پس از ماهها کشمکش و با وجودی که دیپلماسی، بهتر از جنگ است؛ اما دیروز، روز واقعهی سیاست در افغانستان بود- «روز واقعه» برگرفته از روایت و نظارهی «عبدالله نصرانی»، در ماجرای کربلا است-.
پیش از این هم ثابت شده بود، ریشهی کسب قدرت در افغانستان، بیش از آن که معطوف به انتخابات، مردمسالاری و دموکراسی باشد، وابسته به حمایت قوم و تبار است؛ اما سالها تلاش شد که مناسبات سیاسی در افغانستان از مرحلهی سنتی- ریشسپیدی، به دموکراسی و مردمسالاری تغییر مسیر بدهد که با توافق ۱۳۹۳ و دیروز چنین نشد.
افغانستان در عصر ریشگرو گذاشتن ماند و مشخص شد که این جغرافیا، مکان و بستر مناسب برای رشد و ریشهدواندن دموکراسی نیست. وقتی به یک باره قرار شد انتخابات برگزار شود، بودجهی اکثر پروژههای عمرانی –حداقل در مناطق مرکزی- قطع شد تا انتخابات برگزار شود، ماهها گذشت، کشمکشها و رویاروییهای سیاسی انرژی همه را گرفت، رابطهی دوستان زیادی شکرآب و درزهای اجتماعی، بیشتر شد تا برگردیم به نقطهای که بودیم.
پرسشی که دیروز در ذهن مردم رژه میرفت، برگزاری مراسم تحلیف و سوگند دو زمامدار بود که پیشتر، دست روی قرآن گذاشته بودند؛ سؤالی که ریشه در نگاه رمانتیک و احساسی به سیاست دارد؛ همانگونه که عشق و عقل، جمع اضداد است؛ ایمان و سیاست نیز میتواند دو مقولهی دور از یکدیگر باشد. منظور آن نیست، کسی که سیاستمدار است، ایمان ندارد یا یک فرد با ایمان، نمیتواند سیاستپیشهی خوبی باشد؛ بل حرف آن است که پایبندی به سوگند و ایمانداری در سیاست که وابسته به منافع و اتفاقهای سریع روز است، انتظار درستی نبوده و نشان دهندهی نگاه رمانتیک به سیاست است.
مراسم تحلیف سیاسی، بیش از آن که سوگند و وفاداری باشد، جشن و اعلام پیروزی تشریفاتی است که ما آن را جدی میگیریم و فکر میکنیم اگر کسی از آن عدول کرد، سنگ میشود؛ در حالی که ممکن است مرجع سوگند، نزد مردم و زمامدار متفاوت بوده و برای هر دو، به صورت یکسان منبع الهام و تکیهگاه نباشد!
در سیاست –حداقل در افغانستان- همیشه بین حرف و عمل فاصله زیاد بوده است؛ مردم نیز بارها رفتار خلاف شعار، ایدئولوژی و گفتههای سیاستمداران را دیده اند؛ اما به دلیل وابستگیهای تباری بر آن چشم پوشیده و گفتهاند، «ابلیس» باشد؛ ولی از ما باشد، خیر است!
سؤال اساسی اما این است که توافقنامهی روز گذشته، فرجام بنبست سیاسی است یا آغاز تقابل و چالشهای تازهی سیاسی؟ نزدیک به بیست سال است که امریکا و جامعهی جهانی در افغانستان حضور دارند؛ اما باور به انتخابات و مردمسالاری در این کشور تفاوت زیادی با گذشته ندارد. شاید دلیل این که افغانستان در این نوزده سال، نتوانست انتخابات سالم و شفاف برگزار کند، ریشههای بینالمللی فراوان داشته باشد؛ ولی نمیتوان از دلایل داخلی آن گذشت. قدرتطلبی، تلاش برای هژمونی قومی، انحصارگرایی و رؤیای سلطنت مطلقه؛ به دموکراسی و مردمسالاری صدمه زد تا شاهد بیعدالتی، فاصلهگرفتن مردم از حکومت و بیتاثیر شدن انتخابات باشیم. توافق دیروز در شرایطی امضا شد که افغانستان بدترین روزهایش را در این نوزده سال تجربه میکند و فقر مفرط، گرسنگی، اپیدمی کرونا، بیکاری، دلزده شدن غربیها از وضعیت و تلاش برای خروج از کشور، قدرتنمایی گروههای تروریستی، به کام مرگ رفتن روزانه و دوامدار مردم و رقابتهای شدید سیاسی، کشور را در وضعیت عجیب و مصیبتباری قرار داده است.
دیروز وقتی در جلسهی امضای توافقنامه، سخن از مردمسالاری زده میشد، حیران میشدیم که چه کار کنیم، سر خود را به دیوار بزنیم یا گوشهایمان را با پنبه پر کنیم؛ توافقی که در دقیقهی نود و به خاطر ترس از ضربات پنالتی صورت گرفت. تقلایی برای حفظ وضعیت، پُست، چوکی و نجات از سقوط آزاد؛ اما همین توافق، با تمام عیب و ایرادهایش، دارای نکات مثبت و خوب نیز است. نخستین نکتهی مثبت، شکل گرفتن صف واحد برای مذاکرههای صلح است و از آنجا که ترامپ به دنبال جایزهی صلح نوبل و ریاست دوباره بر امریکا است، باید تکلیف صلح افغانستان هر چه زودتر مشخص شود. این توافقنامه، فرجام کشمکشهای سیاسی و تقابل غنی و عبدالله نیست، قطعا هر دو، مثل دوران حکومت وحدت ملی، تلاش میکنند تا یکدیگر را از هر راه ممکن، در تنگنا و زیر منگنه قرار دهند؛ اما این شرایط که افغانها بدون حضور مستقیم خارجیها بتوانند به یک توافق سیاسی –ولو ناقص و پر ایراد- برسند، خوب است و این که افغانستان به آدرس نهایی و مشخص برای گفتوگوهای صلح برسد، نیز تا اندازهی آسودگی خیال به دنبال دارد. مسألهی دیگر حفظ نظام از خطر فروپاشی و ترمیم وجهی بینالمللی و جلب کمک است تا گفتوگوهای صلح نیز یکسره، خلاف خواستههای مردم افغانستان نباشد و کشور به دام تروریزم سقوط نکند. با وجودی که این توافق، برخلاف قانون اساسی و تایید مرگ انتخابات و مردمسالاری است؛ ولی این را نیز به اثبات رساند که در افغانستان، هرینهی رسیدن به رؤیای هژمونی قومی –از هر طرف- تا اندازهی زیاد افزایش یافته است.