ضرورت تأمل در باره‌ی گفت‌وگوها با طالبان

صبح کابل
ضرورت تأمل در باره‌ی گفت‌وگوها با طالبان

نویسنده: عبدالحسین امیری

افغانستان کشوری است عمدتاً توسعه نیافته؛ اما تاریخ آن با یک سلسله تحولات مهم تاریخی و فرازوفرودها و آشفتگی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گره خورده  است. به گفته ی جیسن گودوین: «افغانستان سرزمینی است که تمدن ها را در خود فرو بلعیده و در دل شن زارها نهان داشته است؛ اما همین سرزمین، خود آماج کاوش ها، مساحی ها و فریب ها بوده و با جبر به زیر فرمان آمده  است.» با این وجود می توان گفت که افغانستان کنونی، در بسیاری از دوره ها میدان ستیز و رقابت برای قدرت های بیرونی بوده  است که این حرکت ها، پیامدهای فاجعه آمیز را به  وجود آورده اند. هم-چنین با توجه به این امر، رژیم های که تاکنون در افغانستان حکومت کرده اند، بیش تر آن دارای خصلت استبدادی بوده اند. پیدایش طالبان در افغانستان نیز با این خصیصه، یعنی استبداد و خشونت هم راه بوده است.
گروه طالبان متشکل از طُلاّب مدارس دینی– مذهبی  پاکستان اند و عمدتاً این گروه را افرادی از قبایل پشتون تشکیل می دهند. این گروه، در مدارس دینی– مذهبی پاکستان آموزش دیده اند و از تراوش های عقاید ابن تیمیه، سید قطب و ابوالاعلی مودودی بارور شده اند. طالبان دارای تفکر سلفی  و پیرو مکتب دیوبندی اند. از لحاظ سیاسی، در اندیشه‌ی دیوبندی مهم ترین اصل، احیای خلافت اسلامی است. عمده ترین گروه های وابسته به مکتب دیوبندی در پاکستان عبارت از «جمعیت العلمای اسلام»، «جمعیت العلمای اهل حدیث» و «سپاه صحابه»  اند که طالبان با هر سه این گروه ارتباط نزدیک دارند و از سوی آن ها حمایت های معنوی و مادی می شوند.
در ظهور طالبان به عنوان قدرت سیاسی در افغانستان دو عامل نقش دارد. یکی عامل داخلی است: پس از سقوط حکومت کمونیستی در افغانستان، به دلیل اختلاف‌های قومی، جنگ های داخلی در افغانستان رخ داد و طالبان از این زمینه برای به قدرت رسیدن خویش استفاده کردند. دیگر عامل خارجی است: در پیدایش طالبان کشورهای امریکا، عربستان و پاکستان نقش اساسی داشتند و این سه کشور برای رسیدن به منافع  شان، طالبان را از لحاظ مالی و تسلیحات حمایت می کردند. این کشورها می خواستند، یک حکومت دست نشانده در خاورمیانه داشته باشند تا از آن طریق بتوانند، منافع کشورهای ایران، روسیه و هند را تهدید کنند. از این رو، طالبان در سال ۱۹۹۶م، در افغانستان در مدت بسیار کوتاه، تحت عنوان امارت اسلامی جابه جایی قدرت را انجام دادند و نظام استبدادی و قوانین ظالمانه ی خویش را بر مردم تحمیل کردند. چنان چه «پیتر ال برگن» در کتابش با نام «اسامه بن لادن» استبداد و جنایت را خصیصه‌ی حکومت داری طالبان می داند. به گفته ی برگن، طالبان داکتر نجیب الله و برادرش را از مقر سازمان ملل متحد بیرون کرده و در چهارراه آریانا به دار آویختند. هم چنین طالبان عبدالعلی مزاری رهبر هزاره ها را نیز کشتند و به ترتیب هزاره ها را قتل عام کردند. طالبان از سال ۱۹۹۶– ۲۰۰۱م، تحت عنوان امارت اسلامی، بر مردم افغانستان حکومت کردند و هر نوع جنایت و خشونت را در حق مردم روا داشتند. زیرا تمام اعمال  شان را به  نام دفاع از دین، توجیه می کردند. طالبان در دوران حکومت داری خویش با تمام نمادهای جهان مدرن به مخالفت  پرداختند. خصومت طالبان با نمادهای جهان مدرن با منع آموزش زنان، آتش زدن مکتب ها و تخریب آثار باستانی و فرهنگی به خوبی درک می شود.
حادثه ی ۱۱/سپتامبر/۲۰۰۱م، حمله بر مرکز تجارت جهانی در نیویورک از سوی القاعده به رهبری اسامه بن لادن سبب شد که امریکا تغییر موضع دهد و پس از این حادثه، امریکا تحت عنوان جنگ علیه تروریسم، حملات خود را در افغانستان آغاز نمود و طالبان را به دلیل پناه دادن به القاعده، از قدرت در افغانستان برکنار کرد. اکنون پس از سقوط طالبان نزدیک به دو دهه می‌گذرد که طالبان به عنوان گروه تروریستی علیه حکومت افغانستان می جنگند. با گذشت نزدیک به دو دهه، امریکا دوباره تغییر موضع داده و گفت وگوهای پروسه ی صلح با طالبان را روی دست گرفته است. از نخستین نشست ۱۲/اکتبر/۲۰۱۸م، میان امریکا و طالبان در خصوص پروسه ی صلح، نزدیک به یک-ونیم سال می گذرد و روی هم رفته، گفت وگوها میان امریکا و طالبان نهایی شده  است. حالا زمان آن رسیده که به زودی مذاکرات بین الافغانی شروع شود. بنابراین، ضرورت تأمل در باره ی گفت وگوها با طالبان مطرح می شود و انتظار می رود کسانی که به نمایندگی مردم افغانستان با طالبان وارد گفت-وگو می شوند، هوش مندانه عمل کنند. نگارنده در این جا به نکته های زیر اشاره می کند.
یکم: باید گفت که ما از ظهور و پیدایش طالبان در افغانستان تا امروز، از آدرس این گروه، جز قتل، جنایت و خشونت چیزی دیگر ندیده‌ایم. پنج هزار زندانی طالب که هنوز در زندان به سر می‌برند، آنان به صورت مستقیم در خلق حوادث انتحاری، انفجاری و حمله بر مردم ملکی و نظامی افغانستان دست دارند. آنان به قیمت جان سربازان افغانستان در نبردهای رودررو دست گیر شده‌ اند. رهایی آن ها خلاف ارزش های انسانی، حقوق‌بشری و بی حرمتی به خون سربازان و مردم ملکی است که هر کدام  شان در اثر حمله ی همین افراد، جان خویش را از دست داده اند. اصولاً نباید رهایی پنج هزار زندانی در توافق نامه ی صلح میان طالبان و امریکا، به  عنوان پیش شرط مذاکرات بین الافغانی از سوی امریکا امضا می شد؛ زیرا توافق در مورد رهایی زندانیان طالب بدون حضور حکومت افغانستان، به  صورت واضح نقض پیمان استراتژیک میان افغانستان و امریکاست؛ چون امریکا حق ندارد با گروهی که بیش تر از دو دهه با مردم افغانستان جنگیده اند و خون مردم را ریخته اند، در مورد رهایی زندانیان این گروه تصمیم بگیرد. طوری که آقای اشرف غنی در یک نشست خبری قبل از مراسم تحلیف خویش نیز چنین اظهار داشت: «ما با امریکا روی رهایی زندانیان موافقه نداریم. وضاحت کامل وجود دارد و باز برای تان تکرار می کنم، این صلاحیت جمهوری اسلامی افغانستان است، تنها و تنها این موضوع در چهارچوب مذاکره ی همه جانبه مورد بحث قرار گرفته می تواند.» هم چنین آقای غنی گفت که هیچ نوع تعهد برای رهایی زندانیان طالب وجود ندارد و وی بارها این موضوع را با زلمی خلیل زاد و دیگر مقام‌های امریکایی شریک ساخته  است. پس از این اظهارات، آقای زلمی خلیل زاد با آقای غنی در خصوص مذاکرات با طالبان و رهایی زندانیان طالب، پشت برده گفت وگو کرده اند. تاکنون برآیند این گفت وگو این بوده است که آقای غنی در طی یک هفته زیر قولش می زند و برای بقای خود در مراسم تحلیف خویش از صدور فرمان رهایی پنج هزار زندانی طالب خبر می دهد. بر اساس گزارش ارگ ریاست‌جمهوری، آقای غنی یک روز بعد از مراسم تحلیف خویش، فرمان رهایی پنج-هزار زندانی طالب را صادر کرده است. رهایی زندانیان طالب در وهله ی نخست خلاف ارزش های حقوق‌بشری و بی عدالتی در حق قربانیان است. در وهله ی دوم می توان گفت که هیچ ضمانتی وجود ندارد که این  افراد به تعهدات شان پابند بمانند و دوباره به صفوف جنگ علیه مردم افغانستان، نپیوندند.
دوم: تاکنون طالبان از قرائت افراطی از دین گذار نتوانسته  و هنوز بر تشکیل امارت اسلامی تأکید می کنند. طوری که در هر بند توافق نامه ی صلح میان طالبان و امریکا به امارت اسلامی اشاره شده -است. اگرچه طالبان به  ظاهر می گویند که با موفقیت مذاکرات بین الافغانی و سهم گیری در ساختار نظام سیاسی افغانستان، دیدگاه خویش را بر مردم تحمیل نخواهند کرد؛ اما به صورت واضح می‌توان گفت که هنوز در نوع نگاه طالبان نسبت به دین، سیاست، آموزش و فرهنگ تفاوت بنیادینی مشاهده نمی شود. ازاین رو، طالبان با سهم گیری خویش در ساختار نظام سیاسی افغانستان، به  طور حتمی تا حدی توان، در برابر قانون اساسی افغانستان و نوع نظام سیاسی، به صورت عینی با دولت جمهوری و نوع آموزش در مکاتب و دانشگاه ها، مخالفت و مقاومت خواهند کرد. چون در تفکر طالبانی، نظام‌های حقوقی مدرن، آزادی عقیده، آزادی بیان، دانش مدرن، آموزش زنان و سایر ارزش‌های مدرن جایگاهی ندارد.
سوم: با توجه به روند گفت وگوهای میان امریکا و طالبان و گفت وگوهای پشت پرده ی آقای زلمی خلیل زاد و اشرف غنی، مذاکرات بین الافغانی را می توان  به عنوان یک مثلث در نظر گرفت. مثلثی که یک ضلع آن اشرف غنی و ضلع دیگر آن عبدالغنی برادر و ضلع سومی آن نیز زلمی خلیل زاد خواهد بود. چون آقای خلیل زاد نقش تطبیق کننده را به عهده دارد. از همین  اکنون بازی های  سیاسی در درون این مثلث شروع شده  است و مهره های اصلی این بازی ها  هم همین سه شخص هستند. تاکنون در این بازی ها برای غیرپشتون ها، هیچ نقش تعریف نشده و این موضوع برای غیرپشتون ها نگران-کننده است.
چهارم: از ظهور و پیدایش طالبان تاکنون پیداست که طالبان مهره ی کشورهای امریکا، عربستان و پاکستان در درون افغانستان اند. این سه کشور برای رسیدن به منافع  شان، در ظهور طالبان به عنوان یک قدرت در افغانستان نقش داشته اند؛ اما حادثه ی ۱۱/سپتامبر/۲۰۰۱م، حمله  بر مرکز تجارت جهانی در نیویورک از سوی القاعده به رهبری اسامه بن لادن سبب شد که امریکا تغییر موضع دهد. حالا نیز امریکا برای رسیدن به منافعش تغییر موضع داده و دوباره به طالبان مشروعیت بخشیده است. طالبان همیشه مهره ی کشورهای خارجی نظیر امریکا، عربستان و پاکستان، در درون افغانستان بوده اند و اکنون از این مهره به شکل دیگری استفاده می شود. چرخش این مهره هیچ گاه به نفع مردم افغانستان نبوده و نخواهد بود. بلکه از چرخش این مهره، بیش تر کشورهای خارجی نفع می-برند.
پنجم: عقلانیت سیاسی حکم می کند که نسبت به پروسه ی صلح، دید واقع بینانه داشته باشیم. شتاب بیش از حد نسبت به این پروسه  ضرور نیست. پنج هزار زندانی طالب نباید آزاد شوند، چون آنان مرتکب جرم شده اند. در راستای پروسه ی صلح با حفظ قانون اساسی افغانستان و دستاوردهای مدنی دو دهه‌ی گذشته، گام ها برداشته شوند. وضعیت اکنون بسیار شکننده است، باید محتاط بود که افغانستان دوباره هلاک نشود. صلح خواست همه‌ی مردم افغانستان است، صلحی که افغانستان را در مسیر پیش‌رفت و توسعه قرار دهد.