از معمای صلح افغانستان تا سفر حکمتیار به پاکستان

صبح کابل
از معمای صلح افغانستان تا سفر حکمتیار به پاکستان

نویسنده: محمدامین حبیبی‌تبار، دانش‌جوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل

هم‌زمان با جریان گفت‌وگوهای صلح میان طالبان و هیئت دولت افغانستان در دوحه و سفرهای منطقه‌ا‌ی رهبری شورای عالی مصالح‌ی ملی- دکتر عبدالله -، حکمتیار ، رهبر حزب اسلامی به پاکستان رفت.
حکمتیار در این سفر به دنبال چیست؟ آیا به نمایندگی مردم افغانستان به پاکستان سفر می‌کند و یا این سفر بر اساس خواست مقامات پاکستانی به ویژه «آی اس آی»، به دلیل روابط گسترده‌ی حکمتیار با این سازمان از چهار دهه به این سو، است.
جنرال یوسف، رییس بیروی افغان که تشکیلی در داخل ساختار آی اس آی در اوایل جهاد افغانستان بود، روابط گسترده‌ی رهبران احزاب هفت‌گانه به ویژه حکمتیار، رهبر حزب اسلامی را با سازمان استخباراتی پاکستان تصریحا بیان می‌کند و از روابط صمیمانه میان جنرال اختر عبدالرحمان – رییس وقت آی اس آی – و حکمتیار پرده بر می‌دارد.
پاکستان به عنوان یکی از همسایگان تاثیرگذار در تحولات افغانستان به ویژه پروسه‌ی صلح، در صدد بی‌ثباتی و تطبیق عمق استراتیژیک خویش در این کشور است و تلاش می‌کند رهبران افغانستانی هم‌سو با خود را در قضایای افغانستان در تقابل با منافع و ارزش‌های ملی مورد استفاده‌ی ابزاری قرار بدهد.
در میان رهبران جهادی، حکمتیار به دلیل قرائت بنیادی‌تر از اسلام توام با افراطیت، نسبت به دیگر جناح‌های سیاسی در این کشور، از جایگاه ویژه‌ای نزد مقامات پاکستانی و سازمان استخباراتی این کشور برخوردار است.
سفر آقای حکمتیار به پاکستان، نه تنها به تحقق صلح و ثبات در این کشور موثر نخواهد بود؛ بلکه پروسه‌ی صلح و فرایند گفت‌وگوها را در این کشور به پیچدگی بیش‌تری می کشاند . سفر حکمتیار به پاکستان به نحوی ناهماهنگی و تعدد بازی‌گران و عدم اجماع ملی و منطقه‌ا‌ی را در قضیه‌ی صلح افغانستان تبلور می نماید و چالش‌های فراروی این پروسه را افزایش می‌دهد.
صلح افغانستان به یک معمایی به تمام معنا بدل شده است و تمام تلاش‌های صورت‌گرفته از دوحه تا مسکو و از ایران تا چین و کشورهای اروپایی، نتیجه‌ی در خور تامل در تامین صلح و ثبات در این کشور به دنبال نداشته است.
نوزده سال و اندی ‌می‌شود که برای آوردن صلح و ثبات در افغانستان کار صورت می‌گیرد و ملیاردها دالر در این زمینه به مصرف رسیده؛ ولی تا اکنون نتیجه‌ی مطلوب برای این کشور نداشته است.
صلح افغانستان در شرایط کنونی به معمایی بدل شده است که جواب و کلید آن مجهول است؛ اساسا چالش‌ها و موانع صلح در افغانستان چیست؟ با وجود تعهد جامعه‌ی جهانی و گفت‌وگوهای صلح در ادوار مختلف به ویژه مذاکرات صلح با طالبان، تحقق صلح و تامین امنیت در این کشور با اما و اگرهایی روبه‌رو است.
بازی‌گران صلح افغانستان همانند نقش آفرینان بی‌ثباتی در این کشور، متعدد و متنوع است؛ بنا بر این تحقق صلح در این کشور، دارای فراز و فرود‌های زیادی بوده و باورمندی به آمدن صلح در آینده‌های نزدیک پسا گفت‌وگوی صلح با طالبان، نگاه آرمانی و ساد‌ لوحانه است.
از بی ‌ثباتی و بحران جنگ و ناامنی در این کشور حداقل بعد از نشست بن، دو دهه می‌گذرد؛ اما تحقق صلح هم‌چنان به عنوان یک خواست و آرزو برای مردم افغانستان در عالم ذهن باقی مانده است. تحقق این پروسه نیاز به زمان و شرایط خاصی دارد که فشرده به آن پیش‌زمینه‌ها اشاراتی می‌کنم.
برای تحقق پروسه‌ی صلح افغانستان، به سه اجماع؛ اجماع سیاسی در داخل کشور، اجماع منطقه‌ا‌ی و اجماع جهانی میان بازی‌گران مسایل افغانستان نیاز اساسی و مبرم وجود دارد.
اجماع ملی؛ اولین اقدام و پیش‌شرط برای تحقق صلح و ثبات در افغانستان اجماع ملی و انسجام داخلی در افغانستان است و این فاکتور تاثیر مستقیم برای ذهنیت هم‌کاری در افکار قدرت‌های منطقه‌ا‌ی و بین‌المللی دارد. بایستی برای ایجاد و تحقق این پیش‌شرط سفرها و گفت‌وگوهای پراکنده بدون هماهنگی با مراجع شورای عالی مصالحه ملی، توقف پیدا کند و تعریف واحد و منسجم از منافع ملی و اهداف ملی در پرتو قانون اساسی کشور ارایه شود؛ تمام جناح‌های درگیر و موثر در داخل افغانستان بر محور واحد اجماع نمایند تا در تحقق صلح و ثبات در افغانستان تشریک مساعی صورت گیرد.
اجماع منطقه‌ا‌ی؛ با توجه به تعدد بازی‌گران و حضور فعال کشورهای منطقه به ویژه همسایه‌های افغانستان، اجماع منطقه‌ا‌ی بر گفتمان صلح و مبارزه با تروریسم، یک امر ضروری و از مقدمات مهم تحقق صلح و ثبات در افغانستان است. پس پاکستان و ایران در مقابل هندوستان و عربستان، بایستی قانع شوند و در یک صف واحد در کنار مردم و دولت افغانستان، برای آوردن صلح و امنیت، از هیچ‌گونه تلاش و هم‌کاری دریغ نکنند.
اجماع بین‌المللی؛ رد پا و نقش قدر‌ت‌های جهانی به ویژه مسکو و واشنگتن و متحدین این دو بلوک قدرت را در قضایای افغانستان، نمی‌توان نادیده گرفت و حضور همیشگی این دو قطب قدرت در بستر تاریخ در افغانستان، یک واقعیت غیر قابل انکار است؛ بنا بر این برای آوردن صلح و ختم جنگ در این کشور، اجماع و انسجام این قدرت‌ها از فاکتورهای بسیار مهم و تاثیرگذار به حساب می‌آید. امریکا و روسیه در راس قدرت‌های جهانی در طول تاریخ همیشه به عنوان عنصر تعیین‌کننده در تحولات داخلی افغانستان، به ویژه در این دو دهه‌ی اخیر ارتباط مستقیم با بی‌ثباتی و ناامنی در این کشور دارند.
موجودیت این شرط برای موفقیت پروسه‌ی صلح و مذاکرات صلح افغانستان در دوحه، دارای اهمیت و تعیین‌کنندگی زیادی است.

نتیجه؛ با توجه به پچیدگی صلح افغانستان و تعدد و تنوع بازی‌گران در این پروسه، تحقق صلح و ثبات در این کشور به زمان و شرایط نیازمند است و هرگونه تسریع و ناهماهنگی در آوردن صلح در افغانستان، این پروسه را مختل می‌کند.