نویسنده: مضراب الدین نظری
مذاکرههای طولانی زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژهی امریکا برای مذاکرههای صلح این کشور با طالبان، با آن که قرار بود بدون حضور حکومت افغانستان به نتیجهی دلخواه دو طرف بینجامد، با وقوع حملهی انتحاری در کابل و مرگ «الیس ای باریتو اورتیز» سرباز امریکایی و ۱۲ شهروند افغان به بنبست رسید.
پس از نزدیک به سه ماه از توقف مذاکرههای صلح، همزمان با سفر «دونالد ترامپ» رییسجمهور امریکا و زلمی خلیلزاد به کابل، گزارشهایی مبنی بر دیدار پنهانی زلمی خلیلزاد و نمایندگان طالبان در قطر منتشر شد و سران پیشین طالبان نیز در صحبت با رسانهها تأیید کردند که تلاشها برای آغاز دور جدید مذاکرههای صلح، از همان نقطهی متوقف شده؛ دوباره آغاز شده است.
سر انجام «سهیل شاهین»، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان تأیید کرد که دور جدید مذاکرههای صلح روز یکشنبه (۱۶ قوس) در قطر از سر گرفته شده است.
تفاوت دور جدید مذاکرههای صلح را با دور گذشته، در همنوایی حکومتهای افغانستان و امریکا در بارهی چگونگی مذاکرهها و خوشبینی حکومت افغانستان از نتایج احتمالی آن است؛ در حالی که حکومت افغانستان دور گذشتهی مذاکرههای صلح را انقلابی در برابر نظام جمهوریت دانسته و برگزاری انتخابات ریاستجمهوری را از الویتهای خویش میدانست.
با توجه به تلاشهای حکومت امریکا، برای بیرون بردن بخشی از نیروهایش، پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ میلادی آن کشور و نبود توافق نظر میان حکومت افغانستان و رهبران سیاسی، در بارهی گفتوگوهای صلح، پرسشهای اصلی این است که:
آیا امضای توافقنامهی صلح امریکا و طالبان منجر به کاهش خشونتها و آغاز مذاکرههای بینالافغانی خواهد شد؟
آیا فرماندهان نظامی طالبان که بیشترینه، روستایی و باورمند به اعتقادات مذهبی اند؛ از نتیجهی مذاکرههای رهبران شان با امریکاییها و حکومت افغانستان تمکین خواهند کرد؟
آیا امضای تفاهمنامهی صلح و حضور بخشی از طالبان در قدرت آیندهی کشور، زمنیهی سقوط جغرافیای زیر حاکمیت طالبان را به نفع گروههای تروریستی چون داعش مساعد نخواهد کرد؟
با توجه به بافت اجتماعی، عقبماندگی فرهنگی، اقتصاد ضعیف و اختلافهای قومی و سمتی در کشور، توافق احتمالی بین نمایندگان امریکا، طالبان و خروج نیروهای بینالمللی از کشور، بدون حمایت سیاسی و مالی دوامدار از حکومت پساتوافق و تقسیم عادلانهی قدرت، کشور به کام یک جنگ داخلی دیگر سقوط خواهد کرد؛ زیرا همسایههای افغانستان و قدرتهای منطقهای، میدانی بهتر از افغانستان برای دوام رقابتها و جنگهای نیابتی شان سراغ ندارند و ختم جنگ در افغانستان بر بنیاد استراتیژیهای پنهانی بسیاری از کشورهای منطقه، سرآغاز حضور صدها جنگجوی افراطی و شروع درگیریهای مسلحانه در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، جنوب آسیا و ایالت سینکیانگ جمهوری خلق چین تعبیر میشود.
از سویی هم، توافق احتمالی میان نمایندگان امریکا و طالبان با توجه بر حضور بخشی از نیروهای امریکایی بعداز امضای توافقنامهی صلح، باعث میشود که بخش بزرگی از نیروهای جنگی طالبان در مخالفت با رهبران سیاسی شان قرار گیرند.
با آن که شبکهی تبلیغاتی طالبان تلاش زیادی در جهت پنهانسازی اختلافات داخلی شان دارند؛ اما چرخش اطلاعاتی، حکایت از عدم توافق نظر نیروهای جنگی و سیاسی طالبان دارد. فرماندهان نظامی طالبان با توجه به حضور و نفوس شان در مناطق جنگی، تمایلی به گفتوگوهای سیاسی ندارند که حملهی تهاجمی اخیر طالبان بر پایگاه هوایی بگرام همزمان با ادامهی گفتوگوهای صلح دوحه؛ دلیلی است بر عدم تمایل فرماندهان نظامی طالبان به گفتوگوهای صلح و نبود هماهنگی میان رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی آنان؛ زیرا سیاست طالبان در همکاری با سازمانهای استخباراتی، طی سالهای متمادی، دور نگهداشتن فرماندهان نظامی از تحولات سیاسی و جهان اطراف شان بوده که همین سیاست، منجر شده تا فرماندهان نظامی طالبان با تفسیر افراطی از متون دینی، جنگ را تنها وسیلهی ایجاد حکومت اسلامی بدانند؛ از سوی هم، وابستگی فرماندهان نظامی طالبان به اقتصاد جنگی و مافیایی، فرصت فکر کردن به یک توافق سیاسی را از آنها ربوده است.
بنابراین، هر نوع توافق سیاسی میان امریکاییها و طالبان، بدون حمایت قاطع فرماندهان نظامی طالبان محکوم به شکست بوده و تنها پرچمهای میدان نبرد کشور را تغییر خواهد داد.
اما آنچه در جریان گفتوگوهای صلح کمتر به آن پرداخته شده، عدم توجه بر حضور بیش از ۲۰ گروه تروریستی در کشور است.
بر اساس اطلاعات منابع امنیتی، بیش از ۲۰ گروه تروریستی با چهار تا شش هزار جنگجو از کشورهای مختلف در کنار طالبان مصروف نبرد در مقابل نیروهای امنیتی اند.
عدم توجه بر حضور گروههای تروریستی چون داعش، القاعده، جنبش اسلامی اوزبیکستان، حرکت الجهادالاسلامی، جنبش ترکستان شرقی، لشکر طیبه، لشکر جنگوی، سپاه صحابه، جیش محمد، تحریک طالبان پاکستان، امارت قفقاز، حرکتالمجاهدین و چندین گروه تروریستی دیگر در گفتوگوهای صلح و اتخاذ تصمیم در مورد سرنوشت آنها پس از توافق صلح است که باعث ادامهی درگیریها شده و منجر به تغییر ماهیت میدانهای نبرد کشور میشود.
از آنجایی که گروههای تروریستی فوقالذکر، به فکر ایجاد خلافت اسلامی در جمهوریتهای آسیای میانه، ایالت سینکیانگ جمهوری خلق چین، قفقاز، پاکستان و ساحات دیگر اند؛ افغانستان را با توجه بر موقعیت جغرافیایی، حاکمیت اقتصاد جرمی، مرزهای باز بینالمللی و اعتقاد شدید باشندگان آن به متون دینی، مهمترین جبههی عقبی خویش میدانند و حاضر به ترک این میدان پرمنفعت نیستند.
با استناد به آنچه گفته شد، امضای توافقنامهی صلح میان نمایندگان طالبان و امریکا در بهترین حالت، نه تنها منجر به تأمین امنیت نخواهد شد؛ بلکه بخش عمدهای از فرماندهان نظامی طالبان با بیعت به گروهای تروریستیای چون داعش و القاعده در کشور و خصوصا در ولایات شمال و شمالشرق، زمینهی رقابت جدی میان امریکاییها و روسها، امریکاییها و ایرانیها، امریکاییها و چیناییها، هندیها و پاکستانیها را فراهم ساخته و کشور همانند سوریه و عراق به آزمایشگاه سلاحهای متعارف قدرتهای بزرگ مبدل خواهد شد.