اسلام از آن کیست؟ جنگ تازه‌ی افغانستان

ابوبکر صدیق
اسلام از آن کیست؟ جنگ تازه‌ی افغانستان

نویسنده: برهان عثمان، مشاور گروه بین‌المللی بحران در افغانستان 

منبع: نیویارک تایمز

برگردان: ابوبکر صدیق

در حالی که طرف‌های مخالف برای تامین صلح در دوحه – قطر به گفت‌وگو نشسته ‌اند، پرشس اساسی و قابل مکث این مبحث «نقش اسلام در افغانستان چیست» است. نمایندگان دو طرف در هوای مرطوب کنار خلیج فارس، سر گرم پیداکردن پاسخ منطقی‌ و قابل تایید برای افغانستانی‌ها استند.
طالبان که دو دهه‌ جنگیدند با رویکردی سیاسی، توافق صلح را با امریکا در ماه فبروری امضا کردند. این گروه، خروج نیروهای امریکایی را پیش‌شرطی برای آغاز گفت‌وگو‌های صلح افغانستان گذاشتند و تعهد کرده ‌اند که افغانستان، دیگر به مرکز صدور تروریسم بدل نخواهد شد.
آنان در ۱۲ فبروری گفت‌وگو {صلح افغانستان} را آغاز کردند تا به افغانستانی‌ها و جامعه‌ی بین‌المللی نشان دهند به اسلام اعتقاد دارند. طالبان ظاهرا به این نتیجه رسیده ‌اند که شیوه‌ی حکومت‌‌داری ۱۹۹۰، در افغانستان امروزی قابل اجرا نیست.
زمانی که طالبان در ۱۹۹۰ به بیش‌تر ساحات افغانستان دست یافتند، نظام جدید « امارات اسلامی» را بدون در نظرداشت سایر جریان‌های سیاسی – اسلامی و مذهبی این کشور بنیان گذاشتند و در نتیجه با حکومت زور، چماق و سلاح از جنوب‌شرق داخل این کشور شدند. زندگی پر از خشونت را بالای مردم تحمیل کردند، حق رفتن به مکتب و درس را از زنان سلب کردند و به دستورهای جامعه‌ی بین‌المللی پشت کردند. این رویکرد، آنان را به چهره‌ای منفور نزد جامعه بین‌المللی بدل کرد.
تشکیل حکومت اسلامی به اساس باور طالبان، نیاز به گفت‌وگو با نمایندگان دولت و جریان‌های سیاسی افغانستان دارد. طالبان نیاز دارند تا در مورد نوع حکومت‌داری و جامعه‌‌ای که خواهان آن استند به مردم جزئیات دهند.
این کشور یک نظامی اسلامی و قانون اساسی دارد که تمام طرف‌ها را زیر چتر خود قرار داده است. مقامات افغانستان معتقد ‌اند که نظام آنان کاملا اسلامی است. تاکید آنان دست یافتن به صلحی است که دست‌آوردهای دو دهه‌ی اخیر به ویژه حقوق زنان، آزادی بیان و نظام مردم‌سالاری در آن حفظ شود.
اگر نتیجه‌ی این گفت‌وگو منجر به بحث میان نمایندگان دو طرف روی یک نظام اسلامی جدید باشد؛ پس جمهوری اسلامی افغانستان چه می‌شود؛ نظامی که طالبان آن را نمی‌پذیرند. به باور طالبان نظام کنونی به همکاری نظامیان غربی و با معیارهای غربی اساس گذاشته شده است که نقش ملا‌ها در آن اندک است.
من صحبت‌های زیادی با رهبران طالبان در چند سال داشتم؛ آنان به الیت (قشر) سیاسی حکومت افغانستان به عنوان «سیکولارها» نگاه می‌کنند و جامعه‌ی افغانستان را غرب‌زده تعریف می‌کنند، ارزش‌ها و فعالیت فعلی اسلامی را خیلی پیش پا افتاده می‌پندارند. طالبان باور دارند که نبود قاعده‌ی اسلامی برای فرق گذاشتن میان مردان و زنان در جامعه و تشویق رسانه‌ها منجر به رشد«فساد اخلاقی» شده است. به باور طالبان، بانک‌هایی که با اهداف بین‌المللی ایجاد شده اند، به بانک‌داری اسلامی تغییر کند. آنان خواهان نقش برجسته‌ی افراد مذهبی در روند پالیسی‌سازی و قانون‌سازی و آموزش‌های اسلامی استند.
شمار زیادی از افغانستانی‌ها، از برگشت شیوه‌ی حکومت‌داری ۱۹۹۰ طالبان هراس دارند. این یک واقیعت است، طالبان با جامعه‌ی آزاد که خالی از تبعیض جنسیتی باشد و آزادی بیان در آن وجود داشته باشد، سر سازگاری ندارند؛ چیزی که اخیرا در بخشی از ساحات افغانستان رشد کرده است. برخی شواهد اما نشان می‌دهد که رهبران آن، زیر تاثیر افکار عامه رفته ‌اند؛ به گونه‌ی مثال طالبان در برخی ساحات تحت اداره‌ی‌ شان برای دختران اجازه‌ی رفتن به مکتب را می‌دهند. این ممکن نمایش کوتاهی از توافق باشد و به زنان حق آموزش قایل شده ‌اند.
طالبان بر استفاده از فناوری و مخابرات، در ساحات تحت کنترل شان محدودیت وضع کرده بودند؛ اما و قتی مزیت انترنت، فناوری و تلفن دریافتند؛ این گروه، حفاظت برخی از پایه‌های شبکه‌های مخابراتی را تضمین کرد. طالبان به این درک رسیده ‌اند که آنان نیاز بیش‌تر برای ترقی دارند تا ایجاد محدودیت برای آموزش زنان.
ماه گذشته ملا هبت‌الله، رهبر گروه طالبان، مولوی عبدالحکیم یکی از مذهبی‌ترین عضو این گروه، در حالی به عنوان رییس هیئت گفت‌وگو‌کننده‌ منصوب کرد که هیچ تجربه از مذاکره‌ی سیاسی ندارد. مسلما پیام طالبان در آغاز گفت‌وگوهای رسمی { صلح افغانستان} تاکید به ایجاد نظامی اسلامی به ضم خود شان است تا به جنگ‌جویان این گروه پیام بدهند که در گفت‌وگوها پای‌بند ارزش‌های آنان استند.
چیزی که من از گفت‌وگوهای اخیر طالبان دریافتم، آنان موقف محکم در گفت‌وگوها دارند؛ اما روی موضوعی که منجر به تکامل روند صلح شود، انگشت نمی‌گذارند.
طالبان نمایندگان با صلاحیت خود – معاون و یکی از مذهبی‌ترین افراد این گروه را در گفت‌وگوهای صلح افغانستان گماشتند؛ بیش از ۶۰ درصد آنان، افرادی از هیات رهبری طالبان است. احتمال دارد تعهد شان به تعدیل قانون اساسی کنونی یا ایجاد خامه‌ی قانون اساسی جدید باشد. محمداشرف غنی تلاش‌ دارد تا طالبان با پذیرش قانون اساسی موجود پیش بروند. پذیرفتن قانونی اساسی جدید، حکومت را به کنترل گفت‌وگوها حاکم می‌کند. این در حالی است که برخی جریان‌ها سیاسی، مشروط به حفظ حقوق شهروندی و سیاسی، از تعدیل قانونی اساسی استقبال کرده ‌اند.
پرشس اساسی اما این است که آیا طالبان، انتخابات را می‌پذیرند؟ آیا رای ‌شان به حکومت مشارکتی است یا پارلمانی؟ طالبان در روزهای اخیر تصور یک نظام مذهبی را برای آینده‌ی افغانستان پیش‌بینی کرده ‌اند که در آن، اگر صدارت اجرایی نباشد، پست اجرایی برای یک فرد که در همه امور دست باز داشته باشد، ایجاد شود. نگاه طالبان برای ایجاد نظام اسلامی، ریشه در نگاه فرهنگ قبیله‌‌ای دارد که جوانان {دختر} را از رفتن به درس باز می‌دارد. در مغایرت با گروه‌های جهادی مدرن، طالبان از یک منبع واحد الهام نگرفته‌ اند. جریان طالبان خارج از ترکیب‌های فرهنگی – اسلامی افغانستان، تولد و ایدولوژی واحد و تعریف‌شده‌ا‌ی را دنبال نمی‌کنند. در حقیقت نبود چنین بنیادی، سبب پیوستن جوانان رادیکال طالبان به داعش شده است.
نبود حلقه‌ی واحد ایدلوژیک میان طالبان، زمینه‌ی شریک‌شدن آنان را در نظام سیاسی افغانستان ممکن خواهد کرد؛ در حالی که شمار زیادی از افغانستانی‌ها باورمند به تغییر و اشتراک طالبان در قدرت سیاسی نیستند؛ اما راه دومی که طالبان بتوانند با ایجاد آن، زمینه‌ی تحریک منسجم را دوباره فراهم کنند، باقی نمانده است، به جز گفت‌وگو و توافق صلح.
ظاهرا به نظر می‌رسد که طالبان از خیزهای انقلابی ته‌نشین شده ‌اند و روی گفت‌وگو تمرکز دارند؛ اما این ممکن فریب‌دهنده باشد. گفت‌وگوی موفق نیاز به حوصله‌مندی و مواظب‌بودن ‌دست‌های پشت پرده است که از حالت جاری نفع می‌برند. حکومت فعلی که با همکاری غربی‌ها به ویژه امریکایی‌ها ایجاد شده، از نظر بیش‌تر افغانستانی‌ها مشروعیت دارد؛ اما نظام جدید افغانستان، باید به اساس رای همه افغانستانی‌ها باشد تا شاهد پایان‌یافتن جنگ طولانی در این کشور باشیم.