«سهراب‌ها کنار هم می‌میرند؛ ما چرا جدای‌شان می‌کنیم؟»

محمد گوهری
«سهراب‌ها کنار هم می‌میرند؛ ما چرا جدای‌شان می‌کنیم؟»

کشته‌شدن سهراب عظیمی، کماندویی که با ۳۰ تن از هم‌سنگرانش در ولسوالی دولت‌آباد ولایت فاریاب توسط طالبان به قتل رسیدند، بازتاب زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشت. بیش‌تر کاربرانی که به مرگ این سرباز ارتش واکنش نشان داده اند، به تحصیلات نظامی او اشاره کرده و از دولت انتقاد کرده اند که با فرستادن افرادی با توانایی مدیریتی و برنامه‌ریزی نظامی، در میدان جنگ، مصارفی که برای تحصیلات و افزایش توانایی‌های آنان صورت گرفته را، به سادگی نابود می‌کند. به باور این دسته از کاربران، افرادی چون سهراب عظیمی، باید در پست‌های کلیدی نظام وظیفه داشته باشند تا از تونایی‌های‌شان در استراتژی جنگی استفاده شود. سهراب عظیمی، ماستری ارکان حرب از امریکا داشت و به اساس یادداشت فیسبوکی‌ای که پدرش نوشته، او رتبه‌ی دگرمن در بست بریدجنرالی داشته است. به گفته‌ی پدرش، برای سهراب، وظیفه‌ی اداری فراهم بوده؛ اما، او، به دلیل علاقه‌ای که در مبارزه با دشمن داشته است، میدان جنگ را بر چوکی مدیریت ترجیح می‌دهد و در سه سال وظیفه‌ی نظامی‌اش در میدان نبرد، در ناامن‌ترین ولسوالی‌های افغانستان می‌جنگد. جنرال ظاهر عظیمی، سخن‌گوی سابق وزارت دفاع و پدر سهراب عظیمی، در یادداشت فیسبوکی‌اش، نوشته: «وقتی تصوير جسد بی‌جانت را ديدم كه گلوله بر سينه‌ات اصابت  كرده  نه در پشتت، به خود باليدم  و فهميدم كه تا آخرين  لحظه رويارویی با دشمنت جنگیدی.»

رابطه‌ی فرزندی او با یکی از جنرالان سابق ارتش و ارتباطاتش با جامعه‌ی فرهنگی و رسانه‌ای، باعث شد که مرگ سهراب، برای دو روز پی‌درپی، موضوع داغ فیسبوکی شود. بنا به نوشته‌ی برخی از کاربران و دوستان سهراب، او، اهل مطالعه بوده و اهداف بزرگی در سر داشته است. فرحناز فروتن، خبرنگار شناخته‌شده‌ی افغانستان که مدتی می‌شود به دلیل تهدیدهای امنیتی به یکی از کشورهای اروپایی پناهنده شده، در یادداشتی، نوشته است: «مهم نیست نامش چه بود، کجا درس خواند و چقدر رفیق و آشنای ما بود! سهراب عظیمی، از فرماندهان ارتش بود. او، دیگر نفس نمی‌کشد؛ مثل صدها و صدها سربازی  که هر روز کشته می‌شوند. سکوت می‌کنم و به یاد می‌آورم که چقدر شوخ‌طبع و پر از زندگی بودی. رنج ازدست‌دادن کسانی که آن‌ها را می‌شناسیم، برابر با کسانی نیست که نمی‌شناسیم.»

روزانه، ده‌ها سرباز در میدان جنگ نابرابر و نامتعارف افغانستان کشته می‌شوند که کم‌تر به واکنش کاربران اجتماعی می‌انجامد؛ مگر این که تعدادی از سربازان به شکل گروهی توسط طالبان کشته یا اسیر شوند. ذکی دریابی، مدیرمسؤول روزنامه‌ی اطلاعات روز، با نشر عکس یکی از کماندوهای ارتش که هم‌راه با سهراب عظیمی به قتل رسیده، نوشته که او نیز، تحصیلات عالی نظامی داشت؛ اما به دلیل این که سرباز گم‌نامی بود و پیوندی با مقامات ارتش نداشت، کسی از مرگ و ۳۰ هم‌سنگرش چیزی ننوشت. «ذبیح‌الله شیرزوی، یکی از ۳۱ نیروی کماندو بود که دیروز در دولت‌آباد فاریاب جان باخت. مکتب نظامی خوانده بود، هند تحصیل کرده بود، کماندو بود و در جنگ با تروریزم، در ولایت‌های بسیاری جنگیده بود.»

دریابی، با اشاره به واکنش کاربران در مورد مرگ سهراب عظیمی، نوشته که ۳۰ تن دیگر نیز سرباز بودند؛ اما تسلیت مردم و ترفیع حکومت، فقط به یکی از آن‌ها رسید. «فرزند بی‌نام و نشان باشی، در مرگ نیز در معرض تبعیضی.» دریابی نوشته که «یک سهراب نام‌دار و ۳۰ سهراب بی‌نام کنار هم مردند. سهراب‌ها کنار هم می‌میرند، ما چرا جدای‌شان می‌کنیم؟  با ترفیع و تسلیت.»

رابطه‌ی خانوادگی سهراب با یکی از جنرالان ارتش، یکی از دلایل عمده‌ی واکنش کاربران در شبکه‌های اجتماعی بوده؛ تا جایی که برخی نوشته اند، او می‌توانست مانند دیگر فرزندان مقامات دولتی، در پست‌های مدیریتی کار کند و یا خارج از افغانستان زندگی کند.

روح‌الامین امینی، شاعر و یکی از دوستان سهراب عظیمی، در واکنش به مرگ او، نوشته است: «گویا قرار نیست هیچ چیزی از این دوره‌ی بیست‌ساله باقی بماند. همه‌ی چیزهایی که به آن‌ها دل خوش کرده بودیم، در حال فروپاشی است.» امینی، با اشاره به تحصیلات سهراب و توانایی‌هایش، نوشته: «امروز نوبت رسیده است به نسلی که در این بیست سال بالیدند، تحصیل کردند، تجربه اندوختند و وارد عرصه شدند؛ حالا نوبت آن‌هاست تا گاه یکه‌یکه و گاه دسته‌دسته پرپر شوند. گویا برنامه‌ریزان، نمی‌خواهند حتا آن‌ها باقی بمانند.»

برخی از کاربران نیز، با اشاره به انتقاداتی که اخیرا پدرش در گفت‌وگو با برخی رسانه‌ها مطرح کرده، نوشته اند که حکومت انتقام حرف‌های پدرش را از او گرفته است. با این که هم‌راه با سهراب، ۳۰ تن دیگر نیز کشته شدند؛ اما بی‌اعتمادی و بدبینی مردم نسبت به حکومت، حرف را به جایی کشانده است که حتا بگویند برای انتقام ار حرف‌های پدر یکی از سربازان کماندو، دولت حاضر شده است ۳۰ کماندوی دیگر را نیز به کشتن بدهد. به لحاظ توانایی نظامی، یک کماندو در میدان نبرد، برابر با ده سرباز معمولی محاسبه می‌شود که با این حساب، سهراب هم‌راه با ۳۰ تن نه که با ۳۰۰ تن کشته شده است.

آریا مهر، یکی از کاربران فیسبوک، با نشر قسمتی از برنامه‌ی کاکتوس تلویزیون یک که میزبان جنرال ظاهر عظیمی است، نوشته که کشته‌شدن سهراب، ربط مستقیمی به گفته‌های اخیر پدرش دارد که علیه اشرف ‌غنی مطرح کرده. در این ویدیود، جنرال عظیمی، به دلیل برکناری‌اش از پست سخن‌گویی وزارت دفاع اشاره کرده و می‌گوید که اشرف‌غنی، در اولین لحظات کامیابی‌اش در انتخابات، اولین تصمیمی که گرفت، برکناری او بود. این کاربر فیسبوک، ضمن نسبت‌دادن مرگ سهراب و هم‌راهانش به حکومت، روایت یکی از دوستان سربازش را نوشته است. «در جنگ كنر بودم، در ميان گروه هشت‌نفری ما، دو نفر از قوم‌های اشرف غنی و كرزی حضور داشتند. در جريان جنگ دربرابر طالب، مجبور بوديم كه از هشت نفر، چهار نفر ما اين دو نفر را كنترل كنيم و تنها چهار نفر ديگر ما در برابر طالب بجنگيم؛ زيرا به خوبی می‌دانستيم كه اين‌ها منتظر فرصت اند تا ما را از پشت سر بزنند!»

این روایت، راست یا دروغ، قسمتی از قصه‌ی تلخ افغانستان است؛ کشوری که در آن، جنگ‌های پی‌درپی و عمل‌کرد نادرست و سمتی سیاست‌مدران، شک و بدگمانی بین اقوام مختلف را افزایش داده و وحدت ملی و یک‌پارچگی در این کشور را، تبدیل به رؤیای دست‌نیافتنی کرده است.