کرگدن پوست می‌اندازد؛ اما طالب نه!

نصیر ندیم
کرگدن پوست می‌اندازد؛ اما طالب نه!

گفت‌وگوهای صلح افغانستان از آغاز تا اکنون به جای این ‌که برای مردم آرامش خاطر را به بار بیاورد، مسبب اصلی نگرانی‌های مردم شده. مردم با این‌ که از ته دل خواهان پایان‌یافتن جنگ در افغانستان استند؛ اما پیوسته نگران ازدست‌دادن ارزش‌ها و حقوقی استند که در این دو دهه به دست آورده اند. پرسش اصلی مردم نیز از جامعه‌ی جهانی و ناتو همین است؛ اگر طالبان بیایند؛ ارزش‌های به‌دست‌آمده؛ مانند حقوق ‌بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، آزادی بیان چه خواهد شد؟ آیا طالبان در حکومت مشارکتی برای پدیده‌هایی که در دنیای مدرن ارزش محسوب می‌شوند، وقعی خواهند گذاشت؟ این پرسش‌ها مردم را نگران آینده‌ی‌شان کرده است.
نگرانی‌های مردم نسبت به آینده، زمانی اوج گرفت که ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی گروه طالبان، رسانه‌ها را به طرف‌داری از دولت افغانستان متهم و تهدید کرد. تهدید ذبیح‌الله مجاهد به این مفهوم است که اگر دولت مشارکتی شکل بگیرد، صداهایی به غیر از صداهای هم‌سو با طالبان در نطفه کور خواهد شد و نگرانی مردم نیز در همین نکته نهفته است؛ اما پس از این تهدید، شیرمحمد عباس استانکزی، معاون سیاسی هیئت گروه طالبان در گفت‌وگوهای صلح افغانستان، به ماست‌مالی گفته‌های سخن‌گوی‌شان در نشست مجازی با نمایندگان کشورهای اروپایی با ادبیات فریبنده‌‌ای پرداخت، ادبیات و شیوه‌‌ای که همواره به عنوان حربه‌ی طالبان برای نابودکردن دشمنان‌شان استفاده شده است.
عباس استانکزی در آن نشست مجازی، برای نمایندگان کشورهای اروپایی تعهد سپرده: «هر آن حقوقی را که اسلام و عنعات افغانی برای زنان اجازه داده، تضمین می‌کند و در نظام آینده‌، تمام افغانستانی‌ها در چوکات شریعت و منافع ملی از حق آزادی بیان برخوردار خواهند بود.»
اگر منظور استانکزی از عنعنات همان سنت است، پس مثل همیشه ادبیاتی را که طالبان استفاده می‌کنند، ادبیات فریبنده و مبتنی بر خواست‌های طالبانی است و این فریبندگی برای دیکته‌ی دوباره افغانستان از سوی طالبان استفاده می‌شود. در حقیقت سنت‌های افغانستان برای مسایل بنیادی هیچ راه حلی ندارد و اصل مسئله این است که تمام مشکلات افغانستان کنونی را همین سنت‌های افغانی و قرائت افراطی از دین سبب شده است. سنت‌های افغانی و برداشت طالبان از دین از ساختار خاصی پیروی نمی‌کند و می‌تواند هر گونه خشونت را در برابر مردم لاپوشانی کند و این دو مسئله در تفسیر طالبانی هیچ چارچوبی را نمی‌شناسد و بارها اتفاق افتاده است که طالبان با استفاده از سنت و شریعت تمام جنایات‌شان را توجیه کرده اند.
سنت‌های افغانی و شریعتی را که طالبان از آن یاد می‌کنند بیش‌تر از آن‌ که راه حل بحران در کشور باشد؛ بانی و پشتوانه‌ی اعمال خشونت‌آمیز بوده و کشور را با بحران‌ها و چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌کند. اگر همین دو مسئله بیش‌ترین تأثیر را در عمل‎‌کرد طالبان داشته است، پس دوباره پذیرفتن طالبان با همان تفکر، نابودکردن تمام ارزش‌هایی است که تا اکنون در افغانستان شکل گرفته؛ پس نیاز است تا جامعه‌ی جهانی از طالبان بپرسند که سنت‌های افغانی و قرائت‌شان از دین با چه شرایطی ارزش‌های موجود در افغانستان را می‌پذیرد؟ و مطمئنا طالبان هیچ ایده‌‌ای برای پذیرش ارزش‌ها ندارند و تنها می‌توانند با کلمات و ادبیات فریبنده، جامعه‌ی جهانی را دست به سر کنند.
پدیده‌ها در سنت افغانی و شریعتی را که طالبان از آن صحبت می‌کنند، به گونه‌ی مسخ شده اند؛ چرا که این دو پدیده در شرایط نامطلوبی که ناشی از انقطاع تاریخی است، مسیر خود را تغییر داده و هیچ چارچوب و ساختار منظمی ندارد. طالبان نیز تحت تأثیر خوانش‌های بدوی از دین و تحریف سنت‌ها که در زمان انقطاع شکل گرفته است، با تمام پدیده‌ها روبه‌رو می‌شوند و اگر در چارچوب ذهنی و بدوی‌شان پدیده‌ای به عنوان ارزش پذیرفته نشد، در نابودی آن پدیده دست به کمر می‌شوند و در حذف آن تلاش می‌کنند.
استراتژی طالبان از آغاز تا اکنون در برابر پدیده‌هایی که به نظرشان غیرموجه می‌رسد، حذفی بوده است و تعامل در اندیشه‌ی طالبانی مفهومی ندارد؛ چرا که ایدولوژیست‌های افراطی -مهم نیست که متدین باشند- و یا هر گونه ایدولوژی، به ارزش‌های دیگران نگاه حذفی دارد و حقیقت‌پنداری را در ذهن پیروان‌اش تلقین می‌کند و پیروان ایدولوژی بی ‌آن ‌که به پیامد عمل‌کردشان فکر کنند به سپوتاژ و یا هم حذف ارزش دیگران اقدام می‌کنند.
از نشانه‌ها و ایدیولوژی طالبان معلوم می‌شود که ادبیات ذبیح‌الله مجاهد در برابر رسانه‌ها متفاوت‌تر از ادبیات شیرمحمد عباس استانکزی نیست. ذبیح‌الله مجاهد با تهدید مخالفین خود را می‌خواهد حذف کند؛ اما استانکزی با ادبیات فریبنده به دنبال سپوتاژ ارزش‌ها است. حقیقت امر این است؛ اگر ارزش‌های موجود و یا حقوق‌ بشر در حکومت پساصلح بر وفق مراد طالبان سپوتاژ نشد، طبیعی است که عباس استانکزی به حربه‌ی ذبیح‌الله مجاهد می‌پیوندد و آستین بر حذف ارزش‌ها بالا می‌زند. از قراین معلوم است که طالبان همواره همین عمل را انجام داده اند. جامعه‌ی جهانی باید آگاه باشد که طالبان عوض نشده اند و اگر افغانستان را بی هیچ تضمینی به دست طالبان بسپارند جز سرافگندگی و شرم تاریخی چیزی دیگری نصیب‌شان نخواهد شد.