
انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۸، ازهمان روزهای نخست با کمتوجهی جامعهی جهانی، کمبود بودجه، فضای اختلافی رهبران سیاسی و اپوزیسیون، ضعف مدیریتی، مشکلهای تخنیکی، تفاوت دیدگاه میان برخی از اعضای کمیسیون انتخابات و سمع شکایات انتخاباتی روبهرو بود. از طرف دیگر، یکی از پیششرطهای برگزاری انتخابات، برای تقویت روند دموکراتیک و مدیریت درست روند ملی رایدهی متفاوتتر از سه دورهی انتخابات گذشته در فضای عاری از تقلب و تخطی، برگزاری انتخابات از طریق بایومتریک بود.
باتأسف طبق پیشبینی، انتخابات با عدم شرکت گستردهی مردم، بیباوری نامزدان به برگزار شدن انتخابات، مشکلات را زیاد کرد و اتهامهای استفاده از امکانهای دولتی از سوی تیم حاکم، سنگ بنای چالشهای تازه و به بحران رفتن انتخابات شد. همین که انتخابات برگزار شد، اتهام تقلب و تخلف نامزدان گوش فلک را کرد کرد که شامل تقلب در روز انتخابات، بیعدالتی در توزیع برگههای رای، تغییر نمودن دستگاههای بایومتریک، آرای بدون بایومتریک و دخالت در مهندسی کردن آرای مردم بوده و همه چیز را زیر تاثیر برد. مشکلاتی که موجب بحران و تنشهای زیادی شد تا مخالفان حکومت در پروسهی صلح و گفتوگوها از آن سوء استفاده کنند.
با اعلام شدن نتیجهی انتخابات و برگزاری مراسم تحلیف همزمان دو رییسجمهور، دامنهی بحران گستردهتر شد و این همزمان شد با امضای توافقنامهی امریکا و طالبان که یک دهنکجی آشکار به انتخابات و دموکراسی در کشور بود تا امروز که قدرت ظاهرا ۵۰، پنجاه تقسیم شده است.
این مشکلات موجب شد که وضعیت اقتصادی کشور به سوی رکود برود، طالبان از وضعیت موجود سوء استفادهی بیشتر کرده و به جنگافروزی ادامه دهند، مسالهی که باعث ناراحتی جامعهی جهانی و تهدیدها از سوی آنان شد.
با دو قطبی شدن قدرت با حضور دو رییسجمهور منتخب و همهشمول، مردم در وضعیت بدی قرار گرفتند و بیم آن میرفت تا کشور درگیر جنگهای داخلی شود. روزهای که اعتراض مردم را نیز به اوج رساند و هر دو رهبر برای نصب و عزل مقامهای مسؤول دچار تنش شدند.
حالا که بنبست سیاسی تا اندازهی شکسته است، در ادامهی مطلب فرصتها، چالشها و راهکارهای سیاسی را زیر ذرهبین میبرم.
فرصت ها:
- شورای عالی مصالحه، با شکلگیری اجماع سیاسی از رهبران نخبه، میتواند در حلوفصل قضایای درون حکومت و برای جلب کمک و رضایت کشورهای کمک کننده برای مبارزه با تروریزم مؤثر باشد.
- شورای عالی مصالحهی ملی، برای رهبری پروسهی صلح، میتواند روند رسیدن به برگزاری جلسهی میانافغانی و تسریع روند صلح مؤثر باشد. مردم از جنگ خسته شده اند و این شورا در این که گفتوگوها با مدیریت افغانها و زیر نظر مردم افغانستان برگزار شود، میتواند با ساختن اجماع منطقهای و بینالمللی موفق عمل کند. وقتی صف واحد و اجماع ملی برای صلح وجود داشته باشد، قدرت چانهزنی و وادار کردن طالبان به پذیرفتن آتشبس و صلح بیشتر میشود.
- بیشتر مردم افغانستان زیر خط فقر قرار دارند، اختلافهای سیاسی و پاندمی کرونا موجب شده است که مردم در خطر مرگ ناشی از گرسنگی باشند. حالا فرصت این وجود دارد تا سیاستمداران با کنار گذاشتن منیت خود شان، در راستای مبارزه با فقر، کرونا و نجات کشور کار کنند.
- شروع کار شورای عالی مصالحهی ملی برای سرعت بخشیدن به پروسهی صلح، بار دیگر افغانستان را به مرکز توجه کشورهای غربی و کشورهای مثل روسیه، هند، ترکیه، ایران و پاکستان بدل کند که این میتواند کمک خوب برای رسیدن به صلح باشد.
- اگر اجماع به وجود آید و پروسهی صلح موفق شود، افغانستان میتواند با جذب سرمایهگذاری خارجی، استخراج معادن، تقویت صنعت توریزم و جهانگردی، رشد بخش خصوصی، زراعت، ملیگرایی، کاهش هزینههای جنگ، مدیریت آب و راههای درآمدزای فراوان دیگر، میتواند از شر جنگهای نیابتی و تروریزم تا اندازهی زیادی رهایی یابد.
- با به میان آمدن حکومت تازه، برای اصلاحات در برگزاری انتخابات، قوانین، طرزالعملها و… نیز مورد بررسی مجدد قرار خواهد گرفت.
چالشها:
- توافق سیاسی بین عبدالله و غنی، موجب دور شدن برخی از چهرههای سیاسی از آنان خواهد شد. کسانی که در زمان انتخابات و پس از آن در کنار این دو ایستادند.
- دو شریک عمدهی قدرت در افغانستان سابقهی خوب در همکاری نزدیک ندارند و مردم نگران اند که تجربهی حکومتداری حکومت وحدت ملی تکرار نشود. نگرانی از حکومتی که سالها دوباره درگیر درگیریهای درون حکومتی شده و فرصتها از دست بروند.
- صلح، امنیت و مواد مخدر، سه چالش بزرگ و هدف مهم برای حکومت افغانستان است که برای غلبه بر آن نیاز به اجماع منطقهای و بینالمللی است. کشورهای که منافع شان با منافع کشور ما گره خورده و نیاز است تا دو شریک قدرت زمینهی عبور از این مشکلها را فراهم کنند.
- اعطای رتبهی مارشالی به جنرال دوستم، ممکن است موجب افزایش تنش درون تیمی حکومت شود که نیاز به هوشیاری و مدیریت این وضعیت دارد.
- مشکل دیگر، چگونگی تقسیم قدرت و اهمیت کرسیهایی است که دو طرف در اختیار دارند. مسالهی که هنوز حداقل از نظر ذهنی و باورهای اجتماعی حل نشده است. مسالهی دیگری را هم که نباید از یاد برد، خواست شریک شدن در قدرت و رسیدن به قدرت از سوی طالبان است.
سخن پایانی:
با توجه به موارد ذکر شده، مردم میخواهند که حکومت و سیاستمداران به تمام نارساییها و چالشهای جدی نقطهی پایان گذاشته و روزنهی امید تازه به روی مردم باز کنند. آنها باید با درک وضعیت خطرناک امروز، فرصت را از دست نداده و با احترام به ارزشهای قانوناساسی، حفظ دستآوردهای نظام جمهوریت و نجات کشور با اتحاد و یکدلی کار کنند.