ولايت غور يك نفر از گرسنگى تلف شده است. به اميد جهان عارى از فقر و گرسنگى.» هم‌چنین در تازه‌ترین مورد در اثر حمله‌ی انتحاری موتربمب طالبان در مرکز ولایت غور ۱۴ شهروند ملکی کشته و بیش‌تر از ۱۰۰ تن دیگر به شمول زنان و کودکان زخم برداشتند. ولایت غور از جمله ولایت‌هایی است که طالبان در آن حضور و فعالیت گسترده دارند. خشونت، قتل، غارت، محاصره‌ی غذایی و فقر از مهم‌ترین آورده‌های طالبان بالای مردم ولایت غور است.
از روز جهانی غذا یا مبارزه با گرسنگی در حالی با شعار «سیستم‌های پایدار غذا برای مصونیت غذا و تغذیه» تجلیل شد که حدود يازده میلیون تن در افغانستان به غذاى کافى دست‌رسى ندارند. فقر و خشونت‌های جنگی طالبان کارد صبر را به استخوان مردم افغانستان رسانیده اند. گزارش نهایی وضعیت فقر در افغانستان که در سال ۱۳۹۸ از سوی وزارت اقتصاد اعلام شد، نشان می‌دهد که بیش از ۵۲% نفوس افغانستان در فقر همه‌جانبه به سر می‌برند. این وضعیت در شهرها و ولایات متفاوت است طوری که میزان فقر در شهرها ۱۸درصد، در روستاها ۶۱ درصد و در میان کوچی‌ها ۸۹ درصد گفته شده ‌است. میزان فقر همه‌جانبه در ولایت بادغیس ۸۵ درصد برآورد شده است. ولایت بادغیس و غور از آسیب‌پذیرترین ولایات افغانستان به دلیل حضور دوام‌دار طالبان در خود از نظر فقر استند.
فقر در افغانستان جنبه‌های متفاوت و عوامل گوناگونی دارد؛ اقتصاد سیاسی، اقتصاد مواد مخدر، خشونت، ویرانی زیربناها و گسسته‌شدن چرخه‌ی تولید زراعتی طی بیست سال پسین، از عوامل آن است و گروه‌های متفاوت شهروندان افغان را متاثر ساخته است.
نیاز است که اقتصاد سیاسی به نوع دیگری از اقتصاد چه زراعتی یا خدماتی تغییر بکند و سکتور خصوصی تقویه شود، زیربناها احیا یا از نو اعمار شود و تولید زراعتی هرچه عاجل‌تر توسط برنامه‌های رشد ظرفیت در محلات با بازدهی بالا و سریع احیا شود. نیروهای طالب که در ویرانی زیربناها نقش اساسی دارند، به محلات و جوامع در فردای صلح توسط برنامه‌ریزی‌های دقیق سوق داده ‌شوند. تصور این که سیل عظیم نیروهای گروه طالبان با حفظ سیستم اقتصادی عشر و زورگیری تحت نام جمع‌آوری مالیات خودسر در اجتماعات وارد شوند، چشم‌انداز فقر در افغانستان را از این هم تیره و تار می‌سازد.

طالبان؛ تداوم آوارگی گروهی، فرار کدرها و بی‌جا شدگان داخلی
مساله‌ی فرار کدرها در ذیل تداوم آوارگی و مهاجرت قابل بحث است. بی‌جاشدگان داخلی، افزایش بی‌خانمان‌ها و افزایش حاشیه‌نشینی در شهرها از پیامدهای جنگ و از جدی‌ترین اشکال ضربه‌های طالبان به پیکر جامعه‌ی افغانستان است. مهاجرین و آوارگان مساله‌ی بسیار جدی در خصوص آینده‌ی افغانستان است. وزارت امور مهاجرین در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که باآن که در ۱۷ سال گذشته، هشت میلیون مهاجر افغانستانی به وطن بازگشته ‌اند و هنوز هم شش میلیون شهروند افغانستان در کشورهای مختلف مهاجر استند.
یک سال قبل از آن، این رقم پنج‌ونیم میلیون گفته ‌شده بود. بیش‌تر پناهندگان افغانستانی ساکن کشورهای ایران و پاکستان استند. شمار مهاجران افغانستانی در ایران دو میلیون و ۴۵۰ هزار نفر گفته ‌شده که از این میان ۹۵۰ هزار نفر از آن‌ها با کارت اقامت، ۴۵۰ هزار نفر با گذرنامه (پاسپورت) و اقامت کوتاه‌مدت، ۳۰ هزار نفر هم با اقامت طولانی‌مدت و حدود یک ‌میلیون نیز فاقد مدرک معتبر استند. شمار مهاجران افغانستانی در پاکستان با شمار آن‌ها در ایران برابر گفته‌ شده که از این میان، بیش از ۱.۴ میلیون ثبت‌ شده و دارای مدرک اقامت استند، حدود ۷۵۰ هزار مهاجران ثبت ‌شده ولی فاقد مدرک و حدود ۳۰۰ هزار فاقد هر نوع اسناد استند.
در کشورهای دیگر آسیایی نیز ۴۵۱ هزار نفر مهاجر و پناه‌جوی افغانستان ساکن است. این مهاجران در کشورهای عربی مشکل تعویض پاسپورت را به صورت شرم‌سار‌کننده‌ای به نسبت مهاجران بقیه کشورهای جهان تجربه می‌کنند.
شمار مهاجران قبول‌شده‌ی افغانستان در کشورهای اروپایی، امریکایی و آسترالیا حدود ۵۴۱ هزار نفر اعلام‌شده است و به تعداد ۶۱۳ هزار مهاجر افغانستان در آن کشورها درخواست پناهندگی داده ‌اند. پناهندگان افغانستان ۱۵ درصد پناهندگان جهان را تشکیل می‌دهند. نزدیک به ۲.۵ میلیون پناهنده‌ی ثبت‌شده‌ی افغانستان در کشورهای منطقه زندگی می‌کند. ۳۰ درصد از جمعیت افغانستان را پناهندگان بازگشته تشکیل می‌دهد.
بیش از ۶۸ میلیون پناهنده در جهان وجود دارد که افغانستان بعد از سوریه بیش‌ترین تعداد پناهندگان را در جهان دارد. یک نفر از پنج پناهنده در جهان از افغانستان است. پناهندگان افغانستانی حدود ۷۰ درصد از جمعیت پناهنده در آسیا و اقیانوسیه را تشکیل می‌دهند. در بیش از ۷۰ کشور جهان ۲.۶ میلیون پناهنده‌ی افغانستانی ثبت‌ شده است. ایران و پاکستان به‌ طور مشترک میزبان ۹۵ درصد پناهندگان افغانستان در جهان است. بیش از ۵۰ درصد پناهندگان افغانستان زیر ۱۸ سال استند.
در سال ۲۰۱۴ میلادی پناه‌جویان از افغانستان چهارمین گروه بزرگ در جهان بودند که درخواست پناهندگی دادند. در سال ۲۰۱۴ میلادی کودکان افغانستانی بزرگ‌ترین گروه بی‌سرپرست یا بدون هم‌راه بودند که تقاضای اقامت کرده ‌اند. نیمی از جمعیت افغانستان یا مهاجر استند و یا مهاجرت را تجربه کرده‌ اند. موضوع بی‌جاشدگان داخلی نیز در همین راستای مهاجرت اما از زاویه دیگر قابل ‌بحث است؛ چون آن‌ها نیز آسیب‌پذیری‌های خاص خود شان را دارند و مشکلات بی‌شماری را تجربه می‌کنند.
این پدیده در مناطق مختلف آمار متفاوتی دارد؛ اما ولایات شرقی و شمالی افغانستان طی سال‌های پسین، شاهد بیش‌ترین آمار بی‌جاشدگان داخلی بوده ‌اند؛ مثلا ولایت‌های شرقی افغانستان، ازجمله ننگرهار و کنر شاهد آواره‌شدن ۳۳ هزار نفر بوده ‌اند. این دو ولایت که هم‌سرحد با پاکستان ‌اند به دلیل فعالیت‌های طالبان، گروه تکفیری داعش و هم‌چنین رقابت بین این دو از ناامنی بالایی رنج می‌برد.
در مقابل تعداد کسانی که به ولایت‌های شرقی بازگشته ‌اند بسیار اندک است. در نهایت ولایت‌های شمالی افغانستان هم‌سرحد با ترکمنستان، ازبیکستان و تاجیکستان، ازجمله ولایت‌های سرپل، تخار، بلخ و فاریاب در پی فعالیت‌های گروه اشغال‌گر طالبان، پس از ولایت‌های شرقی بیش‌ترین تعداد آوارگان را به خود اختصاص داده است.
طالبان کمربند محافظت جمعیت روستاها را که از اساسی‌ترین موارد برنامه‌ریزی جمعیت و مدیریت منابع انسانی افغانستان محسوب می‌شوند، به بسیار بی‌رحمی پاره کردند. گروه طالبان با تداوم جنگ، حملات گسترده، برده‌گیری، باج‌خواهی، تهدید، گروگان‌گیری، قتل، انفجار و کارگذاری ماین‌ها روستاهای افغانستان را یا از سکنه خالی کردند، یا این که بسیاری از باشندگان آن را مجبور به کوچ کردند و اینطوری به یک‌باره کمربند محافظت جمعیت میان قریه و ولسوالی، ولسوالی و ولایت و ولایت و شهر گسسته شد و در اثر پاره‌شدن کمربند محافظت جمعیت میان ده و شهر، سیل بی‌سابقه‌ی افراد جویای سرپناه، جویای امنیت، جویای زندگی، جویای کار و معیشت به شهرها خصوصا کلان‌شهرهای افغانستان سرازیر شد.
سرازیرشدن سیل عظیم آدم‌های بی‌خانمان، فراری، ترسیده، بی‌پول و گاها حتا بی‌پوشاک به شهرها، از شهرها چیزی شبیه یک دهکده‌ی بی‌دارودرخت ساخته است. شهر کابل شهر حاشیه‌نشین‌ها است با بیش‌ترین ساکنانی که حتا آگاهی اولیه از آداب، اصول و قواعد و هنجارهای شهرنشینی ندارند. در چنین وضعیتی است که مدیریت شهری بزرگ‌ترین چالش کارگزاران شهری اعم از نواحی و حوزات امنیتی است.
افزایش بی‌رویه نفوس در شهر انواع کج‌رفتاری‌ها، بزه‌کاری‌ها، انحرافات، خلاف‌ورزی‌ها، جرایم و آلودگی‌های زیست‌محیطی را به بار آورده است. مردم خواهان تامین امنیت شهری اند که کم‌ترین قشر باشنده‌ی آن را شهری‌ها تشکیل می‌دهند. روستایی بی‌سواد فقط در قالب هنجار بسته‌ی دهکده، رفتار سالم و قابل پیش‌بینی می‌تواند از خود بروز بدهد نه در شهری که حریم خصوصی، انزوا، تنهایی و فردگرایی از خصوصیات رو به رشد آن است.
در چنین قالبی فقط می‌تواند دزدی کند و بس. هیچ رفتار سالمی نمی‌توان از کسی که در ده بزرگ شده و بدون عبور از کمربندهای محافظ جمعیت یک‌باره مثل سنگ پلخمان به شهر پرتاب شده انتظار داشت.
در این‌جا فقط جای او می‌تواند زندان باشد. بنا به همین چالش، مساله‌ی تامین امنیت شهر کابل چندی قبل به معاون اول رییس‌جمهور آقای صالح واگذار شد. با آن‌ که آقای صالح در این خصوص تلاش‌های ارزنده‌ای انجام داده و قاطعیت او ستودنیست؛ اما مساله هم‌چنان قوغی زیر خاکستر باقی است. بهترین راه حل این است: زندانی به بزرگی شهر کابل بسازید.
به مساله‌ی مهاجرت شهروندان افغانستان از زاویه‌ی فرار کدرها نیز باید توجه شود. فرار کدرها برای آینده‌ی افغانستان بسیار زیان‌بار است. فرار کدرها به نوبه‌ی خود عامل تداوم فقر و توسعه‌نیافتگی می‌شود. افغانستان از لحاظ افزایش توسعه‌ی انسانی و پرورش کدرها و انسان‌های نخبه در رده‌ی بسیار پایینی قرار دارد و متاسفانه بخش کلانی از نیروهای جوان، تحصیل‌کرده و متخصص افغانستان در بحران ۲۰۱۴ و پس از آن، از افغانستان فرار کردند و به کشورهای خارج پناهنده شدند.
با یک حساب سرانگشتی، حداقل ۲۰ سال دیگر طول خواهد کشید تا دوباره جای خالی آن‌ها توسط نیروهای بعدی با مصرف هزینه پر شود. تعداد زیادی از نسل توسعه‌یافته‌ی افغانستان پسا ۲۰۰۱ که در محدوده‌ی سنی ۲۰ تا ۳۵ سال بودند افغانستان را ترک کردند.
بر اساس برآورد کمیسیاریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان در سال ۲۰۱۴ به طور تخمینی ۲٫۶ میلیون افغانستانی از کشور شان فرار کرده ‌اند.
این تعداد کسانی بوده ‌اند که بودجه و امکانات مالی خوبی نیز داشته ‌اند و کمپاین «افغانستان به تو نیاز دارد» نیز بالای آن‌ها تاثیر نگذاشت. عامل اصلی این فرار دسته‌جمعی ترس و افزایش خشونت‌های طالبان بود. جای‌گزین‌کردن این نیروهایی انسانی که از افغانستان فرار کردند، برای افغانستان ناممکن است.
از سوی دیگر، در صورت موفقیت گفت‌وگوهای صلح هزاران جنگ‌جویی که در سال‌ها در کوه‌ها در حالتی نیمه‌وحشی سپری کرده ‌اند، وارد اجتماع خواهند شد. آن‌ها هیچ‌گاهی از جریان اجتماع، قواعد و هنجارها و زندگی مسالمت‌آمیز آگاهی ندارند.
چشم‌انداز وضعیت اجتماعات و جریان مسالمت‌آمیز زندگی اجتماعی تیره به نظر می‌رسد. فقط تصور کنید هزارن طالب وحشی با یک توافق‌نامه‌ی صلح که در کجای دنیا امضا می‌شود، یک‌باره به شهرها هجوم بیاورد! از کلان‌شهرهای افغانستان چه چیزی درست خواهد شد؟ آیا یک‌ بار دیگر سناریوی ۲۰۱۴ در مورد آوارگی از روی ناگزیری تکرار خواهد شد؟
ادامه دارد.