غلبه‌ی تکنو-فیودالیزم در برابر سرمایه‌داری

مرتضا نیکزاد
غلبه‌ی تکنو-فیودالیزم در برابر سرمایه‌داری

منبع: یانیس وروفاکیس، پروجکت سیندیکات

برگردان: مرتضا نیکزاد

این ادعا که نظام سرمایه‌داری توسط مدلی جدید اقتصادی سرنگون می‌شود، شبیه بسیاری از پیش‌بینی‌های زودرس در مورد سقوط این نظام اقتصادی به نظر می‌رسد، به ویژه اگر ادعاکننده چپی باشد؛ اما این بار ممکن است این ادعا درست از آب در بیاید و نشانه‌های آن برای مدتی قابل رویت بوده/است.

سرمایه‌داری این طور پایان می‌یابد: نه با یک صفیر انفجاری از انقلاب، بل‌ که با شیونی از تکامل.[۱] سرمایه‌داری همان طور که به تدریج و پنهانی فیودالیزم را آواره کرد؛ به گونه‌ای که روزی بخش عمده‌ای از روابط انسانی مبتنی بر بازار شد و فیودالیزم از بین رفت، امروز خود نیز با روشی اقتصادی سرنگون می‌شود: تکنو-فیودالیزم.

این ادعای گزافی است که به دنبال پیش‌بینی‌های زودرس زیادی، به ویژه از سمت چپ، آمده است. این بار اما، ممکن است درست از آب درآید. سرنخ‌های آن تا مدتی قابل مشاهده بوده. اوراق قرضه و سهام که باید در جهت‌های کاملا متضادی حرکت کنند، هم‌سنگ با هم سر به فلک می‌کشند؛ گاهی سقوط می‌کنند؛ اما، همیشه در همین امتداد حرکت می‌کنند. به همین ترتیب، هزینه‌ی سرمایه (بازدهی‌ای که برای تقاضای اوراق قرضه نیاز است)، باید با نوسان‌ها کاهش پیدا کند؛ به جای آن، هرچه اطمینان به بازدهی آینده کم‌تر می‌شود، این هزینه افزایش می‌یابد.

احتمالا، واضح‌ترین نشانه -که چیز جدی‌ای اتفاق می‌افتد- در دوازدهم آگست پارسال پدیدار شد. آن روز، فهمیدیم که در هفت ماه اول سال ۲۰۲۰، درآمد ملی بریتانیا، بیش از ۲۰ درصد کاهش داشته؛ حقیقتی که حتا زننده‌تر از وخیم‌ترین پیش‌بینی‌ها بود. چند دقیقه بعد، اوراق بورس لندن، بیش از ۲ درصد جهش کرد. این اتفاق، اصلا سابقه نداشت؛ مدیریت مالی و اقتصاد واقعی کاملا از هم جدا شده بود؛ اما آیا این تحولات بی‌سابقه، به این معنا است که ما دیگر با سرمایه‌داری زندگی نمی‌کنیم؟ هرچه نباشد، سرمایه‌داری قبلا هم دست‌خوش تحولات اساسی بوده است. آیا نباید خود را برای آخرین تناسخ این نظام اقتصادی آماده کنیم؟ نه، به باور من که این طور نیست. آن چه ما تجربه می‌کنیم، تنها شکل دیگری از مسخ‌شدن سرمایه‌داری نیست؛ بل که چیز عمیق‌تر و نگران‌کننده‌تری است.

بله! سرمایه‌داری از اواخر قرن نوزدهم تا حال، دست‌کم دو بار دست‌خوش تغییرات شدید شد؛ اولین تحول بزرگش، از لباس مبدل رقابتی که بر تن داشت به فروش نیمه‌انحصاری، در زمان دومین انقلاب صنعتی رخ داد، زمانی که الکترو مقناطیس وارد شرکت‌های بزرگ شبکه‌ای و کلان-بانک‌های لازم برای تأمین مالی آن‌ها شد. فورد، ادیسون و کروپ جایگزین نانواها، آب‌جو‌فروش‌ها و قصاب‌های آدام اسمیت شدند که در طول تاریخ به عنوان اساسی‌ترین جنبندگان مالی تاریخ شناخته می‌شدند. چرخه‌ی پر سروصدای کلان-بدهی‌ها و کلان-سودها در نهایت منجر به سقوط ۱۹۲۹، معامله جدید، شد. پس از جنگ جهانی دوم، سیستم برتون وودز با تمام محدودیت‌های مالی خود، ثبات اندکی را به میان آورد.

پایان برتون وودز در ۱۹۷۱، دومین تحول سرمایه‌داری را سر کار آورد. همان طور که کسری تجاری رو به رشد امریکا، به تأمین‌کننده‌ی تقاضای کل جهان تبدیل شد -صادرات خالص آلمان، ژاپان و بعداً چین را بلعید- ایالات متحده پرانرژی‌ترین مرحله‌ی جهانی‌سازی سرمایه‌داری را راه انداخت که سود آلمان، ژاپان و بعدا چینی‌ها را با جریان مداومی به وال‌استریت برای تأمین بودجه‌ی آن بازگرداند.

با این حال، کارمندان وال‌استریت برای ایفای نقش خود، خواستار رهایی از همه محدودیت‌های «معامله‌ی جدید» و برتون وودز شدند. نظام سرمایه‌داری فروش نیمه‌انحصارگرایانه به نظام سرمایه‌داری مالی تبدیل شد. درست همان طور که فورد، ادیسون و کروپ جای نانوایان، آب‌جوفروشان و قصابان را گرفتند، قهرمانان جدید سرمایه‌داری گلدمن ساکس، جی‌پی مورگان و برادران لیمن، بودند.

در حالی که این دگرگونی‌های بنیادی بازتاب‌های مهمی -افسردگی بزرگ، جنگ جهانی دوم، رکود بزرگ و کسادی طولانی پس از ۲۰۰۹- داشت؛ اما، ویژگی اصلی سرمایه‌داری را تغییر نداد؛ سیستمی که توسط سود خصوصی هدایت می‌شود و از طریق برخی بازارها رانت می‌گیرد.

بله! انتقال از «سرمایه‌داری اسمیتی» به فروش نیمه‌‌انحصاری سود را به طور بی‌نظیری افزایش داد و به مجامع فروشندگان اجازه داد تا از قدرت عظیم بازار خود -آزادی جدیدی که از بازار به دست آورده بودند-، برای استخراج رانت‌های کلان از مصرف‌کنندگان، استفاده کنند. بله! وال‌استریت با استفاده از شکل‌ بازاری دزدی در روز روشن، از جامعه رانت استخراج کرد. با این وجود، هم فروش‌های نیمه‌انحصاری و هم سرمایه‌داری مالی با سودهای خصوصی توسط رانت‌های استخراجی، از بازار هدایت می‌شد؛ مانند کالاهایی که توسط جنرال الکتریک، کوکا‌کولا و یا گلدمن ساکس، ساخته شده است.

سپس، بعد از سال ۲۰۰۸، همه چیز تغییر کرد. از زمانی که بانک‌های مرکزی گروه هفت در ماه اپریل ۲۰۰۹ با هم ادغام شدند تا از ظرفیت چاپ پول خود برای استفاده‌ی مجدد از منابع مالی جهانی بهره ببرند، گسستگی عمیقی پدیدار شد. امروزه، اقتصاد جهانی توسط تولید مداوم پول بانک مرکزی، سر پا ایستاده است، نه سود خصوصی. در همین حال، استخراج بها به طور غیر قابل چشم‌پوشی‌ای، از بازارها دور شده و به سوی سیستم‌های عامل دیجیتال تغییر یافته اند که دیگر مانند نظام‌های فروش نیمه‌انحصاری کار نمی‌کنند؛ بل ‌که، بیش‌تر شبیه به مؤسسات خصوصی و املاک استند.

این که ترازنامه‌های بانک‌های مرکزی و نه سود آن‌ها، سیستم اقتصادی را تقویت می‌کند، توضیح‌دهنده‌ی این است که در ۱۲ آگست ۲۰۲۰، چه اتفاق افتاده است. با شنیدن خبرهای ناخوشایند، سرمایه‌داران فکر کردند، «خدای من، چه بهتر! بانک انگلیس، با وحشت‌زدگی، حتا پوندهای بیش‌تری چاپ کرده و آن‌ها را به سمت ما روان می‌کند. زمان خرید سهام فرا رسیده!» در سراسر غرب، بانک‌های مرکزی، پول‌هایی را چاپ می‌کنند که سرمایه‌داران به شرکت‌ها وام می‌دهند و سپس از آن‌ها برای خرید سهام خود استفاده می‌کنند که قیمت آن‌ها از سودشان جدا می‌شوند. در همین حال، سیستم‌های عامل دیجیتالی، جای‌گزین بازارها به عنوان منبع استخراج ثروت خصوصی شده اند. برای اولین‌بار در تاریخ، تقریباً همه به طور رایگان سهام سرمایه‌ی شرکت‌های بزرگ را تولید می‌کنند. این همان معنای بارگذاری چیزها در فیسبوک یا راه پیمودن هنگام متصل‌بودن به «نقشه‌ی گوگل» است.

این طور نیست که بخش‌های سنتی سرمایه‌داری از بین رفته باشد. در اوایل قرن نوزدهم، بسیاری از روابط فیودالی دست‌نخورده باقی ماند؛ اما، روابط سرمایه‌داری شروع به تحت تسلط درآوردن کردند. امروز، روابط سرمایه‌داری دست‌نخورده باقی مانده است؛ اما، روابط تکنو-فیودالیستی شروع کرده به چیره‌شدن بر آن.

اگر حق با من باشد، قطعا هر برنامه‌ی شبیه‌ساز هم‌زمان هم بسیار بزرگ و هم بسیار کوچک خواهد بود. هیچ نرخ بهره‌ای بدون تسریع در ورشکستگی‌های پی‌در‌پی شرکت‌ها با اشتغال کامل سازگار نخواهد بود و سیاست طبقاتی که در آن احزاب طرف‌دار سرمایه با احزاب نزدیک به کارگر رقابت می‌کنند، به پایان رسیده است.

با این حال، هرچند ممکن است سرمایه‌داری با شیون پایان یابد؛ اما، انفجار ممکن است به زودی به دنبال آن واقع شود. اگر کسانی که واقف به انتهای بهره‌برداری تکنو-فیودالی و نابرابری کرخت‌کننده‌ی ذهنی استند، صدای جمعی پیدا کنند، آن صدا به طور قطع بسیار بلند خواهد بود.

[۱] نویسنده به شعری از تی اس الیوت تنه می زند.