اشاره: آنیتا نورزی، متولد ولایت کندهار، از خردسالی با خانواده به ایران مهاجر و در آنجا بزرگ شده است. آنیتا سه سال است در آلمان زندگی میکند. او دانشجوی دانشکدهی هنرهای زیبای برلین است. آنیتا نورزی نقاشی و رسامی میکند و در کنار آن علاقه به هنر چیدمان و پروفارمنس (نمایش اجرا محور) دارد. کارهای هنری آنیتا تا هنوز در یک نمایشگاه انفرادی در شهر ولفسبورگ، دو نمایشگاه گروهی در برلین و یک فیستیوال هنری در افریقای جنوبی به نمایش گذاشته شده است.
صبح کابل: از کجا شروع شد؛ نخستین تصویری که نقاشی کردی و فکر کردی باید بیشتر بشناسیش؟
آنیتا نورزی: پس از مهاجرت و قرار گرفتن در محیطی که خودم را کمتر از سوی جامعه زیر فشار حس میکردم، بیشتر به کشف امیال درونیام پرداختم و تلاش کردم این استقلال را در نقاشی نیز به دست بیاورم. در طول این مدت، فقط پرترههای کشیدم که همانها آغازی بودند بر تجلی تحولات و کنجکاویهایم برای یافتن اصالتی که بخش بزرگ آن را در انزوای خود یافتم. در واقع پس از آن بود که هنر از تعریف کلاسیکی که برایم تحمیل شده بود به مفهوم تجربی و عینی بدل شد.
صبح کابل: هنر چیست به باورت؟ چه دردی را از آنیتا دوا میکند؟
آنیتا نورزی: هنر بستر پهناوری است که هنرمند را به کشف و تجربیات جدید از طریق رسانههای گوناگون فرا خوانده و مجذوب میکند. من نیز علاقه دارم تا در این عرصه آزادانه به کشف و خلق اثر بپردازم. هدف طراحی بیشتر آثارم در پیوند به زیست شخصی من در زمانهای مختلف زندگیام است و ریشههای از قبیل مهاجرت، هویت، انزوا و تشویشهای روانی انسان معاصر را در بر میگیرد. گویا مهاجرت نقطهی آغاز این حرکت برایم بوده است تا این گونه کنجکاو در تکاپوی باز پس گرفتن یا بهتر بگویم، شناختن هویتی باشم که اینسو و آنسوی مرزهای جغرافیایی پنهان شده است. اکنون اگر در آلمان استم، با تمام شدن انگیزهام تصمیم دارم بند چکمههایم را محکم ببندم و رهسپار دیار دیگری شوم تا شاید آنجا چون انسان رها زندگی کنم و این امر ذهن مرا به افقهای بازتر پیوند بزند و سوالهای جدیتر و جدیدتری برایم خلق کند. پروسهی خانهبهدوشی برای من راهی بوده به بلندای هیچ، از زندگی تا مرگ و از مرگ تا زندگی.
صبح کابل: دغدغهی اصلی کارهایت تا هنوز چه بوده؟
آنیتا نورزی: دغدغهی من در این مجموعه از آثارم، کشف تراوشهای ضمیر رنجور انسان در جهان معاصر است. این روح در تقلای کسب جسمیتی تازه، وارد مرحلهی نو از زیست خویش میشود، آب به عنوان سمبل حیات و باروری، مهمترین عنصری بوده است که با پرداختن به تمایز اشکالش، در نظر داشتم مفهوم آن را در بستر ذهن انسان اهمیتی دوچندان ببخشم. این که این ایده چرا و چگونه خود را در تشناب توسعه میدهد به موجب تضاد و هماهنگی المانتها و انرژی ماورای موجود در این مکان بوده است (از تاریکی تا روشنایی فاصلهای وجود دارد به درازای یک خط ناانتها که رازهایی را با خود حمل میکند. بخشهایی از این تصویر رازآلود که توأم با رنج آدمی است برای من در حمام شکل یافتند و من آنها را دریافت کردم و سپس تصمیم گرفتم یافتههایم را به تصویر بکشم) فرض میکنیم کسی قصد دارد این روایت را از دهان زمان بیرون بکشد، بازتاب کلمات و مفاهیمی که همه جا شناور اند به گونهای توسط ذرات بخار در هوا نشانههای ملموسی استند که در بیانم مد نظر داشتم. این روایت پرسشی را طرح میکند.
چقدر توانایی داریم تا به آن نیمهی تاریک وجود مان رجوع کنیم تا دیگر موجود گمشدهی نظام پرشتاب سنگی و سرد نباشیم؟ آیا زمانش نرسیده است که به زیست خود حقیقت ببخشیم؟
این مجموعه شامل تعدادی طراحی و دو نقاشی رنگ روغنی و سطرهایی میشود که در فرم خوانش اجرایی در نمایشگاه ارائه دادم. البته فکر میکنم باید کارهای بیشتری در همین فضا انجام بدهم.
در حال حاضر روی دو ایدهی اجرایی در ارتباط به موضوع مهاجرت و جابهجایی فکر میکنم.
صبح کابل: چرا آب؟ فکر میکنی در آب بیشتر میتوانی خودت را ببینی؟
آنیتا نورزی: در استورههای کهن، آب به عنوان نمادی از باروری و پاکیزهگی تعریف میشود. بازتاب این عنصر در تضاد با سیاهی و چرکی خود را بیان میکند. آب به لحاظ داشتن بار مفهومی که معنویت را با خود حمل میکند، انسان را به آشتی با طبیعتی که در پیامدهای خشک و بیروح مدرنیته به فراموشی سپرده شده است، ارجاع میدهد.
صبح کابل: تا اینجای کار گاهی فکر کردی که کاش راه دیگری را رفته باشی؟
آنیتا نورزی: فکر نمیکنم؛ اما به دلیل هیجان و آشفتگیهای درونی خودم برای دورهی کوتاه به نوعی سکوت و انزوا پناه میبرم و بیشتر از این که در بارهی تغییر مسیر اندیشه کنم، به برداشتن گام جدید در جهت تداوم و پیشبرد تواناییهایم تمرکز میکنم.
صبح کابل: در دنیایی که امکانات دیجیتلی به رقابت هنرهایی مانند نقاشی پرداخته، کار کردن با دست چه امتیازی با کار کردن با وسایل پیشرفتهی گرافیکی دارد؟
آنیتا نورزی: در دنیای معاصر، تکنالوژی نوین دیجیتال تأثیر به سزایی در پیشرفت و گسترش افق خلاقیت هنرمندان گذاشته است؛ اما شاید اساس تنانگی و به عبارتی دخالت بدن در ایجاد فرم خاصی از هنر به مثابهی رد حضوری که به طور محسوس از آرتیست به جا میگذارد در ارتباط بیانی وی با محیط بیرونیاش از تأثیر بیشتری برخوردار باشد.
صبح کابل: امکانات گرافیکی چقدر در شکلگرفتن نقاشی امروز میتواند نقش داشته باشد؟
آنیتا نورزی: البته با درنظرداشت هویت مستقلی که رسانهی گرافیک از خود دارا است، با این حال عنصری است که از بطن هنرهای تجسمی پدید آمده است. با حضور امکانات گرافیکی به عنوان فناوری و کاربرد قویای که در تکثیر نیت هنرمند دارد، امروز زمینه فراهم شده است تا در مدت زمان کمتر از طریق طیفهای رنگی و فرم وسیعی که در بستر این ابزار قرار داده شده است، هنرمند به تولید اثر بپردازد.
صبح کابل: از هویت گمشدهای بگو که برای یافتنش، به اشکال مختلف نقاشیاش میکنی؛ چه چیزهایی تا هنوز از این هویت یافتی؟
آنیتا نورزی: خب، هنر برای من بستری است که در آن میتوانم ارتباطی بین خودآگاه و ناخودآگاه خویش حاصل کنم. پروسهی تولید کمک میکند تا کلمات و مفاهیمی که دغدغههای همیشگی من استند، به نوعی به پویایی و اصالت نزدیک شوند. نقاشی به عنوان زبان بیان نرم و شیوا این لذت را میآفریند تا از مرزهای زشتی و زیبایی عبور کنم تا جهانبینیام را با مفاهیم تازهای که برخاسته از تجربیات شخصیام استند، وسعت ببخشم. زمانی تشناب به عنوان مکان مقدسی پدیدار میشود که در آنجا انسان به دگردیسی با خویشتن میپردازد.
صبح کابل: از واکنش مردم بگو؛ از نمایشگاههایی که کارهایت به نمایش گذاشته شده است؟
آنیتا نورزی: با توجه به این که مخاطبان از قشرهای مختلف اجتماع میآیند، اظهار نظرهای شان نیز متفاوت است. تعداد بیشتر شان را میتوانم مثبت تلقی کنم؛ اما باید تذکر بدهم که توجه و علاقهی زیاد به خصوص نسبت به نقاشیها بهانهای میشود که من از اجتماع فرار کنم. گاهی هم مخاطب با عدم درک صحیح از مفهوم مورد نظر من روبهرو میشود و در این باره پرسشهایی مطرح میکند که من سعی میکنم به طرز مختصری پاسخ شان دهم تا آنها نیز از فکر کردن در بارهی رازهای اثر باز نمانند. در دانشگاه، گاهی از من میخواهند تا متنهایی را که مینویسم به زبان فارسی برای شان بخوانم و این برایم خوشایند است.
صبح کابل: آیا به برداشت واحد از اثر هنری تأکید داری یا این برداشتها خیلی پرت و از اثر به دور است؟
آنیتا نورزی: نه هرگز، من به وجود هیچ چیز مطلقی اعتقاد ندارم چه برسد به برداشتی که مخاطبان در بارهی کارها دارند. اگر قرار باشد روزی همگی به چنین اتفاقنظر مشترکی با هم برسند، برای من به این معنا خواهد بود که باید کار دیگری انجانم دهم. همان طور که اشاره کردم، در صورت تقاضا، نکاتی را برای آنها بازگو میکنم تا به محتوای کلی اثر نزدیک شوند. اثر باید خاصیت مرموز و رازآلودش را حفظ کند.
صبح کابل: میشود انتظار داشت وقتی در آلمان زندگی میکنی، کار هنریات باید در سطح کاری باشد که در آلمان تولید میشود؟
آنیتا نورزی: اگر این انتظارات به هدف برابری و قیاس اثر من به عنوان هنرمند شرقی با فلان هنرمند مثلا غربی همراه باشد، یک نگر بسیار پیشپاافتاده و مغرضانه خواهد بود که تجربهاش را حتا در محیطهای اکادمیک هم بسیار داشتم. برای مثال، در نگاه نخست آنها انتظار مواجهه با نقاشی را دارند که هنوز در اسارت رعایت تئوریهای زیباییشناسی هنر با محتوایی که خود غرب انتخاب کرده است، میباشند؛ اما اگر هدف مسألهی تکنیک و خالقیت کار هنری باشد، پیش از هر کسی خود هنرمند در صدد این میشود تا آثارش را با استندردهایی که جامعهی هنری دیگر در نظر دارد، مقایسه کند.
صبح کابل: منظورم از بحث تکنیک و کاربرد امکانات بود. مثلا ما اگر افغانستان را بخواهیم به لحاظ اجتماعی-اقتصادی به سطح یکی از کشورهای پیشرفتهی جهان بسازیم، کاری است دشوار و زمانبر؛ هنر یا هنرمندان افغانستانیای که مهاجرت پای شان را به کشورهای مختلف کشانده است، چقدر میتوانند فاصلهی موجود از افغانستان تا کشورهای مدرن را بردارند؟
آنیتا نورزی: خب، اینجا دیگر مشکلات امنیتی یا مادی در انتخاب هنرمندان محدودیت ایجاد نمیکند؛ اما وقتی ذهن هنرمند با مسألهی «هویت افغانستانی بودنش» که بیشتر تحمیلی است از سوی اجتماعی که به سمت او وارد میشود، گره میخورد؛ این نکته از یک جهت میتواند سبب چالشی شود تا تلاش او را برای تغییر وشکلدهی نوین هنری که متهم به شرقی بودن است، تشدید کند و هم میتواند حافظ ذهن هنرمند در باتلاقی باشد که از غیرجهانی شدن هنرش حمایت میکند. نباید فراموش شود که هنر بیشتر از این که وسیلهای در خدمت هنرمند باشد، در خدمت زبان بیان هنرمند است تا لحظهای با مخاطبش به گفتوگو بپردازد؛ بنا بر این، اگر بخواهیم گامی به سوی مدرن کردن یا معاصرشدن هنر برداریم، باید اول خود را از قیدوبندهایی که ما را از اندیشیدن به جریانات نو باز میدارد، رها سازیم.
صبح کابل: بین کارهایت چند جا خودت حضور داری؛ یعنی غیر از نقاشی و رسامی، کارهای هنری دیگری هم میکنی؟
آنیتا نورزی: هرچند فضای اصلی کار من نقاشی یا رسامی بوده است؛ اما در کنار آن به هنر چیدمان و پروفارمنس (نمایش اجرا محور) نیز میپردازم؛ ضمن این که من با دستهبندی کردن هنرها برای قراردادن فاکتورهایی که از طریق آن به شناخت مطلقی از روش یا تکنیک خاصی برسیم موافق نیستم؛ زیرا این کار بیشتر به تحریف و کوچکسازی کنشهای هنری میپردازد تا تعریف آن. در عصر حاضر نوآوری جانشین مدیا میشود تا هنرمند اثرش را در عرصههای متنوعتر ارائه بدهد.
صبح کابل: تا هنوز به تلفیق نقاشی و عکاسی فکر کردی؟ به خلق نقاشیای که بخشی از آن شی جسم یا طرح بیرونی باشد؟
آنیتا نورزی: بله. میکس میدیاهای گوناگون با یکدیگر برایم جذاب است. همان گونه که اجباری برای آن وجود ندارد دلیلی هم وجود ندارد که نقاشی را همیشه به عنوان یک عنصر غیرقابل انعطاف با دیگر عناصر قرار دهی.
صبح کابل: در افغانستان تقریبا هیچ هنری برای هنرمند نان آور نیست؛ مگر این که هنر را در خدمت اهداف خاصی درآورد؛ در آلمان چطور است؟
آنیتا نورزی: ببینید، فرقی نمیکند کجا، در هر صورت دنیای هنر امروز توسط نظام سرمایهداری هدایت میشود و معیارهای ارزشگذاری اثر هنری در مقایسه با گذشته تغییر بسیاری کرده است. در آلمان، زمینههای فراوانتری برای پشتیبانی مالی از هنرمندان وجود دارد تا این که آنها بتوانند به طور مستقلتر در راستای فعالیتهای خویش گام بردارند. حتا اگر موضع سیاسی هنرمند در تضاد با سیستمی باشد که هنرمند به عنوان بخشی از آن فعالیت میکند.
صبح کابل: از نقاشی در افغانستان بگو؛ کارهای کسی را دنبال میکنی؟
آنیتا نورزی: خب، هنر نقاشی در افغانستان هنوز در چارچوب روشهای سنتی دست و پا میزند. دلیل اصلی این امر شاید پیامدهایی باشد که سه دهه جنگ بر ما وارد کرد. متأسفانه این شاخه از هنرهای تجسمی همواره از سوی مردم مورد سرکوب قرار گرفت. با این حال کسانی را میشناسم که آثار شان قابل تأمل است از آن جمله میشود به اکرم آتی و الیاس علوی اشاره کنم.
صبح کابل: منظورت از چارچوبهای سنتی، محتوا است یا تکنیک؟
آنیتا نورزی: ببینید، امروز وقتی به بیشتر آثار هنریای که توسط هنرمندان افغانستان چه در داخل و چه در خارج کشور نگاه میکنید، متوجه میشوید که هنرمند در خلق تصاویر بصری تا چه حد وابسته به نیازها و خواستههای مردم حرکت کرده است؛ به طوری که هویت و نقش فردیاش در اثر به تحریف میرود. در هنرهای معاصر، تکنیک دیگر از اصول و پایههای تعریفشدهی کلاسیک آن پیروی نمیکند و بیشتر شکل مفهومی به خود گرفته است. امروز با مطالعهی بر ماهیت هنر بیشتر به ارزش کاربرد متریال بر فن تأکید میشود. یعنی اثر هنری همواره در طی دورههای گوناگون و با توجه به رشد جامعه بوده که دچار دگرگونی میشود؛ در حالی که هنر در افغانستان در نتیجهی ساختارهای فکری و فرهنگی سنتی جامعه در نقطهی ثابت قرار گرفته است.
صبح کابل: بهترین استعداد یا نقاش افغانستانی کیست به برداشت خودت؟
آنیتا نورزی: من موافق به نقد و قیاس هنرمند تا جایی که ناچار به گزینش «بهترین» از میان سایرین باشیم، نیستم و معتقدم هنرمندی که قادر به نوآوری در خلق امور زیستی خویش باشد و بتواند هنرش را از قرارگرفتن در معرض تجاری شدن آن نجات دهد، مورد تحسین است.
صبح کابل: میخواستم بفهمم که بیشتر از همه کی در کارهایش غافلگیرت میکند؟
آنیتا نورزی: نقاشیهای اکرم آتی بیانگر این استند که او چگونه جهان پیرامونش را زیست میکند؛ بدون این که آثارش امضای هویت ملی او (افغانستانی بودن) را با خود حمل کرده باشند. به نظرم او توانسته است اندیشههای هنریاش را از مرزها بیرون بکشد.