نویسندگان: بهار مهر
بخش پنجم
سؤالی که این نوشته به آن پرداخته اینست: آیا مهم نیست که طالبان از منظر صدمههای وارده به جامعه و دولت افغانستان مورد استجواب و نهایتاً به جبران حداقلترین خساره با کاسته شدن از امتیازهایشان در گفتوگوهای بینالافغانی مواجه شوند؟ ضررهای واردهی طالبان در این نوشته به صورت بسیار خلاصه و فشرده از ناحیه تخریب زیربناها، از بین بردن آبدات تاریخی و آثار باستانی در بخش اول مرور شد. در بخش دوم به این پرداختیم که طالبان برای تروریزم بینالمللی و منطقهای در افغانستان بستر سازی کرده اند و این ضرر ماندگاریست. همینطور در همین بخش دوم به حوادث انتحاری، ترویج، اشاعه و به جا گذاشتن میراث شوم تفکر انتحار توسط طالبان در جامعهی افغانستان پرداختیم. در بخش سوم به این پرداختیم که طالبان امر دینی جهاد را آلوده کردهاند، سیاست حذف را با ترورهای هدفمندانه تشدید و تعمیق کردند. در بخش چهارم به مسألهی معمولسازی استفاده از بمب و ماینگذاری و باقی گذاشتن ماینها و مواد منفجره خنثا نشده در خاک افغانستان توسط این گروه و بدنام و مخدوش شدن وجههی افغانستان در جهان توسط طالبان پرداختیم. اینهایی که گفتیم ضررهای جبران ناپذیر، روندهای دورانی منتهی به خشونت اند و مبارزه و ازبین بردن آنها زمان و هزینهی زیادی در میان مدت و دراز مدت را متوجه جامعه و دولت افغانستان میسازد و بایستی در گفتوگوهای بینالافغانی از صورت امتیازهای طالبان بکاهند.
بستهتر و تک الگویی ساختن جامعه.
البته باید اذعان کنیم که جامعهی افغانستان هیچگاهی آنچنان که باید و شاید باز، چند الگویی و کثرتگرا نبوده است؛ اما طالبان این جامعهی بسته را در دوران حاکمیتشان بسیار بستهتر، قشریتر و سختگیرتر کردند. فرمان ملا محمد عمر مبنی بر گذاشتن ریش و به سر کردن کلاه برای مردان و ادای اجباری نمازهای پنجگانهی روزانه در جماعت در جامعه و دفاتر حکومتی، ممنوع کردن سینما، تیاتر و موسیقی، از جامعهی افغانستان یک جامعهی تک الگویی که شرع در رأس آن قرار داشت و هیچ حوزه و عرصهی دیگری مجال و فرصت تمرین، تجربه و رشد نداشت، ساخت. ملا محمد عمر، در فرمانی وارد کردن تمام آلات و ادوات موسیقی، فیلم و عکاسی را در کشور منع کرد. آنها سینماها را تخریب کردند، هنرمندان را کشتند، آثار هنری زیادی را از بین بردند و مقدار قابل توجهی از این آثار ارزشمند نیز به بیرون از کشور قاچاق شد. در کنار این که تخریب سینماها، تیاترها، توقف کار سینماگران و متواری ساختن آنان به کشورهای همسایه و خارج، از بین بردن اساسات و زیربناهای موسیقی و آثار ارزشمند فیلم و موسیقی کشور ضربههای سنگین و جبران ناپذیر محسوب میشود؛ گناه پنداری کارهای هنری اعم از فیلم، تیاتر، سینما، موسیقی منجر به از بین رفتن بقیهی الگوها و سبکهای زندگی شد، جزماندیشی و مذهبیگری به تنها الگوی غالب فکری و ایدهآلی برای جامعه بدل شد. این تک الگویی ساختن جامعه باعث تضعیف روشمند و ماندگار بقیه عرصهها و حوزههای کنش و تعامل انسانها و مشاغل و مصروفیتهای جوانان شده که پیامدهای ناگواری روی تولید و رشد اقتصادی کشور گذاشته و باعث کند شدن رشد منابع انسانی جامعه افغانستان شده است. الگوی سختگیرانهی مذهبی که به خودی خود با میزانی از دنیاگریزی در ادیان ابراهیمی همراه است را طالبان در قالبهای خشن به اجرا گذاشتند که باعث رشد بیشتر خشونت شده و همینطور راههای سالم تخلیهی هیجانات و احساسات انسانی مثل رقص، موسیقی و فیلم را سد کردند و از سوی دیگر، میزان قابل ملاحظهای از احساس گناه و پنهانکاری را در میان آنانی که فیلم میدیدند و یا موسیقی می شنیدند، نهادینه ساختند که این سرخوردگیها و احساسات توأم با گناه به نوبهی خود در تعامل با سرخوردگیهای ناشی از شکست، عدم ارضای نیازها و بستن زمینههای شکوفایی انسانها، کجرفتاریهای زیاد و خشونتها و عقدهگشاییهای ناسالم بسیار زیاد دیگری را عامل شده است. مسألهی مهمتری که در همین راستا اهمیت دارد، جلوگیری از رشد فردیت و رشد بیپیشینهی تأثیر اجتماع بر فرد بوده؛ رژیم طالبان با بستن حوزههای مفید معنایی و مشاغل و سرگرمیها از رشد معنوی انسانها و شکوفایی و تعالی آنها جلوگیری کردند. با در نظر داشت این که جامعهی افغانستان یک جامعهی جمعگرا است؛ اما در آخر روز این افراد اند که یا دردمندند و رنج میکشند یا شاد اند و لذت میبرند، و از آنجا که دردها، بلایا و مصیبتهای بسیاری برسر جامعه و مردم افغانستان در طول تاریخ وارد شده، قساوت و بیرحمی در زمان طالبان بالای مردم افغانستان به اوج خود رسید؛ بستن زمینههای تفریح، شادی، لذت بردن از زندگی و جلوگیری از رشد و خودشکوفایی افراد توسط طالبان به تداوم تاریخی درد و رنجها، ماندگار، کهنه و چرکین شدن زخمها و عمیقتر شدن عقدهها و افزایش کینهتوزیهای افراد از همدیگر شده که سالها طول میکشد تا زخمها التیام بیابند، دلخوریها از بین بروند، اعتماد میان فردی دوباره شکل بگیرد و تقویت شود، دشمنیها رفع شوند و چرخهی سالم روابط به میان بیاید، شادی فوران کند و رشد و شکوفایی از سر گرفته شود و تداوم یابد. آیا این مهم نیست که با کاستن امتیازهای طالبان در گفتوگوهای بینالافغانی به وزنهی منابع اجتماع برای ترمیم تخریبها و التیام زخمها افزوده شود؟
تضعیف سیستماتیک زنان و تشدید و تعمیق تفکر زن ستیزانه در کشور.
عوامل و دلایل، زیادی اعم از پنداری و رفتاری روی مسألهی تضعیف زنان و نهادینه شدن تفکر زن ستیزانه در افغانستان وجود دارد؛ اما بیشتر این دلایل را طالبان تشدید و تعمیق کردند. در فرمانهای ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان در زمانی که ۹۰ درصد خاک افغانستان را در کنترل داشتند، چنین آمده است: به زنان به شدت توصيه می شود كه از خانه خارج نشوند، بدون محرم حتا به کارهای ضروری در بیرون از خانه خارج نشوند، از تحصيل و اشتغال محروم هستند و بايد خود را از سر تا پا بپوشانند. زنانی كه به زنا محكوم شوند، سنگسار می شوند، همجنسگرايان به قتل میرسند. او در اولین فرمان خود در کابل ازدواج عساکر طالب را در کابل منع کرد. سیر قهقرایی زن افغان از اجتماع به اندرون خانه در دورهی حاکمیت سیاه پنج سالهی رژیم طالبان به حضیضترین نقطهی خودش در تاریخ افغانستان رسید؛ اما آنچه که باید قبول کنیم این است که حتا ۲۰ سال پس از برچیده شدن رژیم طالبان مردم افغانستان هنوز تغییر مسیر اجتماع از روند تاریک طالبانی برای شان غیر قابل باور است. عدم تحمل زنان در صفوف نیروهای دفاعی و امنیتی و سایر مشاغل اجتماعی برای جمع بزرگی از مردم چیز تازه می نماید.
تفکر طالبانی حاوی موضوعات زن ستیزانه زیادی است که در قالب عرف و شریعت پیچیده شده و به شیوهها و ابزارهای گوناگون طالبان تفکر زنستیزانه شان را برای تضعیف سیستماتیک زنان تطبیق، تبلیغ و ترویج نموده اند که میتوان به قتلهای ناموسی، ازدواج زودهنگام، ازدواج های اجباری به حیث رفتار زن ستیزانه آنها اشاره نمود و موضوع فرودستی زنان را بسیار جار زدهاند، عقده و فقر جنسی مردان را افزایش دادهاند، شئگشتگی جنسی زنان را تشدید کردهاند، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت را بسیار رایج و مرسوم ساختهاند، بیباوری به زن و تبعیض جنسیتی را ترویج و تشدید و تعمیق کردهاند فرهنگ افتخارات مردگرایانه را غنیتر ساخته اند؛ و زنان را موجودهای ناقص العقل معرفی کردهاند. در واقع میتوان گفت که پس از تکیه بر دین، مذهب و جهاد، زن ستیزی مهمترین داعیه و رفتار و تلاش طالبان را تشکیل میدهد.
در تفکر طالبانی، زنان در مرتبه دوم بعد از مردان قرار دارند در تمام امور اعم امور دینی و دنیایی، تابو ساختن امور جنسی توسط طالبان عقده و فقر جنسی مردان را بسیار شدید و خشن ساخته است و همین امر باعث بسیاری از خشونتهای خانوادگی و اجتماعی بر زنان شده و مبارزه علیه آن و اصلاح این تفکر سالها طول خواهد کشید، طالبان با استفاده سوء از آموزههای دین اسلام و داشتههای فرهنگی این جامعه، زنان را به مادر، همشیره و همسر تقلیل داده اند و باعث شده اند که زن فقط یک شئ مثل اشیای دیگر در اختیار مردان باشند و با منع کردن حضور زنان در اجتماع، آنان را به نوکران خانگی بیمزد مردان بدل کردهاند و این غیبت زنان از اجتماع، بیباوری به زن را دامن زده و موجب شده که مردان و زنان فکر کنند که زنان ناتوانتر از مردان هستند و یا عدهی زیادی پذیرفتهاند که زنان احساسی و ناتوان از پرداختن به امورات سیاسی-اجتماعی هستند. طالبان هم در زمان حکومت شان و در همین اکنون در مناطق تحت کنترل شان ازدواجهای زودهنگام و زیر سن را مشروعیت بخشیده و افزایش دادهاند. طالبان بخش زیادی از باور جامعه افغانی در مورد زنان را مخدوش، زنستیزانه و مضر ساختهاند، آنان باعث ترویج خرافات و بدعتهای زیادی در محور مسائل زنان شده اند. زنان فعال و سیاستگر افغانستانی باید در جریان گفتوگوهای بین الاافغانی، این هزینهها را از طالبان بستانند و نگذارند آنان بدون پرداخت و ندامت از اعمال خود در گذشته در برابر زنان، وارد ساختارهای سیاسی به شدت متحول پسا طالبان شوند و یا حضور زنان را به بهانه های واهی و برداشت منحط و نادرست شان از دین یک بار دیگر محدود نمایند. این هزینه باید از امتیازهای طالبان کاسته شود.