چالی پینا – صاحب اثر، «راهبرد جدید مبارزه با تروریزم»
منبع: ریال کلیرورلد/ برگردان: ابوبکر صدیق
در حالی طرفداران دونالد ترامپ-رییس جمهوری فعلی امریکا- در اعتراض اعلام نتیجهی انتخابات، به قصر کنگره یورش بردند، نزدیک به ۲۰ هزار نیروهای گارد ملی امریکا برای تأمین امنیت مراسم (حلف وفاداری) جوبایدن رییس جمهوری – منتخب امریکا –گماشته شده است.
نیروهای توظیفشده برای امنیت این مراسم، دو برابر بیشتر از نیروهایی هستند که در حال حاضر در افغانستان -عراق مشغول انجام وظیفهاند. دولت امریکا این میزان نیروها را تنها بهخاطر تأمین امنیت واشنگتن دی سی، گماشته است که حدود ۶۱ مایل مربع مساحت را در برمیگیرد و بیش از ۷۰۰ هزار نفوس دارد.
این در حالی است که تیورسنهای امریکایی در افغانستان -کشوری با مساحت بیش از ۲۵۰ هزار مایل مربع و ۳۶ میلیون نفوس- همواره بهکاهش نیروهای امریکایی پافشاری داشتهاند. کاهشی که میتواند خشونتها را دو برابر سازد.
هرچند این روشن است که امریکا نیروهای خود را در افغانستان نمیتواند برای دایم حفظ کند؛ چون برای امنیت ملی امریکا ضروری پنداشته نمیشود.
ماموریت امر یکا حدود یک ماه طول کشید [در ۲۰۰۱ نیروهای امریکایی برای سرنگونی رژیم طالبان در همکاری با گروه مقاومت وارد افغانستان شدند] تا رژیم طالبان را به دلیل حمایت از اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده، سربهنیست کنند. رهبران القاعده متواری گردیدند، اما؛ نیروهای امریکایی بهجای تجلیل از موفقیت، مشغول ملتسازی و مبارزه با تروریزم شدند.
با تمام مخالفتهای موجود، خروج نیروهای امریکایی در بیباوری کامل ادامه یافت:«چون باورها بر این است که ما از راه نظامی نمیتوانیم برنده شویم.»
چرا؟
مبارزه با تروریزم نیاز بههمکاری گروهی نظامی دارد، بریتانیا – انگلستان – در تاریخ موفقانهترین تجربه مبارزه با تروریزم را دارد: «بههر ۱۰۰ نفر ملکی ۲۰ سرباز اختصاص داده شده است.» با این حساب برای افغانستان به ۷۲۰ هزار سرباز مبارزه با تروریزم نیاز است، اما؛ خیلی زمان میبرد تا افغانستان بهچنین برنامهای دست یابد.
نیروهای امریکایی در مورد اینکه چقدر از نفوس افغانستان زیر کنترل دولت و تروریستان قرار دارد، چیزی نگفتهاند، اما؛ تخمینهای اخیر نشان میدهد که حدود ۳۷٪ از نفوس یعنی حدود ۱۳ میلیون بیرون از قلمرو حکومت زندگی میکنند.
برای مبارزه و تحت کنترل گرفتن تمام این تعداد از جمعیت نیاز به ۲۶۰ هزار نظامی است؛ دو برابر نیروهاییکه در سالهای ۲۰۱۰ -۲۰۱۱ از طرف امریکا به افغانستان اعزام شدند.
از سویی هم، تنها افزایش نیروها نمیتواند رفعکننده تمام مسایل در این کشور باشد، مبارزه موفقانه در برابر تروریزم نیاز بهانگیزهی قوی نظامی دارد. در این مورد یک مثال خوب، از بریتانیا است که تحت برنامهی « مو مو» ( Mau Mau) در زمان بازسازی کینیا در ۱۹۵۰ روی دست گرفته بود؛ هرچند در این برنامه تعداد زیادی از تروریستان کشته شدند، اما؛ شماری از افراد بیگناه ملکی نیز قربانی آن بودند.
ماه جنوری سال گذشته، در حملهی پهپادی امریکا در هرات ۱۶ تن از گروه طالبان کشته شدند، اما؛ نزدیک به ۱۰ فرد ملکی نیز جان خود را از دست دادند.
بهاساس آخرین گزارش دفتر معاونت سازمان ملل متحد – یوناما – در افغانستان، از ماه جنوری – سپتامبر ۲۰۲۰ حدود ۵هزار و ۹۳۹ فرد ملکی کشته شدهاند؛ از این میان ۲ هزار ۱۱۷ تن کشته، ۳ هزار و ۸۲۲ تن زخمی هستند. ۲۸درصد از این تلفات، بهنیروهای طرفدار دولت افغانستان مرتبط خوانده شده است. نتیجهی تلفات ملکی، زمانی تاثربرانگیزتر میشود که مسئول تلفات، نیروهای خارجی خوانده شوند.
چالش اصلی در افغانستان حضور نیروهای خارجی است که [ در ۱۹ سال اخیر] یک راهبرد اشتباه مبارزه با تروریزم را دنبال کردند. حضور نیروهای امریکایی در افغانستان برای برخیها این تفکر را تزریق کرده است که نظام افغانستان، آراسته با ارزشهای غربی است تا یک کشور اسلامی که در نتیجه، گروههای تندرو – تروریستی به«جهاد» در برابر آنان دست زدند.
در کنار آن مبارزه با تروریزم تنها راه حل نظامی ندارد، باید راهحل سیاسی روی دست گرفته شود. اینجا نیز استفاده از تجربههای بریتانیا خیلی مهم است؛ این درسی است که میشود از توافق «بلفاست» گرفت. [در دهم اپریل سال ۱۹۹۸ میلادی، در بلفاست، پایتخت ایرلند شمالی، موافقتنامه صلح موسوم به «صلح بلفاست» و یا «Good Friday» میان دو دولت انگلستان و ایرلند شمالی و همچنان سران احزاب بزرگ ایرلند به امضا رسید.]
نیروهای امنیتی ایرلند متلاشی نشدند، اما؛ صلح از طریق گفتوگو تأمین شد. بعد از ۱۹ سال و مصرف ۹۷۸ میلیارد دالر بهصورت مستقیم در افغانستان – تخمینهای کلی نشان میدهد که حدود ۲ تریلیون دالر در افغانستان هزینه شده است- اما؛ بریتانیا در ۳۸ سال حضور در ایرلند به این اندازه هزینه نکرده بود. این برای هر کشور حمایتگر، هزینهی خیلی هنگفت بهشمار میرود.
مهمتر از این، آن است که نهتنها ما نمیتوانیم در افغانستان موفق باشیم بلکه جنگ افغانستان برای نجات مردم امریکا نیست. طالبان بهعنوان یک تهدید خارجی برای امریکا محسوب نمیشوند.
جنگهای داخلی افغانستان که بیشترین تلفات غیر نظامیان را در پی داشت، بیشتر میان کشورهای اسلامی بود. این جنگ برای امریکا نبود و تنها افغانستانیها میتوانند، پایان آن را تعیین کنند.
ما باید این را درک کنیم که حضور نیروهای امریکایی با آنکه -میتواند برای حمایتهای تخنیکی خیلی مفید تمام گردد – نمیتواند راه حل باشد، در کنار آن میتواند بخشی از چالش باشد.
این حضور، نهتنها یک چالش برای مردم افغانستان است که برای کشورهای مسلمان منطقه نیز چالشزا محسوب میشود.
همچنان مبارزه با تروریزم به صورت گستردهتر، نسبت بهحضور نیروها در میدان جنگ، نیاز بهدست یافتن بهاطلاعات استخباراتی دارد؛ ما باید قبول کنیم و باید به دولت افغانستان اجازه دهیم تا استراتژی خود را داشته باشد؛ سرنوشت آنان با آنچه ما فکر میکنیم متفاوت است.
تصمیم نهایی ما این است که افغانستان با برگشت طالبان یک بار دیگر به پناهگاه امن تروریستان تبدیل نشود و خاک امریکا دوباره مورد حمله قرار نگیرد.