به دلیل خواستگاه فکری سیاست تمرکزگرا، انحصار طلب و قوممحور در افغانستان که معطوف به استیلای قدرت قبیلوی، تنزیل شهروندان به رعیت درجه بندی شده و فروکاست مفهوم عدالت به تقسیم منابع در بین خودیها بوده است؛ فاصلهی بین مردم و حکومت روز به روز بیشتر شده است که آن را این روزها در نوع نگاه مسؤولان حکومتی و مردم به خوبی میتوان دید؛ مردم از مسؤولان ناراحت و عصبانی اند؛ اما زمامداران بر مردم منت گذاشته و خود را منجی میدانند.
مدیریت ذرهبینی «Micro management» که محصول روحیهی انحصارطلب با نگاهی از بالا به پایین است، موجب میشود که خلاقیت از بین رفته و کارها به درستی انجام نشود. تجربهی سالها کار –جدا از این که علم چه میگوید-، به من آموخت؛ عامل موفقیت مدیریت، سیستم کارا، افراد مناسب، تقسیم شفاف وظایف، نظارت و هماهنگی است، نه کار ۲۴ ساعتهی مسؤول.
برای همین است که در افغانستان برخی مسؤولان، ۲۴ ساعت سر کار اند؛ اما هیچ چیزی سرجایش نیست.
تعریف شخصی و سلیقهی از مسائل، واجب الاحترام بودن و تعمیم آن به همه چیز، موجب قربانی شدن شایستگی و اعتماد، هضم شدن افراد –ولو شریف و خوب-، در حصار استراتژی حلقهی صاحبان قدرت شده، زمینه را برای بسط و گسترش بیعدالتی عمومی فراهم میکند تا افراد با نگاه فردی، بودن در حلقهی بر سر اقتدار را، شبیه فرصت طلایی دانسته و با تکیه به واجبالاحترام بودن و مصئوونیت، برای هفت پشتش زر اندوزی کرده و موجب نهادینه شدن فساد شوند. موریانهی فساد آنقدر همه چیز را در این سرزمین جویده و خورده است که دیگر باوری نزد مردم و چیزی در بساط اعتمادسازی حکومت نمانده است. اگر حکومت را یک کُل در نظر بگیریم، به همانسان که تلاش نوک هرم قدرت همیشه متوجه برخورداری گروههای اتنیکی –زیرمجموعه- بوده، در زیر مجموعهها نیز تمام سود و منفعت، منطبق با سیاستهای از پیش تعیین شدهی والاحضرتها هماهنگ شده است.
با وجودی که جرم یا فساد ممکن است شخصی، داخلی و محصول یک حلقه باشد؛ اما نگاه مردم از بیرون نسبت به آن، کلی و مرتبط با سیاستی است که توضیح دادم. نوک انتقاد این مطلب مستقیم به طرف شخص «وحید عمر»، مشاور رییسجمهور نیست؛ که در طول سالها شناخت دورا دوری که از او دارم، تصویر زشتی ازش ندارم. تصورم آن است که او از جوانان خوشفکر و خوب است؛ اما قبول مسؤولیت، حتما انتقاد نیز به دنبال دارد. اصل ماجرا از آنجا شروع شد که او در مسؤولیت مبارزه با کرونا، درصدد شفافسازی برآمد و میخواست بگوید که جوانان، با مسؤولیت کار میکنند؛ اما مورد انتقاد شدید واقع شد؛ چون مردم دیگر به آمار و ارقام و صداقت سیاستپیشهها باور ندارند و چیزی که او نمیدانست و یا آن را دست کم گرفت، همین بود که در طی سالها فساد و دزدیهای کلان در این مُلک، «حنای» سیاستمداران دیگر نزد مردم رنگ ندارد. انتقادهای بسیار از وحید عمر، تمرکز را از او گرفت و با وجودی که واکنش تندی هم نسبت به آن نداشت؛ اما سخنرانی اش در پارلمان برای توجیه کمکهای مسخرهی حکومت به مردم گرسنه و درماندهی کابل، اوضاع را بدتر کرد تا بداند که هنوز برای سیاست و سیاستپیشهگی راه درازی در پیش دارد.
توجیه یک اشتباه، همیشه اشتباهات بعدی را به دنبال دارد؛ مثل آن که الان چنین شده است. طرح کمک چهارونیم کیلو گندم حکومت به مردم، به همان اندازه توهینآمیز و مسخره بود که توجیه آن است.
به نظر میرسد، زمامداران ما هنوز در عصر «شیربرنجیزم»، به سر میبرند و دیر نیست که دیگر کسی توان خوردوخوراک را نداشته و شاهد بلوای مردم گرسنه در کشور باشیم. وقتی «وحید عمر» را در قوارهی نمایندهی نظام ببینیم؛ با توجه به سابقهی سیاست قوممحور این سرزمین، شاید آن بخشی که میگوید، این یک طرح آزمایشی بود، برای مردم زیاد درد آور نباشد و آنان بیشتر از بخشی بیم داشته باشند که او گفت، انشاءالله برنامههای بزرگتری در راه است: «چارونیم کیلو گندمی که در کابل توزیع شد بری یک تعداد، اِی یک پروژهی آزمایشی بود، انشاءالله در آینده، برنامههای کلانتر ازی خاد بود.»
جامعهی امروز نسبت به گذشته بیدارتر است و این را زمامداران ما باید درک کنند، مردم میبینند وقتی نخست وزیر کانادا که نان را به دروازههای تک تک مردمش رسانده و کسی در کشورش، دغدغهی گرسنگی ندارد؛ از شدت ناراحتی اشک میریزد، در آلمان یک وزیر ایالتی به خاطر رنج مردمش از کرونا، خودکشی میکند یا نخست وزیر ایتالیا گریه میکند، دل شان بیشتر به درد میآید که پیرمرد افغان، از شدت گرسنگی در خیابانهای کابل اشک بریزد یا مردم از کمکاری کارمندان صحی به ستوه آمده و روبهروی شفاخانهی افغان-جاپان ناله کنند.
زیر دل مردم بیش از گذشته خالی میشود؛ وقتی مسؤولان به جای کمک و اصلاح امور، برای توجیه اشتباهها تلاش کرده و بنویسند که این روزها «حاشیه فربه تر از متن است». نگاهی که ریشه در ذهن توجیهگرا داشته و میخواهد گناه توهین کمک چهارونیم کیلو گندم را به مردم نسبت دهد؛ نه مسؤولان.
«شاهحسین مرتضوی»، دیگر مشاور رییسجمهور نوشته است: «حکومت از آغاز شیوع کرونا، تمام وقت اساسی خود را صرف مدیریت این موضوع کرده است. حداقل چهار نشست فوقالعادهی کابینه و نشستهای همه روزهی رهبری حکومت با ادارات، ولایات و نهادهای داخلی و بینالمللی گواه این موضوع است.» او در مورد مسخرهبازی مسؤولان حکومتی در رابطه با توزیع چهارونیم کیلو گندم، مینویسد: «تأکید کابینه بر توزیع گندم از طریق علما و مساجد بود. در رابطه به توزیع چهار کیلو، احتمالا مشکلات در تنظیم لیست بین مساجد و وکلای گذر بوده و همین، عامل برخی بینظمیها شده است.»
این مسأله را اگر از زاویهی تفکر غالب بر نظام سیاسی و گذشتهی قدرت در این سرزمین ببینیم؛ میتوان گفت که کابینه و شخص رییسجمهور، لطف کرده، منت میگذارند و واقعا مردم مدیون شان اند که در مدت بیش از پنجاه روز از شیوع مصیبت کرونا -که از نظر دنیا یکی از بزرگترین مصیبتهای بشر است-، چهار بار جلسهی کابینه را برگزار کرده؛ اما اگر از نظر عُرف حکومتهای امروزی و دموکراتیک که زمامدار، «آقا و بادار» مردم نه که «نوکر» آنان است، به ماجرا بنگریم؛ در آنصورت، کابینه و زمامداران به خاطر توهین کمک چهارونیم کیلو گندم، از مردم معذرت بخواهند؛ اما اینجا افغانستان است و در نهایت آنکه مقصر خواهد بود، قطعا زمامدار نیست.
مشکل دیگر آزمایشی این روزها در رابطه با کرونا، ناتوانی حکومت در ارائهی خدمات مناسب پزشکی، به مصاب شدگان کرونا است. چندی پیش از هرات گزارش مستندی وجود داشت که در مراکز اختصاص داده شده برای کرونا، نابسامانیهای زیادی وجود دارد. از جمله، کمبود کادرهای متخصص و ورزیده، نبودن امکانات لازم برای مریض و پزشک، طولانی شدن بیش از حد نتایج آزمایشها و کمبود در تمام بخشها که این شکایتها در کابل نیز به اوج رسیده و گفته میشود، شفاخانهی افغان-جاپان، از حجم بالای نمونههای آزمایشی، آزمایش نشده به ستوه آمده و برای چند روز، نمونهگیری و آزمایش را تعطیل کرده است.
به نظر میرسد که مسؤولان حکومتی به صورت آگاهانه، در حال مخفی کردن فاجعه و عادی جلوه دادن وضعیت اند. مثلا، از ولسوالی سروبی کابل گزارش شده است که ۴۰ نفر به دلیل ابتلا به کرونا جان داده اند؛ چیزی را که وزارت صحت عامه تایید نمیکند و حتا وزیر در صحنهی مرگ یک جوان در کابل، تلاش کرد تا آن را قتل و مربوط به مسائل جنایی اعلام کند؛ در حالی که نمونهی آزمایش بیماران کرونایی، تا هفتهها مشخص نمیشود و پس از فوت مریض، در برخی موارد، بدون آن که نتیجهی آزمایش مشخص شده باشد، فرد فوت شده را کرونایی دانسته و در قبرستان مخصوص دفن میکنند.
نمایندگان مجلس افغانستان نیز حکومت را متهم به بیبرنامهگی کرده و از کمبود تجهیزات پزشکی، ابزار آزمایش در آزمایشگاهها و تشخیص نشدن موارد مشکوک ابراز نگرانی کردهاند. آنان از نامتوازن بودن بودجهی اختصاصیافته به ولایتها نیز انتقاد کردند. این مطلب را با شعری از «نجیب بارور»، با عنوان شعر آزمایشی به فرجام میبرم.
پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت
چار نیم تای دیگر دولت ما داد و خرید.