هم‌سویی با طالبان دشمنی با نظام است

صبح کابل
هم‌سویی با طالبان دشمنی با نظام است

نویسنده: یونس بیک

طوری که بر همگان هویداست طالبان همواره برای مشروعیت‌دهی به جنگ‌شان دلایل مختلف و اکثراً متضاد را پیشکش کرده‌اند. در گذشته، بیشتر موجودیت نیروهای بین‌المللی، به‌ویژه آمریکا را دلیل جنگ عنوان می‌کردند، حال آن‌که پیش از سال ۲۰۰۱ نه نیروی خارجی‌ای بود و نه هم آمریکا.
اکنون بر پایه مذاکرات و دیدارهای فراوان با آمریکایی‌ها -که به‌زعم خودشان دشمن اصلی و دلایل جنگ‌شان است- کنار آمده‌اند. با این ‌حال  اما حاضر نیستند تا با حکومت افغانستان صلح کنند. با آن‌که تلاش‌ها در راستای اقناع طالبان برای کنارآمدن با حکومت افغانستان جریان دارد؛ ولی در آخرین مورد، طالبان عملیات تهاجمی و تروریستی‌شان را در برابر حکومت و مردم افغانستان شدت بخشیده‌اند.
این موضوع به‌وضوح نشان می‌دهد که طالبان نه تحول فکری داشته‌اند و نه تغییر موضع داده‌اند. این گروه مثل سابق انتحار و انفجار می‌کند و مردم ملکی به شمول زنان و کودکان را به قتل می‌رساند.
وقتی اعمال طالبان چنین باشد و پیام‌شان ترور، وحشت و دهشت، پس چگونه توقع باید کرد که این گروه صلح پذیرند؟
همان‌طوری که یادآوری شد، طالبان می‌گفتند که جنگ ما در برابر نیروهای اشغالگر آمریکا است و اگر آمریکا از افغانستان بیرون شود صلح می‌کنیم؛ اما با آمریکا توافق‌نامه امضا کردند و حالا جنگ علیه آن‌ها را ناروا و جنگ علیه مردم و دولت افغانستان را روا می‌دانند. گفتند که زندانیان ما رها شوند و ما صلح می‌کنیم، ولی زندانیان‌شان به شمول زندانیان خطرناک و سرکرده‌های تروریستان رها شد؛ اما صلح نکردند و برعکس ۹۰ درصد زندانیان رهاشده‌شان برخلاف تعهدی که کرده بودند، دوباره به صفوف جنگ پیوسته‌اند. حالا بهانه‌ی دیگری را پیش کشیده‌اند که گویا محمد اشرف‌غنی رییس‌جمهور کشور استعفا دهد صلح می‌کنند.
از طالبان باید پرسید که شما چند درصد اختیار حرف زدن، سفر کردن و تصمیم‌گیری در مورد خودتان را دارید؟ صلاحیت تصمیم‌گیری در مورد جنگ‌جویان‌تان باشد در جایش. مگر شما اراده آزاد دارید؟ آیا شما نفوذ لازم را بالای جنگ‌جویان خود دارید؟ اگر بله پس بفرمایید در عمل ثابت کنید.
به باور نگارنده این قلم، یگانه شاخصی که می‌تواند اراده آزاد طالبان و هم‌چنان نفوذشان بالای جنگ‌جویان طالب را در عمل ثابت کند، همانا توافق روی اعلام آتش‌بس سرتاسری و عملی سازی آن است.
آیا طالبان می‌توانند با تأمین آتش‌بس سرتاسری در عمل، اراده آزاد، نفوذشان بالای جنگ‌جویان و قدرت تصمیم‌گیری‌شان را ثابت کنند؟ اگر جواب منفی است، پس چرا ما وقت و منابع خود را همراه چرندیات یک گروه بی‌اراده و بی‌صلاحیت بیگانه ضایع کنیم؟
طوری که دیدیم از اعمال و گفتار طالبان تنها یک‌چیز به‌وضوح ثابت می‌شود؛ دشمنی با مردم، نظام، دولت و سازوکارش.
با این‌همه کشورداران و تحلیل‌گران ما به‌جای تقویت موضع‌گیری‌های هیئت جانب دولت افغانستان و درست‎‌انگاری نظریات آن‌ها، با پیشکش کردن حکومت موقت و مسایل این‌چنینی بلندگوی طالبان شده‌اند.
با در نظرداشت نکته‌های یادشده، هرگونه اظهارنظری علیه حکومت و نظام، درواقع هم‌سویی با طالبان و دشمنی با نظام و دولت بوده و سیاست‌مداران و تحلیل‌گران ما باید توجه داشته باشند تا ناخواسته بلندگوی طالبان و دشمنان مردم افغانستان و نظام نشوند.
می‌پذیریم که حکومت کمبودی‌ها و نارسایی‌هایی دارد؛ اما منافع ملی ایجاب می‌کند تا در شرایط بحرانی در کنار حکومت و نظام خود باشیم.
فرض کنید با توجه به نارسایی‌های رهبران حکومتی، حکومت یک شر است و با توجه به انتحار، انفجار، کشتار افراد ملکی به شمول کودکان، زنان، تخریب پل‌ها، پایه‌های برق، سوزاندن مکاتب و ده‌ها موارد جنایت جنگی و ضد حقوق بشری توسط طالبان مسلماً که این گروه تروریستی شر مطلق است.
پس طبق قاعده حقوقی که «برای از بین بردن ضرر بزرگ ضرر کوچک قابل‌تحمل است»، آیا ایجاب نمی‌کند تا برای از بین بردن شر مطلق به‌خاطر منافع ملی و مصالح کشور، به‌جای بلندگو شدن و هم‌سویی ناخواسته با طالبان، در کنار حکومت و نظام جمهوری اسلامی باشیم؟
بنابراین بهتر است ما در شرایط کنونی که همه دشمنان مردم و نظام افغانستان برای متلاشی ساختن و نابودی همه داشته‌های مادی و معنوی‌مان آستین بر زده‌اند، رقابت‌های سیاسی و نزاکت‌های کوچک داخلی‌مان را کنار گذاشته علیه دشمنان قسم‌خورده‌مان بسیج شویم و در کنار دولت خود ایستاد شده از نظام و ارزش‌های ملی خود دفاع کنیم.