دور دوم گفت‌وگوهای صلح؛ خط سرخ دولت باید روشن شود

مجیب ارژنگ
دور دوم گفت‌وگوهای صلح؛ خط سرخ دولت باید روشن شود

قرار است امروز سه‌شنبه (۱۶ جدی)، هیئت دولت افغانستان، در پیوند به دور دوم گفت‌وگوهای صلح، پس از یک دوره استراحت نسبتاً طولانی، به قطر سفر کند؛ پس از وقفه‌ای که طالبان در رویکرد جنگی‌ خود تغییراتی آورده و خلای حملات تهاجمی‌ را به دلیل سرمای زمستان، با ترور فعالان رسانه‌ای و مدنی پر کرده است. همه‌ساله به دلیل فرارسیدن فصل سرما، حملات طالبان در میدان جنگ کاهش پیدا می‌کرد و در بهار، دوباره زیر نام تازه‌ای فعالیت‌هایش را از سر می‌گرفت؛ اما امسال که گرماگرم گفت‌وگوهای صلح بود و طالبان باید جنگ را هم‌چنان با قوت سابق نگه‌ می‌داشت، دست به حملات هدفمند و ترور چهره‌های رسانه‌ای و مدنی زد تا هم‌چنان جوِ تبلیغات جنگی خود را داغ نگه دارد و برای رسیدن به امتیازهایی که در این گفت‌وگوها به‌دنبال آن است، تلاش ورزد. هرچند در دور اول گفت‌وگوهای هیئت طالبان و دولت افغانستان، یکی از خواست‌های مردم و هیئت دولت افغانستان، پایان جنگ و شروع آتش‌بس بود تا هر دو طرف گفت‌وگو کننده، برای نشان دادن حسن نیت به صلح، برای گفت‌وگوهای دور دوم آمادگی بگیرند؛ اما آن‌چه دست‌کم در ظاهر امر پیداست، تا اکنون نه‌تنها این‌گونه نبوده، بلکه گروه طالبان بر حملات‌شان که بیشتر غیرنظامیان را هدف قرار داده شدت بخشیده است.
دور دوم گفت‌وگوها فرارسیده و تا اکنون جنگ به همان قوت سابق ادامه دارد و حاشیه‌هایی نیز به آن افزود شده که ترورهای هدفمند چهره‌های رسانه‌ای و مدنی است.
ختم جنگ و آغاز آتش‌بس، انتظاری است که مردم افغانستان در شروع دور دوم گفت‌وگوها دارد؛ اما چنان‌که دیده می‌شود، هیئت گفت‌وگو کننده‌ی دولت افغانستان، به این امر باورمند نیست و با برداشتی که در گفت‌وگوهای قبلی از طالبان رسیده‌اند، این گروه را اهل آتش‌بس و یا پذیرش دست‌آوردهای دو دهه‌ی اخیر نمی‌دانند.
حفیظ منصور و فوزیه کوفی، دو تن اعضای هیئت افغانستان، طی روزهای اخیر در اظهاراتی در مورد طالبان، گفته‌اند که این گروه هیچ تغییری نکرده است و هنوز مغرورتر از دور پیش که توانسته بود بر افغانستان حکومت کند، به‌دنبال آوردن امارت اسلامی بدون هیچ قید و شرطی در افغانستان است و آن‌ها هیچ نظر روشنی نیز در مورد شیوه‌ی حکومت‌داری در افغانستان ندارند.
آن‌چه از گفته‌های حفیظ منصور برمی‌آید، بیان‌گر همان اندیشه‌ی سلبی طالبان است که به‌جای راهکار، فقط رد می‌کند و هیچ توضیحی نیز نمی‌تواند در مورد شیوه‌ی حکومت‌داری‌اش ارایه‌ کند. از استدلال‌های سخنگویان طالبان، چنین برمی‌آید که این گروه، بدون جنگ، هیچ برداشتی از سیاست و نحوه‌ی حکومت‌داری ندارد و حتا لابی‌های این گروه در سطح بین‌المللی، نتوانسته‌اند آگاهی درستی در مورد حکومت‌داری برای آنان بدهند. شیوه‌ای که طالبان برای حکومت‌داری به‌دنبال رسیدن به آن است، بر اساس کدام قانون مشخصی توضیح داده نشده است؛ فقط نام اسلامی دارد و نحوه‌ی تطبیق آن، در زمانی نیاز از سوی افراد مسئول این گروه تعیین می‌شود؛ شیوه‌ای که می‌تواند پایان دست‌آوردهای دو دهه‌ی اخیر در افغانستان و قطع روابط دیپلوماسی افغانستان با جهان باشد؛ چون در نظام بین‌الملل، کشورهایی می‌توانند در میدان جهانی حضور داشته باشند که مقرره‌ها و نظام‌نامه‌های بین‌المللی را قبول کرده و بر آن متعهد باشند؛ چیزی که در نحوه‌ی حکومت‌داری طالبان دیده نمی‌شود.
حفیظ منصور، در اظهاراتش در مورد طالبان، گفته است که این گروه، حتا به‌دنبال حکومت اسلامی‌ای که بتواند آن را روشن توضیح بدهد نیز نیست؛ اسلام فقط یک روپوش و بهانه بر قدرت‌طلبی این گروه است تا بتواند زیر این نام، به اهداف دیکتاتورانه و بنیاد‌گرایانه‌ی شبه‌اسلامی خود برسد. از گفته‌های حفیظ منصور چنین برمی‌آید که دور اول گفت‌وگوها هیچ نتیجه‌ای به‌دنبال نداشته و خواست‌هایی از سوی هیئت طالبان مطرح شده است که هیئت دولت افغانستان، پس از ختم دور اول گفت‌وگوها نتوانسته‌اند آن را با مردم در میان بگذارند؛ خواست‌هایی که باعث بسیج افکار عامه علیه طالبان شده و فشارها بر دولت را بیشتر می‌کرد.
آن‌چه در این دور گفت‌وگوها باید از سوی هیئت دولت افغانستان جدی گرفته شود، در قدم اول، آغاز آتش‌بس است که می‌تواند دست‌کم اندکی آمادگی طالبان برای صلح را به نمایش بگذارد. در قدم دوم، پافشاری بر حفظ ارزش‌های دو دهه‌ی اخیر و در قدم سوم، پایان حملات هدفمند این گروه بر چهره‌های رسانه‌ای و مدنی.
اگر طالبان به این خواست‌ها پاسخ مثبت ندهند، بر هیئت دولت افغانستان است که گفت‌وگوها را ختم شده بدانند و دولت باید با کشورهای همکار بین‌المللی، به‌دنبال اعمال فشار بیشتر بر طالبان باشد تا این گروه را که در میدان جنگ نتوانسته است به موفقیت برسد، مجبور کند در میدان سیاست با مدارا پیش بیاید و تن به ارزش‌هایی بدهد که شهروندان امروز افغانستان به آن دست یافته و باورمندند.
درصورتی‌که طالبان توان پذیرش ارزش‌های مدرن را در خود پرورش ندهند و مجبور به پذیرش آن نشوند، صلحی که به دست می‌آید،‌ صلح نه که به جنگ خاموش بزرگ‌تری می‌انجامد و پس از وارد شدن این گروه در چوکات حکومت مبهمی که مورد نظر دارد، زندگی هزاران فعال رسانه‌ای، مدنی،‌ سیاسی و افراد نخبه‌ی افغانستان با مرگ حتمی روبه‌رو خواهد بود و این گروه پس از وارد شدن به شهرهای افغانستان، یکی‌یکی این افراد را از صحنه حذف خواهد کرد تا دیگر هیچ صدای مخالفی علیه آن بلند نشود و نقدی بر عملکردهایش صورت نگیرد. صلح بدون حفظ آن‌چه که امروز به‌عنوان ارزش‌های مدرن در افغانستان پذیرفته شده است، صلح نه که تن دادن به خواست‌های بنیادگرایانه‌ی طالبان است؛ خواست‌هایی که تابع هیچ قانونی نیست و با خوی اهلی نشده‌ی نظامی‌گری به‌دنبال تطبیق اجباری و سلیقه‌ای آن بر مردم است.
کشورهای همکار افغانستان به‌خصوص امریکا نیز باید بدانند که رسیدن طالبان به امارت اسلامی، در کنار ایران که ولایت فقیه آن را رهبری می‌کند، می‌تواند خطر بزرگی باشد برای جهان و بار دیگر افغانستان، تبدیل به لانه‌ی امن گروه‌های تروریستی‌ای شود که هر کدام برای نظام جهانی خطری بالقوه شمرده می‌شود.
اگر کشورهای همکار بین‌المللی، به تعهدهایی که با افغانستان بسته‌اند، پابندند، باید فشارها در برابر طالبان را افزایش داده و این گروه را مجبور به پذیرش دست‌آوردهایی کنند که افغانستان به آن رسیده است.