نویسنده: قیساحمد قادری، استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بینالملل
جو بایدن با شعار «رهبری مقتدرانه در درون کشور و رهبری محترمانه در سطح جهان» وارد کاخ سفید شد. در نخستین سخنرانی، سیاست خارجی خود با شعار «دیپلوماسی برگشته است، امریکا برگشته است» از قصد خود به بازگرداندن دیپلوماسی در مرکز سیاست خارجی امریکا و با تأکید بر تقویت اتحادها از قصد خود برای رهبری جهان توسط امریکا خبر داد. ورود بایدن با شعارهای لبرالیستیک به کاخ سفید امیدواریهای زیادی را در زمینه بازگشت امریکا به سکوی رهبری نظام بینالملل لیبرال به وجود آورده است.
پس از ورود به کاخ سفید، بایدن اقداماتی را در زمینه بازگرداندن رهبری امریکا در سطح جهان نظیر پیوستن مجدد امریکا به پیمان اقلیمی پاریس، لغو محدودیتهای مهاجرت به امریکا، تروریست نخواندن حوثیهای یمن و قطع حمایت نظامی و اطلاعاتی امریکا از عربستان سعودی، رایزنیها درباره بازگشت به برجام و در آخرین مورد طرح مسئله بازنگری توافقنامه صلح ایالاتمتحده با گروه طالبان انجام داده است؛ اما آیا واقعاً بایدن میتواند جهان لیبرال را که ترامپ تمامی بنیادها و ارزشهای آن را زیر پرسش برده بود رهبری کند؟ اگر رهبری کند این رهبری ایالاتمتحده چه شکلی خواهد داشت؟
نظام بینالملل لیبرال چیست؟
ایالاتمتحده پس از جنگ جهانی دوم نظام بینالملل را بر اساس دموکراسی، آزادی تجارت و اقتصاد، امنیت دستهجمعی در چارچوب ناتو و حلوفصل مسائل بینالمللی از طریق سازمان ملل متحد و… در دو سوی دریای اتلانتیک ایجاد کرد، هدف ایالاتمتحده در زمان جنگ سرد از نظام بینالملل لیبرال در میانمدت مهار مسکو که میخواست جهان را تسخیر کند بود؛ و درازمدت میخواست با ترویج دموکراسی و گسترش نظام موجود در دو سوی دریای آتلانتیک جهان را تحت سلطه خود در آورد.
با شکست کمونیسم و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهان وارد نظام تکقطبی به رهبری ایالاتمتحده شد، ایالاتمتحده که هیچ رقیبی در برابر خود نمیدید و قدرت بینظیر سیاسی، اقتصادی، نظامی و فنآوری در اختیار داشت درصدد تسلط جهان با گسترش لیبرالیزم موجود در غرب و دو سوی آتلانتیک برآمد، در فردای جنگ سرد نظریه صلح دموکراتیک و پایان تاریخ فوکویاما که لیبرالیزم را آخرین ایدیولوژی ایدهآل بشر معرفی مینمودند، مشروعیت کافی در اختیار امریکا برای گسترش دموکراسی در جهان داد.
کشورهای اروپای شرقی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی پس از دیگری دموکراسی امریکایی را پذیرفتند و وارد اتحادیه اروپا و سازمان ناتو شدند، در شرق آسیا هم بهجز کوریایی شمالی و چین اکثراً دموکراسی امریکایی را پذیرفته بودند، تنها منطقهای که دموکراسی امریکایی را نپذیرفت خاورمیانه بود، خاورمیانه در خود دولتهای دشمن امریکا و دموکراسی امریکایی مثل ولایتفقیه ایران، دولتهای سوسیالیستی عراق، سوریه، لیبا و دولتهای شاهی توتالیتر مثل عربستان سعود و گروه القاعده را داشت پرورش میداد.
برای ایجاد نظام بینالملل لیبرال، امریکا میباید نظامهای غیر دموکراتیک در خاورمیانه را سرنگون مینمود و نظامهای دموکراتیک را جایگزین آنها میساخت، الی حادثه ۱۱ سپتامبر امریکا نمیدانست که در خاورمیانه چگونه استراتژی بهمنظور جذب خاورمیانه در نظام بینالملل لیبرال اتخاذ نماید، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ایالاتمتحده به افغانستان حمله نمود، حکومت طالبان را با استفاده از نیروی نظامی در ظرف کمتر از یکماه ساقط و حکومت لیبرال دموکراتیک در افغانستان ایجاد کرد.
موفقیت امریکا در افغانستان برای استراتژیستهای امریکای یک الگوی افغانی سرنگونی نظامهای غیر دموکراتیک و استقرار دموکراسی را به وجود آورد. پس از افغانستان امریکا به عراق حمله نمود و توانست در مدت کوتاهی صدام را نابود و عراق را در زمره کشورهای دموکرات اضافه نماید. در سال ۲۰۱۱ امریکا با حمایت از گروههای مخالف بشار اسد در سوریه، خواست تجربه افغانستان و عراق را در سوریه تکرار نماید، روسیه با قرار گرفتن در کنار اسد مانع سرنگونی بشار اسد از قدرت در سوریه الی اکنون شد.
در بحران اوکراین ۲۰۱۴ روسها با الحاق کریمیه به خاک خود نشان دادند که اجازه گسترش امریکا به حیات خلوتش را نمیدهد، در سال ۲۰۱۳ ژی.جی.پنگ رییس جمهور چین طرح جاده ابریشم جدید (یک کمربند، یکراه) را ریخت، طرحی که در صورت تطبیق اقتصاد کشورهای منطقه و بخش بزرگ از جهان را به اقتصاد چین وابسته ساخته و نظام اقتصادی سلسلهمراتبی را ایجاد مینماید که چین در رأس آن قرار خواهد گرفت، در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست ۲۰۱۷، ژی عملاً خواهان نظام چندقطبی شد که چین میباید یکی از مراکز آن بوده باشد.
چرا ترامپ امریکا را از رهبری جهان لیبرال پایین کشید!
بر اساس آموزههای ریالیسم، ایجاد جهان لیبرال تنها در صورتی ممکن است که نظام بینالملل دارای ساختار تکقطبی باشد، در ساختار تکقطبی قدرت حاکم دغدغه امنیت و رقابت امنیتی با دولتهای همتای خود را ندارد، از این رو با فکر آرام سعی در تسخیر جهان میکند، زمانیکه ترامپ وارد کاخ سفید شد، جهان شاهد نظام بینالملل سهقطبی بود، بر اساس آموزههای ریالیسم در جهان دو و یا چندقطبی پیگیری سیاستهای ایدیولوژیک نهتنها که ناممکن بلکه احمقی بیش نیست.
در نظام بینالملل چندقطبی رقابت بر سر امنیت نسبت به هر هدف دیگر سبقت میگیرد، ترامپ که از او بهعنوان شخص غیرمعمول سیاست خارجی یاد میشود، با اقدامات غیرمعمولی سیاست خارجی امریکا را در مسیری قرار داد که هر سیاستمدار عادی میباید میکرد. ترامپ با شعار «نخست امریکا» تمام ارزشها و نهادهای نظام بینالملل لیبرال را که امریکا پس از جنگ جهانی دوم ایجاد و وضع نموده بود، به چالش کشید و مهار چین و روسیه را در اولویت سیاست خارجی امریکا قرار داد.
بایدن چگونه جهان را رهبری خواهد کرد؟
بایدن در اولین سخنرانی سیاست خارجیاش به تاریخّ ۴ فبروری ۲۰۲۱، در وزارت خارجه ایالاتمتحده اذعان نمود که ایالاتمتحده میخواهد که اتحادهای خود را قوی نماید، امریکا دیگر تحمل غیابت در صحنه جهانی را ندارد، بایدن در سخنرانی ۴ فبروری خود ضمن حمایت از حقوق بشر و دموکراسی بهعنوان منشأ و هدفت سیاست خارجی ایالاتمتحده، تنها از چین و روسیه بهعنوان دشمنان ارزشها و منافع امریکا یاد نموده و وعده مقابله با چین توتالیتر و روسیه را که عملاً دارند دموکراسی و ارزشهای امریکا را به چالش میکشند داد.
بایدن گفت من در روز سوگند گفتم که ما اتحادهای خود را دوباره احیای میکنیم نه برای مقابله با چالش دیروز، بلکه برای مقابله با چالشهای امروز و فردا. در سخنرانی بایدن چین، روسیه، پاندمی و تغییرات جوی بهعنوان تهدیداتی ذکر شد که امریکا میباید با متحدین خود به مصاف آنها برود، بایدن برخلاف کلینتون، بوش و اوباما نه نظامهای غیر دموکراتیک و نه هم تروریسم را بهعنوان چالشهای فراروی امنیت ملی و ارزشها امریکا خواند و هیچ کلمهای در مورد ترویج دموکراسی در جهان به زبان نیاورد.
بایدن رهبری امریکا را در جهان سهقطبی عهدهدار گردیده و بهعنوان سیاستگر شماره یک امریکا میداند که برای حفظ هژمونی امریکا باید اول جلو چین و روسیه را بگیرد. امریکا بهتنهایی نمیتواند که به مصاف دو قدرت بزرگ برود، امریکا برای مقابله با چین و روسیه نیازمند حضور در مناطق استراتژیک جهان و داشتن متحدان قوی است، نظام بینالملل لیبرال پس از جنگ جهانی دوم متحدان طبیعی برای امریکا در آسیا و اروپا بهوجود آورده است که امریکا یکجا با آنها نظام بینالملل را رهبری و علیه هر رقیبی به ایستد.
بایدن قصد دارد با بازگرداندن امریکا در سکوی رهبری کشورهای دموکراتیک جهان به مصاف روسیه و چین برود. بدون اینکه این نظام را به سایر نکات جهان گسترش دهد. چون گسترش دموکراسی به سایر نکات جهان برای رقبای امریکا فرصت کافی برای قدرتمند شدن را میدهد، بنابراین، بایدن برخلاف کلینتون، بوش و اوباما بهجای ترویج لیبرال دموکراسی، استراتژی حفظ وضع موجود را در پیش خواهد گرفت و سیاست امریکا را به گونه سامان خواهد داد که مانع از ورود کشورهای دموکراتیک و متحدان غیر دموکراتیک امریکا زیر سلطه چین و روسیه شده و کشورهای که نسبت به قدرت چین و روسیه احساس تهدید میکنند وارد این نظام بشوند.
در جهان سهقطبی، بایدن برخلاف سه رییسجمهور قبلی امریکا هیچ جنگی را بهمنظور براندازی نظامهای غیر دموکراتیک و استقرار دموکراسی همانند افغانستان، عراق و سوریه به راه نخواهد انداخت و اگر علیه کشوری مثلاً ایران و یا هر کشور دیگر جنگی را به راه اندازد، این جنگ بنا بر ملاحظات امنیتی و در راستای مقابله با چین و روسیه خواهد بود نه ترویج دموکراسی و گسترش نظام بینالملل لیبرال.