دولت پسا طالبان افغانستان با برخی مفاهیم تازه شکل گرفت که دموکراسی و آزادی بیان در محور این مفاهیم قرار داشت. برای ساختار سیاسی که بر بنیاد تفکرات دموکراتیک تأسیس میشد، رسانهها تقویت کننده به شمار میآمد و با حضورشان میتوانستند، جنبه مردمی بودن حکومت پسا طالبان را درشتتر کنند.
اگرچه وجود رسانهها در افغانستان پیشینهی صد ساله دارد؛ اما پس از آنکه ناتو وارد افغانستان شد، رسانهها دوباره اعلام وجود کردند؛ زیرا در زمان حکومت مجاهدین، تمام زیرساختها از میان رفت و جامعه رسانهای و نویسندههای افغانستان در تمام دنیا آواره شدند.
اعلام وجود و شکلگیری ماهیت و قربانی خبرنگاران
روزنامهنگاری از شروع در افغانستان جان بنیانگذار خود را گرفت: محیالدین انیس بهعنوان اولین روزنامهنگار، به جرم حقطلبی در زندانهای افغانستان پس از سیوپنج سال روزنامهنگاری جان داد.
اگرچه در آغاز و از آنجایی که روزنامهی انیس بهتازگی شکل گرفته بود و هنوز ماهیت خود را در نیافته بود، از سوی دولت حمایت شد؛ اما پس از تغییر حکومت، هنگامی که متوجه شدند رسانه علیه منافع شخصیتهای سیاسی است، جان صاحب رسانه را در زندان گرفته شد.
در آغاز؛ وقتیکه حکومت پسا طالبان تازه به فعالیت خود شروع کرد، رسانهها نیز دوباره به مرحلهی وجودی رسیده بودند، مجلههایی مانند کلید و مرسل، مخاطبان بیشماری در کوتاهمدت یافتند و دولت نیز برای اینکه خود را مردمی جلوه دهد از این دو رسانه و دیگر رسانههای تصویری و چاپی حمایت کرد؛ زیرا تازه رسانهها وجود پیدا کرده بودند و به ماهیت خویش پی نبرده بودند. حالا که رسانهها به ماهیت خویش پی بردهاند، اکثریتشان بر پایههای منافع مردم علیه فساد اداری و استفاده سیاسی از ساختار حکومت صدا بلند کردهاند و همین عملکرد، باعث شده است که «اکثریت خاین» که از درون، ساختار دولت افغانستان را میخورند، دستپاچه شوند و اصحاب رسانه را نشانه بروند.
ماهیت رسانه، همان اعتراض کردن و حقطلبی است؛ یا به قول معروفتر «آنچه خود را سقراط میپنداشت، خرمگسی که گاو به خواب رفتهی جامعه را بیدار میکند.»
شکلگیریِ وجود، پدیدهای غریزی است؛ یعنی هر آنچه وجود پیدا میکند به اساس غریزه است و شکل گیری رسانه نیز در دولتی که بر محور دموکراسی بنا نهاده شده، غریزی بهوجود آمد، بی آنکه به ماهیت خویش پی ببرد. ماهیت؛ هر آنچه احساس وجود میکند بهمرور زمان مفهوم خود را در مییابد یا به با عبارت دیگر، هر چیزی که درکی از اصالت خود دریابد به ماهیت میرسد و اصالت رسانهها همان «خرمگس» بودن است.
رسانهها هنگامی به درکی از اصالت خود میرسند که بتوانند علیه منفعتطلبی ساختاری در سیستمها اعتراض کنند، علیه تروریستان صدا بلند کنند و نگذارند که مردم خوراک تفکرات تندروانه شوند. رسانهها زمانی ماهیت خود را در مییابند که با مردم گلوی اعتراضات حقطلبانه باشند و کار دیگر رسانه نیز، همان بیدار نگهداشتن مردم است. به تعبیر دیگر؛ نگذارد که گاو به خواب رفتهی جامعه، زمینگیر شود.
در آغاز حکومت پسا طالبان، رسانهها به شکل غریزی که همان فرایند دموکراتیک است به وجود آمدند، آنزمان مردم، خوشحال و رها از دیکتاتوری طالبان بودند و برای شان چگونگی و کارکرد سیستم یا حکومت مهم نبود. مهم این بود که در وضعیت دیگری به سر میبرند.
رسانهها نیز به پیروی از روحیهی مردم، آنچه را که میخواستند عرضه کردند و تا توانستند برنامههای تفریحی را در نشرات خود گنجاندند و خاک خستگی را از تن مردم تکاندند.
رفتهرفته مشکلات جدید پدیدار شد و مافیاها اینبار خون جامعه را مکیدند و همه چیز را بر پایهی منفعتطلبی تعریف کردند و دوباره تروریستان روی قدرت آمدند. رسانهها نیز متوجه اصالت خود شدند و آهستهو پیوسته، ماهیت خود را درک کردند که همان مفهوم ماهیتی شان «اعتراض» است.
بر همین مبنا، علیه مافیاهایی که کشتی جامعه را به گل مینشانند صدا کشیدند و علیه تروریستان نوشتند. از آنجایی که رسانهها گلوی مردمی دارند و مردم نیز از قدرت خود آگاه نیستند، اعضای خانواده رسانهای توسط مافیا و تروریستان خفه میشوند و خونهایی که این روزها از این خانواده ریخته میشود؛ خونبهای آزادی و حقطلبی است.
با وجود وضعیت پیش آمده راه رسانههای افغانستان دشوار است، ولی حکومتی که از همین رسانهها مشروعیت میگیرد و از جهان بهخاطر وجود آزادی بیان، تمویل میشود، در کنار رسانهها نیست، بلکه بر رسانههاست؛ آنگونه گروههای تندرو علیه رسانهها ایستادگی، میکنند.
…و همین یکدستی حکومت و تروریستان باعث شده که رسانهها به ماهیت خود پی ببرند و آنجا که باید باشند، هستند.