نویسنده: پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری
در آستانهی کودتای هفتم ثور در جهان، دو روند رشد میکرد؛ یکی مبارزهی طرفداران صلح در سمت کاهش جنگ، تشنج و امنیت. دومی مبارزات ملل و مردمان از بندرسته در پایان جنگ دوم جهانی. این دو گرایش همچو جریان واحدی بودند در گسترهی جهان، عامل تغییرات اساسی شد.
در سالهایی كه کودتای هفت ثور به وقوع پیوست، تضادهای بینالمللی مردمان آسیا، افریقا و امریکای لاتین حادتر شد. اعتراض جهان علیه غارتگران روز تا روز رساتر میشد؛ این گونه جریانها بر ناخرسندی مردم در راستای سیاسی افزوده و بیداری مردم را در پی داشت. نیروهای اجتماعی با افزایش فساد در جوامع شان به پرخاشگری پرداختند و ابعاد اینگونه مبارزات، متنوع شد. به همان اندازه محافل استکباری نیز به استبداد خشن و سیاستهای مردمفریبانه متوسل شدند و مردم را منزوی کردند.
کشورهای نفت خیز عربی در طی این سالها از صدور نفت شان به ممالک طرفدار اسرائیل جلوگیری کردند. از نفت منحیث سلاح، بهرهبرداری شد؛ ولی کشور شاهی ایران در جمع ممالک تولیدکنندهی نفت، یگانه مملکتی بود که آب به آسیاب ابرقدرتهای غربی ریخت و نفت خویش را در اختیار آنها قرار داد.
نتایج کنفرانس ۷۶ کشور وابسته به ممالک غیر منسلک در الجزایر در حیات بینالمللی بر ضد استعمار، صیهونیسم و همچنان نژادپرستی، اثرات و انعکاس وسیع داشت. به اثر آرایش جدید قوا، تناسب گرایشهای میهنپرستانه در ارتش کشور در ضدیت به سسیتم امپریالستی، واپسگرایی و استبداد خشن، شکل گرفت. اعلام سال زنان از سوی سازمان ملل متحد به نیروهای ترقیخواه سیارهی ما فرصت آن را به وجود آورد که به خاطر تأمین تساوی حقوق زنان با مردان، همبستهتر شوند. در آن سالها رژیمهای ضد ملی به مانورهای مشترک نظامی در چوکات پیمانهای ناتو و سنتو به منظور سرکوب اینگونه جنبشها پرداختند. طی آن مقطع تاریخ، همزیستی مسالمتآمیز در سطح جهانی، شرایط خیلی مساعد را برای تشدید مبارزات طبقاتی مهیا کرد. در این مدت کشورهای ایران، شرق میانه، پاکستان و هندوستان، آبستن انفجارهای طبقاتی، ملی و مذهبی نوین شده بودند. رشد و بیداری مبارزات سیاسی در مناطقی از آسیا، اثرات مثبت و منفی متفاوتی را در برداشت که اینک به تحلیل اوضاع هر یکی از آنان پرداخته میشود.
در براندازی رژیم پوسیدهی شاهی، ایران در همسایگی ما، نیروهای دموکراتیک، لحظهشماری میکردند. فروپاشی رژیم فقط بخشی از اهداف اساسی نیروهای سیاسی جامعهی پر تب و تاب ایران به شمار میآمد. رژیم محمدرضا شاه، بیش از همه در تقویت نظامی پیمان سنتو تلاش موذیانه میکرد. هدف آن نیز سرکوب نهضتهای آزادیخواهی در منطقه و حفظ انحصارات نفت در خلیج بود. در این مرحله، دستگیریها، ترور، کشتار زندانیان سیاسی و شکنجهها، روز افزون بود. دامنهی اعتصابات در نهادهای تولیدی، وسعت مییافت. سیاست اقتصادی رژیم محکوم میشد. فساد دستگاه اداری، مبارزه علیه سازمانهای امنیتی و مبارزه علیه سیاست اختناق از اولویت جهانی به شمار میرفت. رژیم ایران در حاکمیت محمدرضا شاه به زندگی و سرنوشت دهقانان بیاعتنا بود. روستاها روز تا روز تهی و زارعان فقیر و خانهخراب میشدند. به تعبیر دقیقتر، سیاست ارضی شاهی ایران، پاسخگوی نیازهای مردم نبود. سیاست ایران با ایالات متحده در این بُرهه از تاریخ در خلیج فارس کاملا همسویی داشت. به اینگونه دست رنج و ثروتهای زحمتکشان ایران به گاو صندوقهای جنگی کشورهای غربی منتقل میشد.
همزمان با کودتای هفتم ثور، ترکیه در بستر مریضی فرو رفته بود. بیماری ترکیه از وابستگی آن کشور به ایالات متحدهی امریکا و عضویت در دو پیمان نظامی ناشی میشد. بیسوادی دامنگیر ۸۰ درصد مردم ترکیه بود. نیمی از بودجهی دولت صرف مخارج نظامی میشد. بحران در اقتصاد ترکیه، جاری و ساری بود. زبانهای تودهها، مُهر و موم شده بود. در سرمایهگذاری به انحصارات خارجی اولویت داده میشد. شیوهی تولید سرمایهداری در عرصهی اقتصاد روستایی، رخنه میکرد. وابستگی ترکیه به غرب، تضادهای آشتیناپذیر را عمیقتر کرد. ارزش لیرهی ترکیه ۱۵ بار تقلیل یافت؛ ولی با این همه دشواریهای اقتصادی و سیاسی، مردم ترکیه تحول کردند و راه تکامل آزاد کشور را با الغای قوانین ضد دموکراتیک و طرد نیروهای ارتجاعی هموار کردند.
از کوششهای خطرناکی که علیه دستآوردهای تاریخی دولت اندراگاندی در کشور پهناور هندوستان راهاندازی شده بود، جلوگیری شد. نیروهای ارتجاعی و ماجراجو تحت فشارهای خوردکنندهای قرار داده شدند. طرح پلان اقتصادی حکومت ضمن بیست ماده، تقویت شد. رهبری هند، سیاست ضد امپریالستی و مشی عدم تعهد را دنبال میکرد. گرایش هند به سمت صلح، ساختارهای دولتی و تفاهم، موجبات انزجار ارتجاع و امپریالیزم را فراهم کرد.
در بهار سال ۱۹۷۵- م، ویتنام به پیروزی تاریخی دست یافت. پیروزی در ویتنام، علامت همبستگی رزمجویانهی ممالک صلحدوست پنداشته میشد. مردم ویتنام این موفقیت را آسان و ساده به دست نیآورده بودند. بیش از دو میلیون کشته و میلیونها معلول، یتیم، آواره و شهرهای خراب، بهایی گرانی بود که در برابر آن پیروزی تاریخی پرداخته بودند.
رژیم سلطنتی در عربستان سعودی به بقایای نظامات قبیلهای، طایفهای و دستگاه پولیس مبتنی بود. محافل حاکم در تبانی با ایالات متحدهی امریكا و انگلیس بودند. این کشور یک مُهره در اجرای برنامههای کشورهای غربی در شرق میانه گزیده شده بود. ۷۵ درصد اهالی عربستان سعودی در زراعت مشغول بودند. جامعهی سنتی عربستان در مرحلهی گذار به سوی ساختارهای سرمایهداری، رشد میکرد. رژیم عربستان سعودی از سر برآوردگان قبائیل، نیروهای تندرو و رژیمهای مطلقه جانب میگرفت.۹۰ درصد اهالی عربستان سعودی بیسواد بودند.
در این مرحله تضادهای جامعهی لبنان از عمق به سطح آشکار شده و آبستن انفجارهای طبقاتی، ملی و مذهبی شد. تأمین حقوق و آزادیها، صلح و دموکراسی به مثابهی برنامهی مشترک نیروهای مترقی جامعهی لبنان بود. در تداوم رویدادهای هفتم ثور در لبنان، کنفرانسی به اشتراک ۶۰ کشور از جهان تدویر شد که در پروسهی وحدت جنبش مقاومت فلسطین و مبارزهی ملل عربی علیه صیهونیزم، اوج نوین کسب کرد. افزایش تعداد و نقش روشنفکران دارای تحصیلات عالی در کشورهای آسیا و افریقا موجب تمرکز سرمایههای پراکنده شد. بر تعداد سرمایهداران (میلیونران) این ممالک افزوده شد. در چنین اوضاع بینالمللی، کودتای هفتم ثور به وقوع پیوست و جامعهی ما را وارد مرحلهی نوینی از درگیریهای منطقهای و جهانی کرد.