هرچند تعریف، روش و مؤلفههای سیاست در افغانستان با تمام دنیا متفاوت است، در سیاست دوست و دشمن دائمی وجود ندارد و همه چیز حول محور منافع میچرخد؛ اما در افغانستان حتا دشمنیها و تقابلهای جدی در حد دست بردن به اسلحه نیز که معطوف به منافع شخصی و قومی بوده، رنگ باخته است. حافظهی جامعه به یاد دارد که در سیاست سود و قوممحور افغانستان، دشمنان و منتقدان درجهیک دیروز، ناگهان به یار گرمابه و گلستان امروز و یا رفقای همپیمان امروز، به دشمنان خونی فردا بدل شده اند.
در این نزدیک به ۲۰ سال، با سرازیر شدن پول و پروژه؛ آرمان، هدف، ایدیولوژی و حتا عقاید، دور محور پول چرخید و دایرههای کنترلکنندهی لمپنپرور، همه را در اطراف خود جمع کرد تا سرعت دوستی و دشمنیها در سیاست افغانستان دارای چرخشهای سریع و متنوع شده، یک روز، زمامداری فرشته و فردایش در قوارهی ابلیس معرفی شود.
در این میان هر روز که گذشت، یک جریان خزنده و آرام، طناب انحصار را بیشتر دور گردن مخالفان پیچاند و گرههای آن را آهسته و پیوسته با تهدید، تطمیع، تهمت و ارعاب محکم و محکمتر کرد تا همه چیز عَلَمِ ابلیس شود و ضمن لوث شدن آن در افکار عامه، منافع از برخورداری مساویانه به اعطاکننده و گیرنده تغییر ماهیت دهد. در این میان، برخورداران، بیشتر از هر زمان دیگری، با شعار حفظ منافع مردم و دفاع از حق آنان، در پشت سنگرهای قومی خزیده و تلاش کردند به هرچیزی، رنگ و بوی قومی دهند. این روزها طبق گفتههای خود سیاستمداران، قدرت چانهزنی در هر دو طرف بالا؛ اما صلاحیت تصمیمگیری اندک است. ترس از برخورداری اندک، موجب شده است که این بار، «مرغ سیاستمداران یک لِنگ داشته باشد». جدا از سیاستپیشههای به اصطلاح «کهنهپیخ»، جوانان تحصیلکرده و خونگرم نیز در هر دو طرف حضور دارند که مصالحه و توافق برای منافع ملی را مساوی با تکرار وضعیت آمر و مأمور یا اختلافهای گذشته دانسته و بر شیپور اختلاف تا سرحد جنگ و تجزیه پف میکنند؛ جوانانی که به گفتهی بسیاری، سیاست را در کتابها خوانده و در میدان تجربه، حرفی برای گفتن ندارند. روزی یکی میگفت، سرنوشت کشور به دست یک عده جوان خام و ناپختهی افتاده است که در کوچکترین مسائل، شمشیر شان از غلاف بیرون است.
از دیشب تا حالا، شایعهی توافق دو جریان سیاسی در شهر پیچیده است که گاهی تأیید میشود و لحظاتی بعد، تکذیب؛ شایعههایی که گاهی برای سنجش و واکنش افکار عمومی پخش و در نهایت از شایعه به واقعیت بدل میشود؛ اما مهم این است، هر روزی که میگذرد، فرصت برای بازی خوب حکومت افغانستان در روزگار کرونا، جنگ، صلح، تنگناهای اقتصادی و گرسنگی عمومی در کشور، کم و کمتر میشود. هر دو طرف این روزها تلاش دارند با برجسته کردن ضعفهای طرف مقابل، مشکلات و ناهنجاریهای پیش رو، فشار بینالمللی، مصیبت کرونا و برجستگیهای کذایی خود، در بین اعضای یکدیگر، سستی و رخوت ایجاد و صف واحد حریف را بشکنند.
این میگوید کار تو خلاص است و آن اطلاعیه میدهد که وقت فاتحهات را خوانده بودم. در این میان آن که کیف کرده و اشپلاق بلبلی میزند، طالبان استند که فرصت دارند، بیش از هر زمان دیگر، قدرتنمایی و نیروهای شان را تجهیز کنند. از نظر آنها، آزادی زندانیان طالب وظیفهی حکومت و در چارچوب توافقنامهی صلح با امریکا؛ اما آزادی نیروهای امنیتی افغانستان برای حُسن نیت و از سر لطف است. آنها که از روش «زردک و چماق» استفاده کرده و از یک طرف آزادی ۲۰ نفر از زندانیان حکومت را لطف بزرگ میدانند و از سوی دیگر، نسبت به گذشته کارمندان ملکی حکومت را بیشتر میکشند. گروهی که با حفظ هویت خود – که جنگ است- به ندای آتشبس جامعهی جهانی و حکومت افغانستان پاسخ منفی داده و همچنان با ضعف شدیدِ ناشی از اختلافهای حریف، قدرتمند ظاهر شده است.
از طرف دیگر، اپیدمی کرونا هر روز گلوی مردم را میفشارد و مریضی، فقر همهگیر و گرسنگی عمومی، مصیبتهای دیگری مثل امارت طالبان، جنگ، انفجار و انتحار را به حاشیه رانده است. در این میان سیاستمداران، سرگرم چانهزنی، صفشکنی، ارائهی پیشنهادهای رنگین و پیروزی در کشمکش و لجبازی استند که اگر به زودی حل نشود، همه را غرق خواهد کرد؛ آن وقت نه حکومتی خواهد بود که برای آن چانهزنی کنند و نه پست و مقامی که بر سر آن بجنگند. شاید برخی با همذاتپنداریهای قومی، خطر گذر زمان و افتادن کشور را به دام یک مصیبت بزرگ و یا از دست دادن چوکی و مقامش را حس نکنند؛ اما چهارراهی زنبق کابل شاهد روزهایی است که زمانی، مرگ این همذاتپنداریها را جار زده است. اگر مرغ زمامداران ما هم چنان یک لنگ داشته باشد و در گذر زمان، همچنان به میل و در زمین طالبان بازی کنند، آنان مردم را نیز با خود شان به قعر چاه خواهند کشاند.