صلح را به بهای سنگسارشدن نمی‌خواهیم!

صبح کابل
صلح را به بهای سنگسارشدن نمی‌خواهیم!

نویسنده: شکیلا حسین‌زاده
گه‌گاهی نگران این هستم که آیا می‌توانم پس از پیوستن طالبان در بدنه حکومت، هنوز هم به کارم که تدریس و انتقال علم و اندوخته‌هایم به دیگران است ادامه بدهم یا نه. آیا می‌توانم به عنوان یک زن، نقشی در پیشبرد اقتصاد جامعه و خانواده‌ام داشته باشم؟
روزگار سختی را در دوره سیاه طالبان تجربه کردیم؛ هزاران خاطره‌‌ی تلخ آکنده از درد و اندوه را هنوز در ذهن داریم. یادم است که دختر خردسالی بیش نبودم که مادرم برایم لباس پسرانه می‌خرید و یک کلاه هم به سرم می‌کرد تا در بیرون بولانی بفروشم.
زنان در بیرون از خانه اجازه کار را نداشتند و اگر در بیرون، بدون محرم قدم می‌گذاشتند با شلاق و تازیانه شکنجه می‌شدند. هنوز هم ما گواه چنین برخوردهای غیرانسانی و غیر اسلامی در بیشتر ولایت‌های کشور هستیم که وجدان انسانی ما نمی‌تواند آن ستم‌ها را بپذیرد.

با امضای توافق صلح میان امریکا و گروه طالبان، نسبتاً خوش‌بین بوده به برقراری صلح در این کشور امید اندکی ایجاد شد؛ ولی بیم از دست دادن آزادی‌هایی را داریم که در ۱۸ سال با خوردن خون دل به دست آورده‌ایم. ترس آن را داریم که دوباره نظام خودکامه‌ی طالبان حکم‌فرما شود و ساحه کار و فعالیت زنان در داخل خانه محدود شود.
اگر گروه طالبان با همان عقاید افراط‌گری و اندیشه زورگویانه‌ی دهه ۷۰ هجری شامل روند صلح شود، به‌یقین کامل گفته می‌توانم که آینده تلخ و پر از چالشی فرا راه زنان افغان وجود خواهد داشت که نمی‌توانند به فعالیت‌های رسانه‌ای، فرهنگی و مدنی خود ادامه بدهند.
زنان در زمان فرمان‌روایی طالبان خانه‌نشین بودند، گذشته از این‌که حق آموزش و کار را نداشتند، در برخی مواقع ازدواج‌های اجباری هم از طرف افراد طالبان بالای‌شان تحمیل می‌شد.
رهبران طالبان، هم‌اکنون خلاف دین و آیین در تمام کشور و به‌ویژه در روستاها و ولسوالی‌ها زن دوم، سوم و چهارم را با قدرتی که دارند، می‌گیرند. آیا ازدواج با زور و زر از نگاه انسانی و دینی می‌تواند مشروعیت داشته باشد؟
روزی با خانمی آشنا شدم که از بند طالبان به شهر مزار فرار کرده بود. حکایت‌هایی را با اشک و اندوه برایم روایت ‌می‌کرد که حتا در دوران جهالت نمی‌شد آن‌گونه رفتار را تصور کرد. روایت آن زن از سلطه‌ی طالبان نمایان‌گر یک جامعه غیرانسانی‌ بود و برخلاف آموزه‌های آیینی و انسانی با زنان شبیه به برده‌ها برخورد می‌شد.
اکنون در بحبوحه‌ی آمدن طالبان، زنان چه تصوری از آینده‌ی خود داشته باشند؟ اگر طالبان برگردند، ما دوباره به زمانی برمی‌گردیم که زنان حق آموزش‌وپرورش را نداشتند و اگر بدون محرم دنبال نیازمندی‌های خود بیرون بروند، به‌دست شلاق سپرده خواهند شد. تمام جامعه افغانستان از جنگ و جدال چهار دهه‌ و اندی خسته شده‌ و گزینه‌ای بهتر از صلح در مقابل‌شان وجود ندارد؛ اما صلح و سازش با کی و چه قیمتی؟ به قیمت سنگسار شدن و لت‌وکوب شدن در خیابان‌ها، دست قطع‌ شدن‌ها و به دار آویخته ‌شدن‌ها؟ صلحی که به قیمت آزادی‌های فردی و اجتماعی تمام شود برای هیچ‌کس، خصوصاً زنان قابل‌قبول نیست.
در گام نخست، آزادی برای زنان با ارزش‌تر از سازش پوشالی‌ای است که این روزها برایش تلاش می‌شود. ما صلح می‌خواهیم، اما نه به قیمت دوباره سنگسار شدن در میدان‌های شهر.