غنی نباید ریسمان سُست عبدالله را بکَشَد!

زاهد مصطفا
غنی نباید ریسمان سُست عبدالله را بکَشَد!

نرمِشِ سیاسی، در سیاست امروز، بیان‌گر واقعیت‌پذیری سیاست‌مداران است؛ چون اختلاف‌های سیاسی امروزی، کم‌تر شکل زیکزاکی و تصادمی دارند تا سیاست‌های دیروزی که بیش‌تر ایدیولوژی‌محور یا متخاصم بود. اختلاف‌های دیروزی در سیاست، به این دلیل بیش‌تر زیکزاکی و تصادمی بود که قدرت در شکل بومی آن، به قدرت رسیدن فرد بود تا وضعیت یا قانون؛ امروز اما، نظام‌هایی با ساختارهای مدرن شکل گرفته اند که افراد در قالب آن‌ها هضم می‌شوند نه ساختارها در قالب افراد؛ بنا بر این، کسی که به ریاست‌جمهوری می‌رسد، نمی‌تواند تغییر چندانی در گرایش داخلی و خارجی یک کشور بیاورد.

با این مقدمه، نرمِشِ سیاسی‌ای که عبدالله امروز در یک کنفرانس خبری نشان داد، بیان‌گر واقعیت‌پذیری عبدالله با توجه به شرایط موجود است و می‌طلبد که رقیب قسم‌خورده‌ی او (غنی) نیز از خود نرمِش نشان بدهد و بر آن‌چه توافق یا مشارکت سیاسی می‌گویند، نزدیک شوند.

همه می‌دانیم که مؤلفه‌های دموکراتیک در افغانستان، در قالب ساختارهای افغانستانی معنا شده است و انتظار این که انتخاباتی داشته باشیم بدون هیچ نوع تقلب و دست‌کاری‌ای، بیش‌تر به یک رؤیای آرمان‌گرایانه می‌ماند تا واقعیتی که در چند دور انتخابات افغانستان شاهد آن بودیم؛ البته این به معنای استیصال و واماندگی تمامی ارزش‌های مدرن نیست؛ اما به نوعی می‌توان استیصال کلان‌روایت‌های سیاسی-فرهنگی مدرن در ساختارهای سنتی-بومی دانست. وقتی چنین تصوری از انتخابات در دست نیست، در شرایطی که عبدالله مدعی واقعی برنده شدن در انتخابات است و رقیب انتخاباتی او، آقای غنی، مجوز ریاست‌جمهوری را از کمیسیون مستقل انتخابات گرفته است و هر دو برای تشکیل حکومت قسم‌ خورده اند، راه دیگری جز نرمش سیاسی وجود ندارد؛ نرمشی که هر دو طرف را وادار کند اندکی از خواست‌ها و رؤیاهای شان برای زمانی که انتظار داشتند تنهایی بر افغانستان حکومت کنند، پایین بیایند و افغانستان را در شرایط فعلی‌ بیش‌تر درگیر بحران نکنند.

بحران امنیتی که انتظار می‌رفت با گفت‌وگوهای صلح، حل شود، هر روز بدتر می‌شود؛ بحران کوید-۱۹ که جهان را به زانو درآورده است، هر روز از ولایت‌های مختلف افغانستان دست بلند می‌کند و بحران سیاسی در سطح رهبری که با دو رییس‌جمهور و یک چوکی ریاست‌جمهوری، به فاجعه‌بارترین ظنر تاریخ سیاسی جهان می‌ماند؛ هر سه در سرزمینی به تجربه گرفته می‌شود که بیش از ۵۰ درصد مردم آن زیر خط فقر چندبُعدی زندگی می‌کنند. حل بحران سیاسیِ عبدالله و غنی، هر چند نه زیاد؛ اما برای کنترل دو بحران دیگر، می‌تواند اثربخش باشد؛ ولی در صورتی که این بحران حل نشود، می‌تواند با دو بحران دیگر یکی شده، و تمام سطوح زندگی در افغانستان را از ریشه بتراشد.

عبدالله که بیرون از ارگِ سنتی، قسم ریاست‌جمهوری یاد کرده است، ظاهرا بیرون از ساختار است؛ اما می‌فهمد که با توجه به پشتوانه‌ی مردمی یا با سوء استفاده از پشت‌وانه‌ی مردمی، می‌تواند لای درز حکومت‌داری غنی چوب و سنگ بیندازد و غنی نیز نمی‌تواند به آسانی مانع سنگ‌اندازی او شود؛ اما عبدالله این را هم می‌فهد که اگر به زودی نقشش را روی کاغذ نیاورد، نمی‌تواند همین‌گون فقط لای درز بماند و مرور زمان، استخوان‌هایش لای این درز، می‌شکند. نرمشی که عبدلله امروز در حرف‌هایش در یک کنفرانس خبری نشان داد، بیان‌گر درک عبدالله از وضعیت سیاسی خودش است و می‌تواند به بیان‌گر درک او از وضعیت افغانستان هم معنا شود؛ این درک، با ریسمان اختلافی که عبدالله در کنفرانس خبری امروش سُست کرد و دم از اقدام برای حل بحران زد، روشن است؛ بنا بر این، با توجه به شرایطی که فرصت و امکان کِش دادن این اختلاف اندک است و باید دولتی باشد تا برای بحران صحی کرونا و گفت‌وگوهای صلح مقتدرانه کار کند، نیاز است که غنی نیز نرمِشِ سیاسی نشان بدهد که حاصل نرمش سیاسی دو طرف، به سازِش سیاسی بینجامد.

اصطلاح سازش سیاسی، در افغانستان همواره با دید رکیک دیده شده است و بیش‌تر در قالب برداشت‌های بومی از سیاست معنا شده است و چرخِش سیاسی خوانده شده است؛ اما سازِش در سیاست امروز، به معنای زیر پا گذاشتن ارزش‌ها یا ارزش‌باوری در سیاست نیست. عبدالله یا غنی، هر کدامی به ریاست‌جمهوری برسند، ممکن نظر به رییس‌جمهور کشور دیگری، منافع بیش‌تری به جیب بزنند؛ اما در کل، وارد یک ساختار از پیش‌تعیین‌شده می‌شوند که نمی‌توانند آن را کاملا به نفع خود تغییر بدهند؛ بنا بر این، عبدالله یا غنی، نه در شعارها و اهداف انتخاباتی و نه در سیاست‌پیشگی، تفاوت صدردرصدی‌ای ندارند و خواست‌های یکی، بر خواست‌های دیگری نیست. اگر سازشی هم که حالا قرار باشد بین عبدالله و غنی صورت گیرد، قربانی ارزش‌ها و راه‌کارهای سیاسی دو طرف یا یک طرف نیست که چرخِش از ارزش‌های سیاسی معنا شود؛ فقط ممکن است، برخی از صلاحیت‌ها که به شدت شخصی استند، با این توافق تقسیم شوند.

در وضعتی که مردم هر روز قربانی بحران خلق‌شده توسط این دو سیاست‌پیشه می‌شوند و دیر نیست که کوید-۱۹ به فاجعه‌ی انسانی در این کشور فقیر تبدیل شود، قربانی دادن اندکی خودخواهی سیاسی و قدرت‌طلبی فردگرایانه، اندک‌ترین کاری است که غنی و عبدالله می‌توانند برای ۳۰ میلیون نفوس افغانستان انجام دهند.

اظهارات گله‌آمیز عبدالله از این که رقیب سیاسی‌اش آماده‌ی حل بحران نیست، با این که خبر از انزوای سیاسی عبدالله می‌دهد، در شرایط فعلی افغانستان، صدایی است شنیدنی و اگر غنی آن را نشنود و از خود پیشامدی نشان ندهد، این اختلاف سیاسی، تبدیل به ننگ تاریخی در افغانستان خواهد شد که نسل‌های بعدی، از آن به عنوان اوج خودخواهی بی‌باکانه‌ی دو سیاست‌پیشه‌ یاد خواهند کرد.

خطر کوید-۱۹ نزدیک است و زمان برای خانه‌جنگی اندک؛ توقع می‌رود این بازی مسخره تمام شود و مردم سرانجام به این اطمینان برسند که نزدیک به هشت ماه پس از انتخابات، سرنوشت سیاسی کشور شان مشخص شده است و می‌توانند امیدوار باشند که در صورت همه‌گیر شدن کوید-۱۹ و تشدید ناامنی‌ها، از کدام آدرس به زندگی شان رسیدگی می‌شود. قطع یک میلیارد دالر کمک امریکا به افغانستان به دلیل اختلاف سیاسی عبدالله و غنی، در این وضعیت، خساره‌ی جبران‌ناپذیری است و عبدلله در سخنانش، آن را قابل جبران نمی‌داند؛ بعید نیست که آقای غنی نیز این را درک نکند؛ اما شاید از این که ارگ و چوکی آن با ساختار در دست او است، رؤیاهای واقعی‌تری برای قدرت‌نمایی به عنوان تنها برنده‌ی بازی دارد و این رؤیا‌ها نمی‌گذارد از خود نرمِش نشان بدهد؛ به هر حال، باید گفت که امروز، روز رؤیاپردازی نیست و جهان با بحرانی روبه‌رو است که فرصتی ندارد، قسمتی از توجه یا تلاشش را برای حل بحران، امنیتی، سیاسی و صحی در افغانستان بگذارد.