از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۰ حاکمیت طالبان که بعدا نام امارت اسلامی را به خود گرفت، از قندهار شروع و به ولایات و شهرهای مختلف رسید. بیشتر هموطنان ما که نزدیک به سی سال یا بالاتر از آن سن داشته باشند، شاید تجربهی حکومتداری امارت اسلامی طالبان را به خاطر داشته باشند، برخی سالهای طولانیتر و برخی کمتر، برخی با شدت کمتر، و بعضی که در شهرهای مثل قندهار یا کابل زندگی میکردند، با شدت بیشتر. چه رخ میدهد اگر نظام امارت اسلامی طالبان برای مدت طولانی بر یک کشور حاکم باشد. اینجا به پیامدهای روانی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی کار نداریم. جامعه در نتیجهی حاکمیت امارت اسلامی طالبان چه گونه یک جامعهای خواهد شد؟
جای شک نیست که در هر کشور، نوع نظام سیاسی بر چگونگی ساخته شدن یک جامعه از لحاظ روابط اجتماعی افراد و گروهها، میزان توسعه و رفاه اقتصادی، نابرابریهای اجتماعی، منزلت و پرستیژ بین المللی و غیره تأثیر عمده دارد. برای روشن شدن، خوب است اشاره کنیم که هر دولتی یک سلسله قواعد و اصول اساسی دارد که بر اساس آن تشکیل شده، ساختارهای حاکمیت و نوع حاکمیت و نیز شهروندان خودش را تعریف، مسؤولیتها و حقوق متقابل دولت و شهروندان را تعیین میکند. یکی از این قواعد اساسی، تعریف شهروند، شهروند دولت کیست و بر چه اساسی شهروند میشود و چه حقوق و مسؤولیتها دارد. این تعریف ضمنا و یا صراحتا از سوی هر دولت انجام میشود.
در فرایند شکلگیری دولت مدرن در بیشتر کشورها، مفهوم شهروند فرایند توسعه را طی کرده است. در یک دولت یا شبه-دولت قبیلوی، مثلا همهی افراد قبیلهی شهروند، رعیت یا تبعهی آن دولت شمره میشد. در یک دولت دینی مثلا پیروان دین مشخص، شهروند دانسته میشد. معنای شهروند، تبعه، رعیت و هر کلمهی دیگری که به کار برود در واقع این است که چه کسی داخلی و چه کسی خارجی است؛ چون نوع تعامل با این دو نوع انسان متفاوت است. افراد داخلی حقوق و امتیازاتی دارند که یک خارجی ندارد. فرایند شکل گیری دولت مدرن طوری بوده که داخلی دانستن یک فرد، دیگر متأثر از نژاد، قومیت، مذهب، رنگ پوست و ویژگیهای هویت فردی گروهی شبیه اینها نیست. به معنای این که یک سلسله شروط قانونی برای کسب شهروندی یک کشور وجود دارد، مثل تولد در قلمرو، یا تولد از پدر و یا مادر شهروند، اقامت طولانی در یک کشور، درخواست شهروندی و طی کردن مراحل قانونی معین و غیره. وقتی شهروند شدی، از امتیازات آن برخورداری و به طول کامل برای آن کشور و دولت داخلی حساب میشوی.
اگر یک نظام سیاسی طوری باشد که شهروندان خود را درجهبندی کنند، به عنوان شهروند اصیل و شهروند غیر اصیل یا به شکل داخلی و بیگانه، شکافی را در درون جامعهی خود ایجاد میکند که هزینههای سنگین دارد. شهروندان برابر در واقع دستآورد یک فرایند طولانی توسعهی اجتماعی-سیاسی است. ما امروز میتوانیم موقعیت کشورهای مختلف را در این فرایند از این نظر ردیابی کنیم. منازعات خشونتبار داخلی در کشورهایی که امروزه از این ناحیه رنج میبرند، ناشی از سیاستها و قوانین صریح یا ضمنی تبعیضآمیز بوده که در آن با شهروندان بر مبنای این یا آن تعلق هویتی برخورد متفاوت صورت میگرفته است. نهاد سیاسی به عنوان توزیعگر و مدیریت کنندهی امتیازهای اجتماعی و اقتصادی، اتباع خویش را به درجه یک، درجه دو و درجه چند تقسیم بندی میکردهاند.
امارت اسلامی طالبان از این نظر، اتباع خویش را اولا درجه بندی میکند. این امارت بر اساس قرائت خاصی طالبان از اسلام ساخته میشود. بناء تبعهی امارت باید یک مسلمان باشد. این گونه افراد غیر مسلمان مثل هندو باوران، خود به خود تبعهی برابر دانسته نمیشوند. افزون بر این، در درون اسلام، امارت اسلامی بر مبنای مذهب سنی ساخته میشود، این گونه شیعیان بیرون میافتند و در درون مذهب سنی، قرائت خاص طالبانی از اسلام (نسخه دیوبندی و احیانا سلفی از اسلام که در مدارس پاکستان ترویج میشود) ارجحیت داده میشود، پیروان قرائتهای معتدلتر دیگر به این شکل بیرون میافتند. حتا در بین همین نوع قرائت، اعضای طالبان برتری داده میشوند. بناء در حکومت قانونی روی کاغذ طالبان، ما چند درجه شهروند خواهیم داشت. اعضای طالبان، مسلمان سنی طالبانی، مسلمان سنی غیر طالبانی، مسلمان شیعه و غیر مسلمان.
از نظر اجتماعی میدانیم که در تاریخ افغانستان تبعیضهای اجتماعی، ریشهی طولانی دارد. تبعیض بر مبنای جنسیت و تبعیض بر مبنای قوم تبعیض بر مبنای زبان، از این نوع تبعیض هاست. در ترکیب طالبان این گونه تبعیضها به وضوح دیده میشد. پشتونها بر غیر پشتونها و در میان پشتونها، قندهاریها ترجیح داده میشدند. زنان بسیاری از حقوق مدنی، اقتصادی و اجتماعی و نیز سیاسی شان محروم بودند. بناء در ترکیب نابرابریهای قانونی و نابرابریهای اجتماعی، ما یک نظام شهروندی درجه بندی شده خواهیم داشت. اگر علاوه بر اینها به نحوهی توزیع مزایا و فرصتهای اقتصادی نیز توجه کنیم که تا حدی زیاد متأثر از درجه بندی بالا خواهد بود، تصویر پیچیده تر و نابرابر تر خواهد شد. مضاف برآن، ساختار سلسله مراتبی طالبان را در نظر بگیریم که در نهایت به یک رهبر ختم میشود، شما با وضعیت یک کشور و یک مرد یا چند مرد رو به رو هستید. اگر استعدادها، تواناییها و در کل تجلی انسانیتِ انسان را به مثابه برون داد هر فرد انسانی، تابع درون دادها، یا میزان تحقق نیازهای گوناگون وی که از نظر طبیعی تأمین نیازهای مادی و غیر مادی اوست، بدانیم؛ در این صورت ما در کل فرصت شکوفایی همهی ساکنان و شهروندان امارت اسلامی را محدود خواهیم یافت. چه در این کشور فقط یک مرد یا تعداد معدودی از مردان است که از امتیازها و حقوق انسانی کامل برخوردار اند و دیگران در ساختار طبقاتی قانونی و اجتماعی که شکل میگیرد، به درجههای متفاوت از نظر تجلی استعدادهای انسانی خویش فروکاسته میشوند.
یک چنین جامعه از نظر ظاهر یک دست شده است. فضاهای اجتماعی اولا مردانه است، ثانیا مردان همه یک رنگ و یک شکل شده اند، همه ریشدار، همه عمامه و کلاه بر سر دارند، همه لباسهای سنتی به تن دارند و اغلب قدیفههای بلندی بر شانههای شان انداخته اند. حوزههای مختلف هنری مثل نقاشی، مجسمهسازی، سینما و موسیقی، علوم انسانی، خبرنگاری، فناوریهای تصویری و بخشهای زیادی از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دیگر وجود ندارند.
اگر توسعهی اجتماعی را ما افزایش در تقسیم کار اجتماعی بدانیم، شما با یک نوع انقباض اجتماعی رو به رو هستید. در بطن این جامعه، با آن تعریف درجه بندی شده از شهروند کشور و نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی با انبوهی از داخلیها یا شهروندان ناقص رو به رو هستید. گروههای مختلف، شماری به دلیل قومی، شماری به دلیل زبانی، شماری به دلیل مذهبی، شماری به دلیل دینی، شماری به دلیل اندیشه و فکر، شماری به دلیل فعالیتهای گذشتهی سیاسی و اجتماعی، نیمه داخلی یا نیمه خارجی یا به عبارت دیگر نیمه “از خود” و یا هم به کلی بیگانه پنداشته میشوند. یک چنین جامعه از درون تکه تکه است و به مرور زمان شکافهای عمیق اجتماعی شکل میگیرد که هر چند بزور مدتها شاید غیر فعال حفظ شوند؛ اما هر لحظه آماده سرباز کردن اند.
انقباض اجتماعی منجر به محدودیت فرصتهای اقتصادی میشود و از سوی دیگر اغلب کشورهای دیگر علاقه مند سرمایه گذاری و کمک اقتصادی در هم چون کشوری نیستند. افزایش طبیعی نفوس را هم اگر در نظر بگیریم، معنایش فرصتهای کم و تقاضای زیاد شغل و درآمد در جامعه خواهد بود. این وضعیت، رقابت برای زنده ماندن یا همان منازعهی بقا را شدیدتر میکند و شما شاهد برخوردهای خونین اجتماعی بر سر نان، بر سر زمین، بر سر آب و منابع دیگر خواهید بود. واکنش امارت اسلامی احتمالا سختگیری بیشتر و تشدید تدابیر خواهد بود که مردم را بیشتر فشار خواهد داد. این گونه شما با یک جامعهی ساده و ابتدایی، به شدت فقیر، تبعیض زده، تکه تکه از درون و مفلوک رو به رو هستید، جامعهی مخلوق امارت اسلامی طالبان!