پس از آن که تلاشهای ۹ماههی زلمی خلیلزاد برای یافتن کلید صلح در کابل، اسلامآباد، قطر، پکن و مسکو، با یک تویت دونالد ترامپ متوقف شد، همه در حیرت فرو رفتند و سوال اصلی از «صلح کی می آید؟» به «حالا سرنوشت مذاکرات چه می شود؟» تغییر کرد. تویت دونالد ترامپ افزون بر این که مذاکرات صلح را در دقیقهی نود متوقف کرد، قفل دیگری بر روند صلح افغانستان زد و کار را پیچیدهتر کرد. حالا اول کلیدی نیاز است که بتواند درِ گفتوگو میان امریکا و طالبان را دوباره باز کند و بعد از آن به قول معروف «روز از نو روزی از نو» دوباره روند صلح به مرحلهی چندماه قبل خود برسد.
پس از سکوت طولانی و احضار شدن خلیلزاد به کنگره، ظاهرا به نظر میرسد که آقای خلیلزاد هنوز در سمَت خود باقی است و تلاش دارد، درِ گفتوگو با طالبان را دوباره باز کند. به همین منظور هفتهی گذشته آقای خلیلزاد همزمان با ملا برادر در اسلامآباد حضور یافتند و همدیگر را ملاقات کردند.
منابع مطلع میگویند، آقای خلیلزاد در این سفر تلاش برای یافتن کلید دومی را آغاز کرده است؛ همان کلیدی که بتواند دروازهی گفتوگو با طالبان را دوباره باز کند. این کلید در زندان بگرام است و دسترسی به آن به این سادگی نیست.
برای فهم این مسأله باید یک حادثه دیگر را یادآوری کنم؛ آنچه این پازل نه چندان پیچیده را روشن میکند، استادان دانشگاه امریکایی کابل است که سه سال پیش از اطراف این دانشگاه، به چنگ شبکهی حقانی افتادند.
کوین کینگ استرالیایی و تیموتی ویکس امریکایی که از ماه آگست سال ۲۰۱۶ تا کنون در گروگان شبکهی حقانی هستند و تلاشها برای آزادی آنها بینتیجه بوده است.
حالا زلمی خلیلزاد در پی این است که به کمک اسلامآباد و گروه مذاکرهکنندهی طالبان در قطر، این گروگانها آزاد شوند و آزادی آنها نشانهی حسن نیت گروه طالبان تلقی شده و دونالد ترامپ را راضی به از سرگیری مذاکرات کند.
مشکل اما این است که گروگانهای امریکایی در اختیار شبکهی حقانی است که به صورت مستقیم در مذاکرات ۹ماههی زلمی خلیلزاد دخیل نبود. از سوی دیگر شبکهی حقانی در بدل آزادی گروگانهایش، انس حقانی را میخواهد؛ بزرگترین و خطرناکترین زندانیای که حکومت افغانستان و متحدان امریکاییاش در اختیار دارند و فعلا در زندان بگرام نگهداری میشود.
دیدار زلمی خلیلزاد و ملا برادر در اسلامآباد، میتواند جدیترین تلاش در این زمینه باشد؛ چون اسلامآباد نفوذ انکارناپذیری بر شبکهی حقانی دارد و ملا برادر نیز میتواند اطمینان دهد که آزادی انس و تمامی زندانیان شبکهی حقانی میتواند، بخشی از شرایط طالبان در مذاکرات با امریکاییها باشد.
اگر بپذیریم که دلیل قطع مذاکرات امریکا و طالبان در دقیقهی نود، کشته شدن یک سرباز امریکایی در حمله طالبان به ششدرک روز پنج شبنه پنجم سپتامبر بوده، پس آزادی یک استاد امریکایی و یک استاد آسترالیایی پس از سه سال از گروگان شبکهی حقانی میتواند دستآورد کلانی در آستانهی شروع مبارزات انتخاباتی امریکا باشد و ترامپ را به شروع دوبارهی مذاکرات قانع کرده و افزون بر آن حمایت بخشی از جامعهی بینالمللی را برای گفتوگوهای صلح نیز جلب کند.
ولی در سوی دیگر ماجرا، در حال حاضر گروگانهای امریکایی و استرالیایی، تنها اهرم فشار شبکهی حقانی برای آزادسازی مهمترین فرماندهی شان است. برای آنها صلح و جنگ افغانستان و همچنین پیروزی و شکست ترامپ در انتخابات آینده، به تار موی انس حقانی نمیارزد. سوال آنها این است که اگر آنها اهرم فشار خود را با آزادی گروگانها از دست بدهند، و مذاکرات صلح بار دیگر به هردلیلی به نتیجه نرسد، سرنوشت انس حقانی چه خواهد شد؟ و نکتهی آخر این که، آیا شبکهی حقانی میتواند، تصمیم به آزادی گروگانها را بدون دستور شخص انس بگیرد؟ پاسخ منفی است. مگر این که اسلامآباد بتواند با گرفتن ضمانت اجرایی محکم از امریکا، انس را قانع کند و خلیلزاد دقیقا به همین دلیل مقصد نخستین پروازش برای بدست آوردن این کلید مهم، اسلامآباد را انتخاب کرده است.
از لحاظ زمانی نیز، زلمی خلیلزاد، زمان درستی را برای وارد شدن به این ماجرا انتخاب کرده است؛ چون نتیجهی انتخابات نامشخص و آیندهی سیاسی افغانستان در هالهای از ابهام است. مردم از سیاسیون گرفته تا افراد عادی، از افتادن افغانستان به دام یک بحران درازدامن دیگر نگرانند. زمان حکومت وحدت ملی به لحاظ رسمی پایان یافته است. نیروهای سیاسی پراکنده اند و گروههای مختلف سیاسی از ترس بیرون ماندن از دایرهی اصلی بازی به هر چیزی و هر سمتی چنگ میزنند. آقای خلیلزاد نیز بخش مهمی از این نیروها به ویژه رهبران سنتی افغان را به خوبی میشناسد و میداند که آنها به هیچ اصلی پایبند نیستند و برای حفظ موقعیتهای آنی و بودن در دایرهی بازی، دست به هر اقدامی میزنند. برای آنها مهم نیست نتیجهی بازی چیست؟ مهم این است که آنها در کجای بازی اند.
این خلای سیاسی، فرصت طلاییای را در اختیار زلمی خلیلزاد گذاشته است، تا با فرستادن زیگنالهای گوناگون و حتا غیر مستقیم، حمایت بخشی از نیروهای داخلی را نیز برای از سرگیری مذاکرات با طالبان به دست آورده و حکومت و مشخصا شخص اشرفغنی را در وضعیت کنونی تا آن جایی که میتواند فشار دهد.
فعلا توپ در میدان خلیلزاد است. اگر اسلامآباد به صورت جدی با او شانه بدهد، چانس بازگشت خلیلزاد به سرخط رسانههای مهم جهان و از سرگیری سفرهای هیرومآبانهی او به اقصا نقاط جهان بالا است؛ اما چه کسی میتواند انس را قانع کند؟ فعلا تنها کسی که میتواند بلیط سفرهای پیهم خلیلزاد را تأیید یا رد کند، یک زندانی مقتدر در بگرام است.
ظاهر قصه خیلی شبیه فیلمهای هالیوود است؛ اما بسیاری از فیلمهای هالیوود هم تا حدی بر اساس داستانهای واقعی ساخته میشود.