هفتهی پیش به غزنی رفته بودم؛ شهری که چندی قبل پوشیدن لباس سفید، داشتن موهای بلند و استفاده از شبکهی مخابراتی سلام در آن جرم و با تهدید شدید طالبان مواجه بود؛ اما غزنی تنها با اینها تعریف نمیشود. در دل این شهر هنوز هم زندگی جریان عادی خودش را دنبال میکند. قرار شد دوستی را بعد از دیروقت ببینم. او مرا به «کافهزرین» دعوت کرد؛ تنها کافهای که در غزنی توسط خانمها مدیریت میشود.
این کافه که در منطقهی نوآباد شهر غزنی موقعیت دارد، در دو بخش جداگانه برای خانمها و آقایان فعالیت میکند. آنچه مسؤولان کافهزرین میگویند، آنها این کافه را در ماه (اسد) امسال با هزینهی نزدیک به ۹ هزار دالر امریکایی ساخته اند.
معصومه رویش، بنیانگذار کافهزرین، در گفتوگو با روزنامهی صبح کابل گفت، هدف ما از ساختن این کافه، ایجاد سهولت برای خانمها است؛ زیرا پیش از این چنین مرکزی نبود که خانمها با خیال آسوده بیایند و محافل و برنامههای خود را برگزار کنند.
خانم رویش افزود: «کافهی ما به دلیل این که ویژهی خانمها است، با استقبال خوب مردم مواجه شده است. پیش از این خانوادهها به دلیل ناامنی و نبود فضای مناسب، کمتر به زنان و دختران شان اجازهی رفتن به رستورانتهای شهر و بازار را میدادند. به همین دلیل وقتی دیدند که این کافه ویژهی خانمها است، حال اعتماد میکنند و اجازه میدهند که دختران شان به کافه بیایند. هر دخترخانمی که اینجا میآید، قبل از همه چیز از ما تشکری میکند که چنین یک فضایی را برای شان آماده کردیم.»
این کافه به دلیل جایگاهی که در جریان هفتماه گذشته به دست آورده، روزانه به طور اوسط تا ۲۰۰ مشتری دارد و بیشتر مشتریانش نیز دانشجویان و دانشآموزان مکاتب استند که برای مطالعه و دیدوبازدیدهای شان به این جا میآیند.
خانم رویش میگوید: «برخی روزها تا بیشتر از دوصد نفر مشتری داریم و بعضی روزها کمتر از دوصد و بعضی روزهای دیگر هم تا کمتر از ۱۰۰ نفر مشتری داریم.»
در همین حال شماری از دخترانی که به کافهزرین سر میزنند، از ایجاد این کافه ابراز خرسندی میکنند و میگویند که حالا میتوانند به دور از نگاههای سنگین مردان در رستوانتها در این جا بیایند و از لحظات شان لذت ببرند.
راضیه محمدی، دانشجوی سال دوم دانشکدهی اقتصاد در دانشگاه غزنی و از مشتریان پروپاقرص کافهزرین است. او میگوید که تقریبا هر روز یک بار به این کافه میآید. گاهی برای دیدار با دوستان و گاهی برای مطالعهی درسهای دانشگاهش.
محمدی میگوید: «به خاطری که رهبری این کافه در دست یک خانم است، یک چیز نو است در غزنی؛ شاید به همین دلیل مشتری شان نیز زیاد است؛ به خاطری که وقتی مدیریت در دست زنان باشد، زنان زیادتر میآیند. محیط برای شان امن است.»
او که پیش از این چند باری به کافههای شهر کابل نیز رفته است، تفاوت کافهزرین را با کافههای شهر کابل چنین بیان میکند: «فرهنگ کافهنشینی در کابل بهتر است. اونجا هر چه نباشد مرکز است؛ مثلا وقتی در کابل به کافه میرویم، مردم از تیپهای مختلف میآیند. به نظر من مهمترین تفاوت این جا با کابل در این است که برای زنان بخش جداگانه وجود دارد و برای مردان نیز بخش جداگانه.»
مهدی جویا یکی دیگر از مشتریان کافهزرین است که ماه دو-سه باری به این کافه میآید. او که دانشجوی سال چهارم دانشکدهی تعلیم و تربیهی دانشگاه غزنی است، میگوید که کافهزرین مکان مناسبی برای دختران و پسرانی است که میخواهند لحظهی دور از دغدغههای روزگار لحظات شان را سپری کنند.
به گفتهی مهدی، از زمانی که کافهزرین به فعالیت آغاز کرده، او و همصنفانش میتوانند محافل و مجالس شان را آنجا برگزار کنند. در حالی که او میگوید، پیش از این چنین فرصتی برای آنها مهیا نبوده است. «انتظار داریم که در آینده به تعداد کافهها افزوده شود تا هر باشندهی این ولایت بتواند با مراجعه به این کافهها، لحظات خود را خوش سپری کند.»
کافهزرین در مدت کمتر از هفت ماه توانسته است، برای حدود ۱۰ نفر زمینهی کار ایجاد کند. خانم رویش میگوید که بخش ویژهی زنان از سوی گارسونها (خدمه)ی زن رهبری میشود و بخش مردان نیز از سوی گارسونهای مرد سرویس میشود.
بر خلاف کافههای شهر کابل که با فستفود از مشتریانی خود میزبانی میکند، در این کافه انواع غذای محلی برای مشتریان آورده میشود. رویش افزود: «وقتی که تازه این کافه را جور کرده بودیم، در مینوی غذایی ما در کنار نوشابه و چای، برای مشتریان خود بولانی، آشک، منتو، آشسبزی داشتیم؛ اما در یکی-دو روز گذشته، قابلی، کباب و پایچه نیز به مینوی ما اضافه شده است.»بنیانگذاران این کافه انتظار دارند که در آیندههای نه چندان دور، بتوانند یک شعبهی بزرگ از کافهزرین را در مرکز شهر غزنی ایجاد کنند تا زنان این ولایت بتوانند با خیال آسوده بیایند و با دوستان و خانوادهی شان اوقات شان را به خوبی سپری کنند.
کافهداری، در سالهای اخیر در افغانستان و به ویژه در کابل، پیشرفتهای چشمگیری داشته است؛ البته این نیاز مردم به کافهنشینی است که این جریان را به سمت جلو برده است. بیشتر افراد که به کافهها میروند، باسواد اند. کافهها نه تنها مکان دفاعی برای فرار از احساسات و عواطف ناخوشایند بوده، بلکه عنصر تأثیرگذار روی فرهنگسازی در یک جامعه است و انتظار میرود، در سالهای آینده این فرهنگ بیشتر در میان مردم افغانستان نهادینه شود.
اما در سالهای اخیر جدا از کافهرستورانتها، کافههای سیار نیز در کابل رواج یافته و برخی از سرمایهگذاران کوچک، با ساختن کافههای کوچک سیار در خیابانهای کابل، تجارت جدیدی را در این شهر به راه انداخته اند. نقطهی قوت کافههای سیار این است که آنها در کنار این که به قیمت ارزان برای مشتریان، چای، قهوه و فستفود میدهند، جای ثابتی ندارند و مجبور نیستند به مرجعی کرایه بدهند.
با این همه ایجاد یک کافه آنهم از سوی یک خانم و شوهر در غزنی، خوشبینیهای زیادی را به همراه داشته است؛ زیرا این ولایت طی یکی-دو سال گذشته، شاهد حضور گستردهی طالبان بوده است. سال گذشته گروه طالبان برای چهار شبانهروز کنترل قسمتهای زیادی از مرکز شهر این ولایت را به دست گرفتند. در حملهی طالبان بر شهر غزنی، بیش از ۳۰۰ نظامی و غیرنظامی کشته شدند و بیشتر از ۳۰ هزار نفر دیگر خانههای شان را ترک کرند. هر چند وزارت دفاع افغانستان از چند ماه به این سو، عملیات گستردهی تصفیهای را در این ولایت راهاندازی کرده است که در جریان این عملیات، ولسوالیهای خواجهعمری و جغتوی این ولایت، پس از دو سال از وجود طالبان پاکسازی شد؛ اما با این همه، بسیاری از ولسوالیهای کلیدی این ولایت هنوز هم در کنترل طالبان قرار دارد و مردمی که در مناطق تحت ادارهی طالبان زندگی میکنند، دختران شان نمیتوانند به مکتب و یا دانشگاه بروند.
جدا از این، زنان بدون محرم نمیتوانند به بازار جهت خرید وسائل مورد نظر شان بروند. تهدید طالبان تا جای بالا گرفت که چند ماه قبل، این گروه پوشیدن لباس و جوراب سفید را در این ولایت به ویژه راههای منتهی به آن ممنوع قرار دادند. حسنرضا یوسفی، عضو شورای ولایتی غزنی، در آن زمان به روزنامهی صبح کابل گفته بود، هراسافگنان طالب برای این که نشان بدهند، تسلط کامل بر مسیر شاهراهها دارند، میکوشند وحشت ایجاد کنند. آنان مسافران را در مسیر راه از موترها پیاده میکنند و کسانی را که جوراب و حتا لباس سفید پوشیده باشند، شکنجه میکنند. طالبان حتا افرادی را که از شبکهی مخابراتی سلام استفاده میکردند نیز، در مسیر راه از موتر پیاده کرده و با خود میبردند. در بسیاری موارد دیده شده که مسافران به دلیل استفاده از سیمکارت «سلام» جان خود را از دست داده اند.