
بخش هشتم:
طالبان؛ تعمیق وابستگی افغانستان به کشورهای همسایه
وابستگی بر خلاف دیگر مشکلات و چالشها، چندمنظوره و معطوف به آینده است، با پیامدهای ناگوار متفاوت. وابستگی به مراکز مذهبی-اعتقادی کشورهای همسایه و کالاهای اقتصادی آنها، بزرگترین تهدید استراتیژیک در آینده علیه امنیت ملی افغانستان است. تصور بکنید گفتوگوهای صلح افغانستان به نتیجه برسد، صلحی روی کار بیاید، هزاران سرباز گروه طالبان از کوهها به شهرها و روستاهای افغانستان برگردند و با خانوادههای شان یکجا شوند، زندارها، بچهدار شوند و مجردها ازدواج بکنند و بچههای شان متولد شود.
اینگونه نفوس افغانستان همچنان به رشد ادامه بدهد، تقاضا برای کالاهای وارداتی از کشورهای همسایه بالا برود، بچهها برای تعلیم دینی به مدارس دیوبندی به پاکستان بروند و آموزش دینی ببیند و طلبههای شیعه که جایی در نظام معارف دینی افغانستان ندارند و طلبههای برگشته از مدارس دیوبندی هر روز آنها را همچنان رافضی بخوانند و آنان همچنان از قم شهریه دریافت بکنند. بعد این همه، یک روز یکی از مقامات این کشورها از خواب بلند شود و بگوید مرزها بسته شود، به افغانستان کالایی فروخته نشود، یا نباید افغانستان چیزی را از کشورش بخرد یا سدی بسازد یا پیمانی امضا بکند.
روابط سیاسی افغانستان تنشآلود شود و ملایی بلند شده و فتوا صادر بکند: افغانستان دارالحرب است. برخیزید و جهاد کنید. اینگونه سناریوی گذشته را تکرار بکنند. این طالبهای نیمچهملا و طلبههای پیرو ولایت فقیه چه خواهند کرد؟ وضعیت جامعه چه خواهد شد؟
در این قسمت به بلای وابستگی افغانستان به دو کشور همسایه که طالبان آن را در حد اعتقاد تعمیق و تشدید کرده اند، میپردازیم. تا اینجا هفت بخش از این نوشته: هزینههایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود! نشر شد و احتمالا شما چندتایی از آن را شاید مرور کرده باشید. در بخشهای قبلی به ضررهای عینیتری که طالبان به افغانستان وارد کردند پرداختیم. در این بخش ما موضوع وابستگی اعتقادی-اقتصادی افغانستان؛ یعنی وابستهساختن عینی و ذهنی شهروندان افغانستان به کشورهای همسایه خصوصا پاکستان و ایران را بحث میکنیم.
تعمیق وابستگی شدید افغانستان به پاکستان و ایران
این اواخر گفتهای از احمدشاه مسعود، در روی بیلبوردهایی در شهر کابل دیده می شود که نوشته: «وابستگی ننگ است»، «تړاو ذلت دی». این نکته را احتمالا احمدشاه مسعود زمانی بیان کرده است که اخبار افغانستان در رادیو-تلویزیون ملی پاکستان به حیث صوبهی پنجم نشر میشد. از میان شش کشور همسایه، افغانستان بیشترین میزان وابستگی را به پاکستان و ایران دارد. وابستگی اقتصادی-ترانزیتی به پاکستان در دورهی ریاستجمهوری حامد کرزی به اوج خود رسیده بود. رییسجمهور کرزی برای گشودن مرزها، حل تنشهای اقتصادی، عادیسازی روابط، عبور کالاهای نظامی ناتو، واردکردن مواد ارتزاقی، گفتوگوهای صلح، تحکیم روابط با پاکستان و ابهامزدایی در روابط افغانستان-هند، بیست بار به پاکستان سفر کرد و با مقامات سیاسی-نظامی پاکستان دیدار کرد و هر بار با سرشکستگی و وعدههای پوچ مقامات پاکستانی به کشور برگشت.
افغانستان وابستگیهای زیادی به پاکستان دارد؛ از وابستگی ترانزیتی و رسیدن به آبهای آزاد گرفته تا واردات کالاهای ارتزاقی؛ حتا این وابستگی به جایی رسیده است که باور عموم بر این است، که صلح افغانستان وابسته به پاکستان است. بارها مقامات نظامی-سیاسی افغانستان اذعان کرده اند که جنگ افغانستان از پاکستان رهبری میشود.
سناریویی که در سطور قبلی طرح شد را با تعمیق وابستگی مذهبی شیعیان افغانستان توسط طالبان به ولایت فقیه ایران دنبال میکنیم. وابستگی مذهبی شیعهمذهبان افغانستان به مدارس ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران در پی طرد و حذف شیعیان افغانستان به صورت ساختاری و عملی توسط طالبان بیش از پیش تشدید و تعمیق شده است؛ طوری که از مناطق شیعهنشین افغانستان؛ مثلا برچی در غرب کابل، به عنوان جنوب لبنان دیگر در محافل سیاسی یاد میشود. ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران در زمان جهاد و خشونتهای افراطی طالبان، روابط عمیقی با ملاهای شیعه که در ایران مهاجر بودند و همینطور رهبران مذهبی و احزاب هفتگانهی تهران ایجاد کرد و بعد از سقوط طالبان و ورود جامعهی جهانی به افغانستان، از شیعیان افغانستان خصوصا جوانان شیعه به حیث ابزار استراتیژیک در بازی با غرب در افغانستان و منطقه استفاده کرد.
جامعهی تشیع افغانستان -که با آمدن دموکراسی در افغانستان به صورت بیپیشینهای از آن استقبال کرد و در تمام محافل ادبی، سیاسی، مدنی، رسانهای و همینطور استفاده از حقوق مدنی-شهروندی مثل تظاهرات مسالمتآمیز و بالاترین سطح استقبال از آموزش دختران و آزادیهای زنان جامعهی تشیع افغانستان سهم قابل ملاحظهای را ایفا کرده است- به اتهام جاسوس ایران یا طرفداران ولایت فقیه به صورت بیرحمانه و هدفمندانهای از مستفیدشدن کمکهای غرب که بیشتر مردمان صلحطلب، خواهان دموکراسی و پابند ارزشهای حقوق بشری استند، محروم شدند؛ چون عدهی معدودی با چرخاندن عکسهای خمینی در روز قدس در جادههای کابل، عملا نشان میدادند که طرفدار و حامی استراتیژی گسترش انقلاب جمهوری اسلامی ایران استند.
آنهم با چنان شور و حرارتی که مطمینا در خود قدس کسی از روز قدس تا حال چنان تجلیل نکرده. این رفتار گمراهکننده اگر نباشد، حداقل دستآویزی برای لابیستها و استراتیژیستهای قبیلهگرا و گرفتار خیالات و تعصبات پوچ قومگرایانهی افغان و هژمونیطلبان غربی شد که کل جامعهی تشیع را در ذیل ولایت فقیه ایران بگنجانند. حکم حامی استراتیژی گسترش انقلاب جمهوری اسلامی در غیاب جامعهی تشیع، بالای این مردم صادر شد، بدون این که فرصت دفاع و پرداختن داشته باشند. هیچکسی گوشش بدهکار این نیست که جامعهی تشیع افغانستان وابستهی ولایت فقیه ایران نیست؛ بلکه عدهای معدودی هستند که از روی در میدان نماندن در حلقهی ولایت فقیه، اطلاعات و سپاه پاسداران ایران گیرمانده اند.
هیچکسی از دلیل گرایش و وابستگی جامعهی تشیع به ایران نمیپرسد و هیچکسی نمیگوید که این طالبان و ساختارهای فرهنگی جامعه و ذهنیتها و پیشداوریهای کارگزاران نظام و جامعهی افغانستان است، که عدهای عقدهمندانه و زیر علم مذهب، عکسهای خمینی را در جادههای کابل حتا تا دم دروازهی سفارت امریکا پشتوسر کرده میگردانند.
از بس که طالبان به صورت هدفمندانه خشونت را در مناطق شیعهنشین افغانستان بعد از ۲۰۰۴ گسترش دادند، با انفجار و انتحار مسبب گرایش افراطی عدهای از افراد و ملاهای مذهبی به ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران نیز شده اند. رقم دقیق شعایر مذهب تشیع از حساب بیرون است، حتا با هر روز تظاهرات راهانداختن و عکسگرداندن هم روزهای سال کفایت نمیکند، هیچکسی دیگر شعایر را نمیبیند و حتا خیلی از درستهایش انجام داده نمیشود؛ اما گرداندن عکس خمینی؛ چون حساسیتبرانگیز است و خریدار دارد با استفاده از احساسات مذهبی جوانان به صورت گسترده سالانه انجام میشود.
شاید ملاهای طرحکنندهی اینگونه حرکتها میخواهند با این کار نوعی فرافکنی کنند و به صورت ضمنی به طالبان و غرب بگویند که ما همچنین کسی در تاریخ مان داریم و یا حتا خواهان انقلاب استیم؛ ولی این به صورت قطع خواست و آرمان تمام جامعهی تشیع افغانستان نیست. جامعهی تشیع افغانستان با کمترین امکانات در بدترین شرایط افغانستان برای افغانستان بدون وابستگی، به این یا آن ایستادگی کرده است. جامعهی تشیع افغانستان پررنگترین سمبل تعلق خاطر به این سرزمین بوده و است. شعایر مذهب تشیع در طول تاریخ افغانستان حلقهی متصلکننده انسانهای مذهبیاندیش این سرزمین به همدیگر بوده است. پس از ۲۰۰۱، ارزشهای نهفتهی مذهب تشیع و روحیهی مداراجویانهی شیعیان افغانستان، با وجود همهی نامهربانیها، عامل کلانی در همگرایی ملی و روحیهی حذف دشمنان افغانستان شده است.
حضور پنجمیلیونی مهاجران افغانستانی در ایران و پاکستان، ناخن افگار و باجخواهی این دولتها از افغانستان شده است؛ طوری که هرگاه زمستان فرامیرسد، دولت ایران تعداد زیادی از مهاجران را اخراج میکند و اینگونه مذاکراتی میان افغانستان و ایران شکل گرفته و پس از برآوردهشدن خواستهای شان، موقتا از این کار دست کشیده اند و این سناریو هر زمستان به شکل متفاوت و با باجخواهیهای گوناگون تکرار میشود. تنشهایی هم برسر مسالهی مهاجران میان افغانستان و ایران و همینطور افغانستان و پاکستان طی بیست سال پسین در روابط سیاسی افغانستان با این کشورها به میان آمده؛ اما عمق فاجعه همچنان پابرجا است.
روز چهارشنبه ۳۰ میزان ۱۳۹۹خورشیدی، ۱۲ زن در ورزشگاه شهر جلالآباد نزدیک قنسولگری پاکستان در اثر ازدحام جمعیت که خواهان اخذ ویزای این کشور بودند، کشته شدند. آقای عبدالاحد برین مهر، سردبیر هفتهنامهی ننی افغانستان در صفحهی فیسبوکش نوشته است: «عمق فاجعهبار وابستگی به خارج تا این حد.»
همچنین بهار مهر، مشاور ارتباطات استراتیژیک وزارت امور داخله در صفحهی تویترش نوشته است: «ناتوانی در مدیریت انبوه متقاضیان ویزا در قنسولگری پاکستان در ننگرهار که سبب مرگ چندین تن از هموطنان ما شده است، گذشته از چراییها برای دریافت ویزا، خجالتی است بر جبین مسوولین ولایت ننگرهار. از اول معلوم بود؛ آنهایی که انتخابات را به گند کشیدند، صرفا در چراندن گوسفندان مهارت دارند!» ()
توزیع ویزای پاکستان به شهروندان افغانستان، از شروع همهگیری ویروس کرونا متوقف شده بود و در بیست میزان از سر گرفته شد و تعداد زیادی از شهروندان افغانستان به خاطر گرفتن ویزا پشت سفارت و قنسولگریهای این کشور صف کشیدند. گفته شد که تنها در ورزشگاه جلالآباد بیش از سه هزار نفر خواهان ویزا بوده اند.
پس از سخنرانی رییسجمهور محمداشرف غنی در پارلمان، سیدضیاالدین صدر در صفحهی فیسبوکش نوشت: «نباید نادیده انگاشت که غنی ناخن افگار ملت و سرزمین ما را نشانه گرفته، که همان وابستگی ما است به کشورهای همجوار. بله، همه میدانیم که وابستگی چه بلایی سر یک گروه، فرد یا ملتی میآورد. همین نشانهگیری دقیق است که دو همسایهی ما [ایران و پاکستان] را عمیقا نگران کرده، آنها را واداشته که هزینهی زیادی روی دست دولت غنی بگذارند.
رهایی از وابستگی افغانستان دلیل اصلی نگرانی آنان است. وابستگی اقتصادی بدترین معضلی است که یک فرد یا مملکت میتواند به آن مبتلا باشد؛ زیرا فرهنگ و سیاست، ارادهی آزاد و مستقل را میرباید. بیگمان انگیزه و برنامههای غنی که رهایی از وابستگی است، در سالهای بعد نتایج خودش را برای ملت و سرزمین ما خواهد داشت؛ سطح نیازمندی ما به کشورهای یادشده کم خواهد شد، راه مردم ما به سوی جهان بازشده و تعامل با جهان را به شکل بهتر و محترمانهتر پیخواهند گرفت؛ اما آیا او به چنین مقصدی دست خواهد یافت؟ به نظر میرسد که رقبای غنی، تا اکنون نمیدانند که او چه میخواهد و با چه روشی به دنبال چنین خواستی است.
به نظر میرسد که عمق نگاه غنی را نباید سطحی بنگریم؛ زیرا دچار سطحیاندیشی خواهیم شد. او به واقع به پیشرفت و خروج از وابستگی ایمان دارد و حاضر است که تن به هر چیزی بدهد تا به این مقصود دست یابد؛ اما این که آیا او به چنین مقام و منزلی دست خواهد یافت، شرایط بسیار خراب است و اوضاع به نفع او حکم نمیکند. باید ببینیم که آیا او خواهد توانست به چنین کعبهای دست یافته و طواف کند، یا این که در نهایت از سوی کوتهبینان داخلی و خارجی مثل شیطان، رجیم خواهد شد و رکورد بدنامان تاریخ را خواهد برد؟» ()
فاجعهی تروریستی با چشم قابل مشاهده است؛ اما فجایع بزرگی هستند که دیدن و فهم شان بصیرت میخواهد، بصیرت ملی! ما افراد بیبصیرت استیم. بندبودن به نخ ارادهی دیگری را نمیتوانیم ببینیم. ما گریخته از آزادی و پناهبرده به چاه جهلی که بیگانگان برای مان حفر کرده اند هستیم. ما بدون وابستهبودن گویا نمیتوانیم حرکت بکنیم. ما نمیتوانیم مسیر مان را خود مان انتخاب بکنیم، گویا باید دیگری پیشرو باشد تا ما بتوانیم کورکورانه دنبال بکنیم.
این نگاه آقای صدر، دقیق و موشکافانه است. پرسشهای دیگری نیز در این زمینه این اواخر مطرح شده است؛ مثلا علی رضایی در صفحهی فیسبوکش نوشته است: «تاریخ دوصدسالهی این کشور را که مرور کنیم به یک واقعیت عینی برمیخوریم. آن واقعیت عینی وابستگی سیاسی ماست؛ ولی من درحیرتم، وابستگی به پاکستان چرا؟ گویا وابستگی به فرهنگ سیاسی ما تبدیل شده است.» ()
واقعیت جاری کشور ما عمق و فاجعهی وابستگی را به خوبی آشکار میکند. ما نه تنها کشور وابسته استیم؛ بلکه ما مردم وابسته نیز استیم، مردم وابسته به دیگران؛ وابسته به کالای بیگانه، وابسته به تایید و ترخیص بیگانه. وابستگی ما چندبعدی، ریشهدار و دوامدار است.
بدترین نوع وابستگی، وابستگی ذهنی و عقیدتی است. ما در حالی به سوی ۱۴۰۰ خورشیدی میرویم که ذهن و دل و عقیدهی مان بند قم یا دیوبند است. البته در جایی که زبان را خارجی بخوانند و واژههای آن را نامانوس چطور میشود احساس تعلق کرد؟ وابستگی اقتصادی و نداشتن کوریدور به آبهای آزاد، شاید با وصلشدن به چین و کشورهای آسیای میانه با ساختن جادههای شوسه و راه لاجورد اگر حل نشود، کاهش بیابد؛ ولی وابستگی آسیبزنندهی مذهبی و عقیدتی که دیگری و بنا بر منافع خودش به وسیلهی اعتقادات او را سمتوسو بدهد و علیه خودش بر آنها جهاد اعلام بکند و ناجی و همپیمانش را اشغالگر خطاب بکند و او هم باور بکند، بسیار خطرناک است. هیچ خطری به این اندازه آیندهی افغانستان را تهدید نمیکند. آیا میشود کاری کرد؟ شاید ملا عبدالغنی برادر چیزی بداند. او از امیرالمونین که کسی نمیتواند سوالی بپرسد، زنگ بزنید به شمارهی ۱۱۹ پولیس.
ادامه دارد.