نوروز یکی از جشنهای بزرگ فرهنگی در حوزهی تمدنی ما است که گذشتهی آن به پیشدادیان بلخ میرسد. این جشن که ریشه در رویش و دگرگونی زمین دارد، همواره با فراز و فرودهایی در افغانستان گرامیداشت شده است. بسیاری از علمای دینی و شهروندان افغانستان با برگزاری جشن نوروز مخالف استند و آن را خلاف دین میدانند. آیا جشن نوروز ربطی به آیین و معتقدات دینی و مذهبی دارد؟ ریشههای ضدیت با تجلیل از نوروز به کجا بر میگردد؟ صبح کابل، برای پاسخ به چنین پرسشها، گفتوگویی با عبدالمنان شیوای شرق، معین نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ حکومت پیشین، داشته است.
صبح کابل: در نخست؛ لطف کنید در مورد پیدایش و پیشینهی نوروز برای ما بگوید؟
بحث پیشینهی تاریخی نوروز به گذشتههای دور و باستانی و گشنبیخ فرهنگ و آیین کهنپایهی خراسان بزرگ و افغانستان کنونی بر میگردد. همانگونه که در روایتهای تاریخ و متون کهن بازتاب پیدا کرده، نخستین بانی و پایهگذار این جشن باستانی جمشید است؛ پادشاه دیار خراسان و آریانای کهن. این جشن در واقع برای اولین بار توسط آریاییها و خراسانیان پیریزی شده و به یک آیین و رسم نکوداشت از سال جدید و از رستاخیز طبیعت به عنوان یک یادگار از نیاکان ما تا به اینجا به عنوان یک هدیه یا دستآورد باقی مانده است. در کتوب قدیم اندیشمندان و تاریخنگاران زیادی ریشه و منشاء جشن باستانی نوروز را منوط به این حوزهی امالبلاد- بخدی یا بلخ باستان میپندارند که نخستین پادشاه این دیار پیریزیکنندهی این جشن بوده است.
در آیینهای گذشته از امشاسپندان و از زرتشت تا به همهی متون قدیمی، اخلاقی و عنعنوی که ما میبینیم، جشن باستانی نوروز همچنان تابناک بوده و شکوهمند تجلیل شده است. اندیشمندانی مانند حکیم عمر خیام در رسالهای به نام نوروزنامه نیز در مورد نوروز پرداخته است. اگر به کتوب کهن از اندیشمندان مثل ابوریحان البیرونی، علی سینا و بزرگان دیار خراسان قدیم از مولوی تا به هر یکی از اندیشمندان سری بزنیم، میدانیم که ریشههایی جشن باستانی نوروز چه است. آنچه که مهم است، این است که در متون کهن در تاریخ بیهقی، در تاریخ طبری در ایاتکار زریران، بندهشن و در متون کهن و باستانی این سرزمین سنخیت و ریشه این جشن را پیدا میکنیم که هیچ ربطی به آیین، معتقدات و باورهای مردمی ندارد؛ به عنوان آیین پاسداشت از سال جدید و آیین نکوداشت از رستاخیز طبیعت به عنوان یک ارزش فرهنگی تا به این جا رسیده است.
صبح کابل: همهساله با فرا رسیدن سال نو و جشن نوروز، شهروندان دو قطبی میشود، یک بخش کسانی که از نوروز تجلیل میکنند، یک بخش هم کسانی که تجلیل آن را حرام میدانند، چرا؟
کسانی که آیین نوروز را مخالف دین میپندارند و آن را ربطی به دین میدهند، نابخرد اند و در عین حال آگاهی از متون تاریخی ندارند. آیین اسلام، هیچگونه ربطی با جشن نوروز ندارد؛ دین یک مجموعهای از قواعد، احکام و فرامینی است که توسط پروردگار و به واسطه پیامبر برای رهنمون بشر فرستاده شده است. اگر شما، در تمامی نصوص قرآن کریم، نگاه دقیقی بکنید، نص یا آیتی در مورد رد این جشن دیده نمیشود. درست است که پیامبر به عنوان ناجی و رهبر بشریت نسبت به دو عیدی که در اسلام است، تأکید کرده؛ اما هنگامی که به گذشتههای متون دینی ما نگاه میکنیم و به عملکرد خلفا و پیشینیان دینی، هیچگونه نگاه ضد آیین نوروزی دیده نمیشود. از امام ابوحنیفه، امام حسن شیبانی و قاضی یوسف تا ابن مقفع و اندشیمندان چون ابومنصور ماتریدی که پیشآهنگان و اندیشمندان دینی بوده اند، کوچکترین موضع در برابر آیین نوروزی دیده نمیشود. کسانی که در آمد-آمد نوروز پرچم مخالفت علیه این آیین باستانی را بلند میکنند، از نظر من کسانی اند که آگاهی لازم از تاریخ و رسوم نیاکان شان ندارند. این جشن، جشن رستاخیز طبیعت، جشن نوآوری، جشن رویش و جشن تازگی است. دین مبین اسلام در برابر تازگی، رویش و پاسداشت از ارزشهای جدید و زیبایی هیچگونه مخالفتی ندارد. در این راستا، در چندین سالی که در افغانستان در دورهی جمهوریت پسا طالبانی حضور داشتیم، رسالهها و نوشتههای بسیار ارزشمندی از سوی اندیشمندان چاپ شده که هرکدام دلایل مقنعی را برای تجلیل از نوروز مطرح کرده اند. عمدتا کسانی که علیه نوروز میتازند، از جریان سلفیت یا جریان وهابیزم نمایندگی میکنند و یا هم جریان رادیکال چون حزبالتحریر، جمعیت اصلاح و یک مجمع از قشریان و سطحاندیشان و معیشیتاندیشان دینی استند. آنها هیچ آگاهی از دین، نصوص دینی، پیشینهی تاریخی و آیین و فرهنگ کهن سرزمین و دیار مان و حوزهی تمدنی باستانی نوروز ندارند. این ضدیت، بیشتر ریشه در ناسیونالیزم افراطی عرب دارد. کسانی که به صورت افراطی از ناسیونالیزم افراطی عرب متأثر استند، اینگونه در برابر داشتهها ودرونمایههای تاریخی و فرهنگی سرزمین خراسان کهن، واکنش خود را ابراز میکنند. گروهی که طرفدار نوروز و یا بزرگداشت نوروز استند، آگاهان و میهنپرستان، فرهنگدوستان، خبرهگان و فرزانهگان تاریخی استند؛ آنها، پیشینه و سرگذشت جشن نوروز را به صورت بسیار بنیادین و اساسی میدانند و این آیین نیاکان شان را میخواهند به عنوان یک ارمغان فرهنگی و تاریخی پاسداری بکنند. همچنان، آگاه استند که جشن باستانی نوروز منوط به یک حوزهی تمدنی و فرهنگی است که بیشتر از ۱۴ کشور در منطقه از این آیین پاسداری میکنند. به طور عمده، گروه جهل و گروه قشری و گروه جذبنده رادیکال بنیادگرا در برابر اینگونه تکوین طبیعت موضع میگیرند. من در یک نوشتهام در مورد نوروز، مخافان نوروز را کفرورزان زیبانی و منکران رویش و زیبانی، نام کرده بودم. این افراد، همانگونه که جهان ذهنی شان جهنمی است، دوست دارند که زندگی بیرونی مردم هم جهنمی باشد. در آیین نوروزی، آدمها بر پیراییش و ویرایش و آمادگیهای لازم و تجدید تعهدشان با زندگی و طبیعت و زیستن و مهروزی با دیگران میپردازند؛ چیزی که مخالف فکر رادیکالان و دگماندیشان و جزمایدیشان است.
صبح کابل: به باور شما، جشن نوروز بیشتر یک جشن فرهنگی و استقبال از زندهشدن طبیعت است یا یک جشن دینی؟
ما وقتی این دعای که «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال» را میخوانیم، در مییابیم که در نصوص باورهای دینی و ارزشهای دینی هم چنین چیزی نهفته است. حضرت علی، خلیفهی چهارم اسلام، به عنوان کسی که آگاهترین و بیدارترین و جوانترین یار پیامبر بوده، جشن نوروز را هیچگاهی نکوهش نکرده و در این روز تحفه دریافت کرده است. نوروز تان پیروز، جملهای است که حضرت علی برای هواداران خود مطرح کرده است؛ یعنی اگر از نگاه دروندینی نیز به این پاسداشت نگاه بکنیم، دلیلی برای رد آن وجود ندارد و دیرینگی پاسداری این جشن در واقع در تاروپود گلم فرهنگی ما تنیده شده است. از اینرو، پاسداشت از نوروز، هیچ ربطی به آیین مجوسی یا آیین آتشپرستان ندارد. نمیشود که داشتههای مادی و معنوی دیروز را برای امروز نپسندیم، بسیاری از نمادها و بسیاری از شگردها و باورهایی است که در دین زرتشت بود که در اسلام نیز بازتاب پیدا کرده است؛ مثلا پل چینوت که در قرآن کریم پل صراط است و فرشتهی مرگ، فرشتهی نیکی، فرشتهی بدی و خبر بد و خبر زشت یا مثلا دروغ و راستی، همه ارزشهای مشترک دیروز و امروز آیینهای دینی استند. به طور مثال، داستان نوح و قصهی هابیل و قابیل، بهشت و برزخ و قیامت یا گفتار و پندار نیک و مثلا اندیشه نیککار کردن و نیکاندیشیدن، همه مشترک است. اینها باورها و نمادهای بسیار زیاد است که در آیین زرتشتی بوده که در آیین اسلام نیز بازتاب پیدا کرده است. از طرف دیگر، موقعی که ما تنها یک طرف مسأله را میبینیم در واقع، فکر خود مان را داریم بر دیگران تحمیل میکنیم. با این پنداشت که آیین نوروزی فرهنگی است، اعتقادی و دینی نیست. بناء گروه که مخالف آن استند، در واقع ضد این موضع میگیرند، بیخبر از مسأیلی استند که در گذشتهی تاریخی و فرهنگی وجود دارد.
صبح کابل: اگر نوروز یک جشن فرهنگی است؛ منشاء اختلاف و دیدگاههای دینی نسبت به این جشن از کجا پیدا شده است؟
اصل مخالفت علیه نوروز، بر میگردد به نوعیت دینداری ما. من معتقدم که دینداری ما پس از آگاهی نیست؛ یعنی ما آگاهانه معرفت دینی را به دست نیاوردیم. اگر دینداری با تعمل و تدبر و تفکر باشد، هیچگونه تضادی در برابرش قرار ندارد. تنها در افغانستان این مسأله را به عنوان پرچم محافظت و پاسداری از دین مطرح میکنند؛ در حالی که نه مسلمانی مردم افغانستان آنگونه که قرآن و حدیث میگوید است و نه هم باورها و آگاهی شان. اسلام در اندونیزیا، مالیزیا، ایران، ترکیه و همهی کشورهای اسلامی دیگر نیز است. موقعی که به اندیشمندان و بزرگان دینی در گذشته تاریخی مان نگاه میکنیم، واقعیت امر این است که ما از معرفت دینی و از باورهای دینی مان بسیار فاصله داریم. ما خود را مسلمان میپنداریم؛ اما در برابر فقر، در برابر کشتار، در برابر سود، ناروا، دروغ، قتل، خون، بیعدالتی، ظلم و در همهی نابرابریهای که اسلام در برابر آن موضع گرفته، هیچگاهی واکنش درستی نداشتیم. بنابراین، دینداری ما دچار خلل است؛ یعنی دچار باورهای ضعیف و عدم آگاهی است. معرفت لازم دینداری سبب شده که در واقع بسیاریها این گونه موضع بگیرند. از نظر من، رسم و آیین نوروزی و پاسداشت از این مسألهی فرهنگی هیچ گونه ربطی به اعتقادات و باورهای مردمی ندارد. هرگونه تازگی و زیبایی را اسلام به عنوان رونق و به عنوان یک ارزش پذیرفته است. از این روز، کسانی تجلیل میکنند که بر پاکی و بر آرایش و پرایش خودشان باور دارند. من معتقدم که اگر در گذشتههای دور و نصوص تاریخی و روایت همهی پیشگامان و پیشوایان دینی دیده شود، تضادی در برابر نوروز دیده نمیشود. اندیشمندان بسیار بزرگی در این مورد، حرف زده اند که هرکدام شان هم دینداری شان از ما کرده بهتر بوده و هم فهم دینی شان. آنها، مرجع برای تقلید و مرجع برای اشتهاد و صاحب رأی و نظر در خصوص بسیاری از مسأیلی پیچیدهی دینی بوده اند. حالا هیچ کسی نمیتواند، امام ابومنصور ماتریدی باشد. هیچ کسی نمیتواند امام ابو حنیفه باشد. وقتی ما این ها را به عنوان بزرگان و اندیشمندان معرفت دینی میپنداریم، بناء نافهمیده هرچیزی را برچسپ دینی نزنیم. در برابر نوروز با سیلی دین ایستاده نشویم. بهتر این است که ما ارزش فرهنگی را فرهنگی بدانیم و ارزش دینی را دینی.
من معتقدم که نوروز یک پدیدهی فرهنگی و تاریخی است، مربوط به روابط اجتماعی گذشتهگان تمدن و فرهنگ ما دارد و هیچگونه ربطی با دین ندارند. از اینرو برچسبدادن و ربطدادن این مسأله با دین، خطایی در دین است. نه باید رخت دین را بر تن نوروز بپوشانیم و نه رخت نوروز را بر تن دین؛ یعنی نوروز را بگذاریم نوروز باشد و دین را بگذاریم دین باشد. از این رو هیچگونه آمیزش میان اعتقادات و یک آیین فرهنگی مانند نوروز دیده نمیشود.
آیا در زمان پیامبر اسلام نوروز وجود داشته یا خیر؟
در دورهی حضرت پیامبر نوروز تجلیل نشده است. خوب، پیامبر به عنوان پیامبر خدا، برخاسته از بستر فرهنگی و تاریخی عربستان و بزرگ شده در بستر فرهنگی عربستان، تعلقات فرهنگی و باورهای مردمی خود را حفظ کرده است؛ یعنی حضرت پیامبر پس از پیامبرشدن هم بسیاری از رسوم و قراردادهای اجتماعی جامعهی عرب را پشت پا نزد. به اصلاح تمام کجپنداریها و نا رساییها جامعهی اجتماعی و اخلاقی، دینی و فرهنگی و فکری جامعهی خود پرداخت. تأکیدش بالای دو عیدی که برای مسلمانان است، به معنای رد آیین و ارزشهای فرهنگی دیگران نیست و چنین چیزی در منش، رفتار و در پنداشت پیامبر وجود نداشته است. همین که خلیفه چهارم اسلام، در این روز تحفه داده و تحفه قبول کرده؛ در واقع، باور و معرفت دینی پیامبر را نشان میدهد. به همین دلیل ما گفته میتوانیم که نوروز در تضاد با دین قرار ندارد.
صبح کابل: واکنش دانشمندان اسلامی در برابر تجلیل از نوروز چیست و برگزاری جشنهای فرهنگی مانند جشن نوروز چه قدر اهمیت دارد؟
دانشمندان زیادی در این حوزه، رأی شان مثبت است و طرفدار پاسداشت از آیین نوروزی استند. هیچگاهی برگزاری جشن نوروز را نکوهش نکرده اند. پاسداری این ارزشها در واقع تجدید، تعهد و آگاهی تاریخی است. موقعی که آگاهی تاریخی شکل میگیرد، با چنین رویکردهایی شکل میگیرد و اگاهی تاریخی یک فرآیند است و دربر گیرندهی تمام سازهها و مولفههای ارزشی و هویتی است. پاسداشت از نوروز، پاسداشت از هویت فرهنگی، تاریخی و آگاهی از متون کهن و از گذشتگان و نیاکان است. هیچ ملتی و کشوری بدون شناخت از گذشتهی درخشاناش، نتوانسته مستعید شکلدادن یک فردای تابناک، درخشان و الهامبخش باشد. از این رو ما تاریخ داریم، جامعهی تاریخی داریم، هویت تاریخی و هویت ارزشی داریم. نگاه غیر ارزشی و نگاه کوتاهمدت و تاریک مردود است. ما با پاسداری از آیین نوروزی در واقع پیوند و دیرینگی تاریخی خود را تجدید میکنیم و در واقع، سنخیت خود ما را در کوچهها و پسکوچههای تاریخ جستوجو میکنیم و خویشتن را از معرفت و تمدن، مدنیت و نوگرایی بشر همچنان محروم نمیسازیم. این در واقع، یک ارزشی است که ما را به عنوان مردمان زنده حوزه تمدنی فرهنگی مطرح می کند. پاسداری این میتواند ما را به همگرایی فرهنگی و همپیوندی خویشاوندی معنایی فرهنگی میان ملتهای مختلف برساند که یکی از این حلقهها و یکی از این بسترهای همگرایی در منطقه به منظور داشتن سنخیت، پاسداری از آیین مشترک و فرهنگی نوروز است که ما شاهد شگوفایی و برگزاری این جشن به صورت جهانی و منطقهای استیم.
صبح کابل: امسال شهروندان افغانستان، نوروز را زیر حاکمیت طالبان تجلیل میکنند، گروهی که همواره با نوروز و جشنهای فرهنگی مخالفت داشته اند، دیدگاه تان در مورد این چیست؟
یکی از مناطق بسیار بزرگ و اساسی که در آن پس از فتح اسلام، نوروز ادامه داشته، ایران امروزی یا منطقه فارس گذشته است. در ایران بزرگ که نشانههای مدنیت آن بر میگردد به افغانستان، نوروز به عنوان یک ارزش فرهنگی ادامه داشته و هیچ کسی مانع برگزاری آن نشده است. این که طالبان امسال با تصادف روزگار و خیانت ملی اشرف غنی، قدرت را در اختیار گرفتند، تنها سرزمین در اختیار آنها است و با میله تفنگ حضور دارند؛ اما روح و روان و ارزشهای فرهنگی، بومی، تاریخی و تمام ارزشهای دیگر در اختیار طالبان نیست. مردم افغانستان این جشن را به هرگونه ممکن تجلیل میکنند؛ هفت میوه تر میکنند، سمنک میگذارند و جشن سمنک میگیرند. در خانههای شان استقلال و آزادی خود را برای پاسداری از نوروز باستان به نمایش میگذارند. روی همین است که طالبان از روی ناگزیری، از خامسری و سبکسری، مطرح کردند که نوروز را تجلیل نمیکنند؛ ولی مانع تجلیل مردم هم نخواهد شد؛ یعنی میبینند که مردم علاقمند نگهداری این جشنها است. جشن نوروز، شب یلدا و هر مسأله و ارزش فرهنگی دیگر که باشد، از ارزشهای فرهنگی و بومی ما است. این بر میگردد به بیداری و پاسداری مردم از هویت شان. این فرهنگ از بین نخواهد رفت. همانگونه که در ناسیونالیزم جنونآمیز و ویرانکار ناسیونالیزم عرب، فرهنگ فارسی و زبان فارسی از بین نرفته و تنها با یک تاریخ بیهقی میشود ریشههای گشنبیخ این درخت را پی برد و شناخت. با این گونه، برخوردهای استبدادگونه و تمامیتطلبانه، ارزشهای فرهنگی از بین نخواهد رفت. ارزشهای فرهنگی پابرجا خواهد ماند، همانگونه که در برابر هر تهاجمی زبان فارسی توانسته است ایستادگی و درخشانی خود را حفظ بکند، ارزشهای فرهنگی سرزمین ایران کهن تاریخی یا افغانستان امروز و خراسان دیروز، همچنان پابرجا و رو به رونق و رو به بزرگداشت و روبه شگوفایی باقی خواهد ماند.
من به عنوان یک شهروند افغانستانی افتخار به ارزشهای تاریخی و فرهنگی کشورم را دارم و حرفم برای طالبان و رژیم دهشتافگن طالبان این است که خوی تکرویی، ستیز علیه ارزشهای فرهنگی، زبان فارسی، حق و حقوق تمام مردم افغانستان پابرجا نخواهد ماند. درخت استبداد از ریشه کنده خواهد شد و افغانستان منوط بر کسانی خواهد بود که معتقد به ارزشهای فرهنگی و اعتدال اندیشی، عدالت، آزادی و ارزشهای مردمسالاری باشند. اگر طالبان این گونه کدورت و کینهی ازلی خود را در برابر فرهنگ پارسی و مردم افغانستان گم نکنند، در واقع طالبان نیز نابود خواهند شد. زوال استبداد به هرگونهی ممکن آمدنی است. افغانستان که هرزگاهی که پیراهن خونین برتن کرده، باز دوباره به آزادی، لبخند و دوباره به رهایی رسیده است. از مردم افغانستان میطلبیم که در برابر کبیل استبداد و تکرویی طالبان تسلیم نشوند، صدای خود را بلند بکنند و از جشن باستانی نوروز شروع تا شب یلدا تا تمام ارزشهای فرهنگی، زبانی و هویتی خود را پاسداری کنند. هیچ کسی و هیچ دستی مانع چنین حقی شدنی نیست. این حق ما است که به عدالت، آزادی و برابری و بر تمام باورهای اعتدالگرایانهی که داریم، برسیم. هیچ دستی توان از بینبردن این ارزشها را نخواهد داشت. رژیم خودکامه، تروریستی و نامشروع طالبان همانگونهای که در برابر جان شهروند افغانستان بیتوجه است، در برابر ارزشهای تاریخی و فرهنگی نیز بیتوجه است. از این بابت، هیچ انتظاری از طالبان نیست که ارزشهای فرهنگی را پاسداری کنند؛ چون با فرهنگ بیگانه استند. طالبان اگر با فرهنگ آشنایی میداشتند و اهل فرهنگ، دانایی و خردورزی تاریخی میبودند، این گونه با قلبهای سنگین، با سنگدلی توصیفناپذیر در برابر مردم افغانستان موضع نمیگرفتند و یا ابزار دست جریانها و گروههای استخباراتی کشورهای منطقه برای برهمزدن آسایش و آرامش افغانستان نمیشدند. از اینرو، انتظار از گروههای رادیکال و بنیادگرا، این نیست که ارزشهای فرهنگی ما را پاسداری کنند. ارزشهای فرهنگی توسط آگاهان و خویشاوندان معنوی و فرهنگی پاسداری میشوند که آنهم مردم افغانستان است. طالبان که اکنون حاکمیت را به زور غصب کردند و هیچگونه مشروعیت بینالمللی و داخلی ندارند، در برابر نوروز باید بیستند؛ چون دشمن مردم و ارزشهای فرهنگی افغانستان استند. تا طالبان آگاه شوند و تاریخ را باز کرده و بخوانند، پیام و نوید نوروز را بدانند، دیرگاهی نیاز است که ما زمان داشته باشیم.
صبح کابل: در کنار نوروز بسیار از جشنهای فرهنگی دیگر مثلا شب یلدا وجود دارد؛ اگر حکومت طالبان ادامه داشته باشد، به نظر تان جشنهای فرهنگی از بین نخواهد رفت؟
طالبان یک رژیم خودکامه، مستبد و در عین زمان ستیزهجو، خشونتگرا و دارای خوانش و قرأت تکمحورانه استند. از اینرو، همانگونه که قتل انسان را در دین جدی نمیگیرند، آبروی یک انسان را در دین جدی نمیگیرند و بعد با خشونت، خودکشی و انتحاری و تباهی دیگران، سعادت خود را جستوجو میکنند، در برابر ارزشهای فرهنگی و ارزشهای ارجمند تاریخی نیز بیگانه و ستیزهجو استند. از این رو، تداوم طالبان، تداوم مرگ، تداوم ترس و وحشت و در عین زمان، زوال تمام ارزشهای تاریخی و فرهنگی است.
صبح کابل: برای زندهنگهداشتن چنین ارزشهای باستانی و فرهنگی چه باید کرد و گفتنی تان به عنوان یک شهروند به طالبان در این مورد چیست؟
به نظر من برای زندهنگهداشتن چنین جشنها، هر شهروند افغانستان با مطالعه تاریخی، با بیان خود، با پیام، عملکرد، آموزش موسیقی، هنر نقاشی، جشن رویش و رستاخیز طبیعت میتواند پرچم آزادگی و پرچم احیای هویت و پرچم پاسداری از زبان پارسی را نگهدارد و خویشاویندی خویش را با حوزهی تمدنی نوروز تجدید کند و عهد برای نو شدن با خود، زندگی و پیرامون خود ببندد. بنابراین، نقش هر شهروند افغانستانی در برابر هر ستیز در برابر فرهنگ و ارزشهای بومی بسیار سازنده است. پیشنهادم این است که به هر پیمانه که طالبان از خوی استبداد و از خوی ستیز و زورگویی و تفنگ کار میگیرند، به همان پیمانه، فرهنگ پاسداری از فارسی و نوروز میتواند به عنوان یک سد واقع شود. پاسداری از نوروز در واقع چتری است که میتواند همگرایی فرهنگی، هویت و ارزشهای ملی و بومی ما را یک بار دیگر احیا کند.
نوروز مردم گروگان و مردمی در اختناق و مردمی در فقر و گرسنهی افغانستان که در فراچنگ هیولای دهشتافگنی گیر افتاده اند و این جنایت نابخشودنی را اشرف غنی و رژیم پیشین انجام داده، گرامی باد و آرزو میکنم درفش آزادی و رهایی افغانستان از فراچنگ هیولا و دهشتافگنان در اهتزار باشد، روزی شاهد دوبارهی پاسداری جشن باستانی و گشنبیخ نوروز در خراسان قدیم و افغانستان امروز باشیم.