
در روزها و ماههایی که میگذرد، بحث کشتار پیهم شهروندان هزارهی افغانستان، حتا از مسئلهی جنگ و صلح با طالبان در رسانهها و شبکههای مجازی، داغتر است. شمار زیادی از شهروندان؛ حتا آنهایی که جزو این اقلیت قومی-مذهبی نیستند، کمیسیون حقوق بشر افغانستان و اتحادیهی اروپا، این کشتار را نسلکشی خوانده اند و همین گونه، رهبران سیاسی هزارهها.
نسلکشیخواندن کشتارهای اخیر اقلیت قومی-مذهبی هزاره، پس از آن سر زبانها شد که در ۱۸ ثور سال روان، تروریستان در حمله بر دختران دانشآموز در مکتب سیدالشهدا در غرب کابل، نزدیک به ۹۵ تن آنها را به کام مرگ فرستادند و در این میان، شماری هم ناپدید شدند؛ مثل شکریه که خانوادهاش هرچند شفاخانهبهشفاخانه دنبال رد پایی از او دویده اند؛ اما پس از یک ماه، هنوز نشانی از او نیافته اند.
تروریستان در حمله بر مکتب سیدالشهدا، نشان داده اند که چه اندازه برای کشتن هزارهها و به ویژه نسلی از آنها که میخواهند به آگاهی برسند و خود را با معیارهای زندگی امروزی همگون کنند، مصمم استند. در حمله بر این مکتب، تروریستان، نخست یک موتر بمبگذاریشده را هنگام بیرونشدن دختران دانشآموز از در حویلی، منفجر میکنند و سپس دو ماین کارگزاریشده را؛ این شدت کنش، عقدهی فروکشنکردهی کشتن هزاره را به نمایش میگذارد؛ هزارههایی که نه تنها در این حمله، بل که در دورهی حکومت غنی در شش سال گذشته، پیوسته مورد حملههای هدفمند قرار گرفته که با چینش این حملهها در کنار هم، میتوان به نسلکشی رسید.
در شش سال گذشته، در کنار حملههای خردوریزه، ۲۵ حملهی بزرگ تروریستی بر اقلیت قومی-مذهبی هزاره در افغانستان انجام شده است. در این حملهها، ۷۸۰ شهروند هزاره کشته و بیشتر از دو هزار دیگر زخم برداشته است.
در حملههای تروریستی بر هزارهها در کابل، میتوان به حمله بر مرکز آموزشی کوثر دانش، زایشگاه ۱۰۰بستر در دشتبرچی، حمله بر مکتب سیدالشهدا و حملههای پیهم روزهای پسین که موترهای شهری باشندگان غرب کابل را هدف قرار میدهد، اشاره کرد. اکنون، گروههای تروریستی، با پیشگرفتن رویکردی که بتوانند از لحاظ روانی این شهروندان را در آسیبپذیری بیشتری قرار بدهند و وحشت را میانشان بگسترانند، موترهای مسافربری شهری این اقلیت قومی-مذهبی در غرب کابل را هدف گرفته اند و با کارگزاری ماینهای مقناطیسی، هر چند رو در میان، از این اقلیت قربانی میگیرند. تنها در یک ماه گذشته، شش حملهی تروریستی بر موترهای مسافربری شهروندان هزاره در کابل انجام شد که نزدیک به ۲۶ نفر در این حملهها کشته شده است.
از سویی هم، شبهنگام سهشنبه -۱۸ جوزا-، شماری از تروریستان، بر یک مؤسسهی ماینروبی در بغلان، حمله کردند تا کارگران هزارهی این مؤسسه به دستشان بیفتند. شاهدان عینی و کارمندان دیگر این مؤسسه، به رسانهها میگویند که تروریستان پس از این که گوشی و وسایل آنها از نزدشان گرفتند، از همه میپرسیدند که در میان آنها، کهها هزاره استند؛ تا آنها را جدا کرده و به رگبار ببندند یا به گروگان بگیرند؛ اما زمانی که دیگر کارمندان این مؤسسه با تروریستان همکاری نمیکنند، آنها، از روی عصبانیت به همه شلیک میکنند که در نتیجه ۱۰ تن کشته و ۱۶ تن زخمی میشود.
با توجه به دیگر حملههای هدفمند بر اقلیت قومی-مذهبی هزاره و تلاش برای یافتن هزاره از سوی تروریستان در حمله بر مؤسسهی ماینروبی هلوترست در بغلان، این روشن میشود که در سالهای اخیر، حرکتهای سازمانیافتهای برای نسلکشی هزارهها در افغانستان شکل گرفته است؛ چیزی که به شهروندان هزاره و هر شهروندی که به ارزشهای حقوقبشری و برابری انسانها ارزش میدهد، میتواند مایهی نگرانی عمیقی باشد؛ نگرانیای که اگر تنها به شهروندان هزاره باقی بماند، به زخمی بدل خواهد شد که از تن هر قوم دیگری نیز خون بریزاند.
با این که شمار زیادی از شهروندان به ویژه شهروندان مربوط به اقلیت هزاره، کمیسیون حقوق بشر افغانستان و رهبران سیاسی هزراهها، حملههای اخیر تروریستی بر این گروه قومی را، نسلکشی خوانده اند، حکومت اما؛ نه تنها تا هنوز در این رابطه اظهار نظری نکرده، بل که در برابر خواست شهروندان به ویژه باشندگان غرب کابل مبنی بر نسلکشیخواندن این حملهها و رسیدگی به آن، هیچ واکنشی از خود بیرون نداده است. پس از انجام حملههای پیهم تروریستی بر غرب کابل در سال روان به ویژه حمله بر مکتب سیدالشهدا، شهروندان در غرب کابل، خواستار تأمین امنیت بیشترشان از سوی دولت شدند؛ پس از آن، غنی، دستور نوشتن طرح امنیتی تازه برای غرب کابل را به معاون دومش -که از اقلیت هزارهها است-، داد. از صدور این دستور، بیشتر از یک ماه میگذرد؛ اما از طرح امنیتی غرب کابل خبری نیست و نسلکشی هزارهها، همچنان ادامه دارد. ارگ، به دلیل این که در این طرح امنیتی، نیروهای مردمی در کنار نیروهای امنیتی در تأمین امنیت شهروندان سهم میگیرند، راه مخالفت را پیش گرفته است؛ زیرا، غنی، ترس آن را دارد که مسلحشدن شهروندان هزاره در غرب کابل -که از لحاظ قومی با ارگ سنخیتی ندارند-، باعث ایجاد حکومت موازی با ارگ که در چندکیلومتری دشتبرچی قرار دارد، نشود؛ اما، از آنجایی که ارگ توانایی تأمین امنیت باشندگان غرب کابل را ندارد، این نگرانی منطقی نیست و خود نشانگر بیمیلی رییسجمهور به توقف نسلکشی هزارهها در کشور را نشان میدهد. با سکوتی که ارگ در برابر خواست شهروندان هزاره در پیش گرفته، در پی عادیسازی و تقلیل نسلکشی این اقلیت قومی-مذهبی، به عمل تروریستی محضِ بدون تلاش برای حذف اقلیت قومی مشخصی، است.
خاموشی ارگ در برابر نسلکشی اقلیتها و عادیسازی آن، تنها به کشتار شهروندان هزاره در سالهای اخیر، محدود نمیشود؛ ارگ پیش از این نیز، هنگامی که در دست برادر دیگر غنی –کرزی- بود، در برابر نسلکشی اقلیتها سکوت کرده و اکنون نیز این رویکرد –حذف دیگران- در سطح رهبری ادامه دارد. در کنار تلاش برای حذف اقلیت هزارهها که به لحاظ جمعیت ممکن نیست؛ تلاش برای حذف اقلیت هندوباروان افغانستان، تا جای زیادی ممکنتر بود و است که به حذف و فراریشدن شمار زیادی از شهروندان سیک و هندو از کشور انجامید.
در دو دههی گذشته، در نتیجهی حملههای هدفمند تروریستی بر اقلیت هندوباروان افغانستان از ننگرهار در ۹۷ تا حمله بر درمسال این اقلیت دینی در کابل، شمار زیادی از این شهروندان کشته و زخمی شده و شماری هم به هندوستان یا کشورهای دیگر آواره شده اند و اگر جلو حملههای تروریستی بر این گروه گرفته نشود، این اقلیت به زودی به نابودی کامل در افغانستان خواهد رسید.
اکنون میخواهم به این برسیم که کشتار هزارهها، چگونه به نسلکشی گره میخورد.
در مادهی ۶ اساسنامهی دادگاه کیفری بینالمللی که افغانستان نیز عضویت آن را دارد، آمده است: «به اساس این اساسنامه، نسلکشی عبارت است از انجام هر یک از کنشهای زیر به قصد نابودکردن کل یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، مذهبی یا نژادی؛ مانند: ۱- کشتن اعضای آن گروه؛ ۲- واردکردن صدمهی شدید جسمی و یا روانی بر اعضای آن گروه؛ ۳- ایجاد شرایط دشوار زندگی برای یک گروه به قصد نابودکردن کلی یا بخشی از آنها به گونهی عمدی و با حرکت حسابشده؛ ۴- تحمیل اقدامهایی به قصد پیشگیری از تولید مثل و ۵- انتقال کودکان از این گروه به گروهی دیگر.»
به اساس این مادهی اساسنامهی دادگاه کیفری بینالمللی، هر گاه یکی از این پنج بخش در حملههایی که بر اقلیتی قومی، مذهبی، زبانی و نژادی انجام میشود، موجود باشد، حملهها به لحاظ حقوقی ماهیت نسلکشی را به خود میگیرد؛ جرایمی که رسیدگی به آن در دایرهی صلاحیت قضایی این دادگاه قرار میگیرد.
در حمله بر اقلیت قومی-مذهبی هزاره، سه شاخص جداگانهی مادهی ۶ اساسنامهی دادگاه کیفری بینالمللی کنار هم قرار گرفته است؛ شاخصهایی که هر کدام به تنهایی، میتواند ماهیت نسلکشی را به جرم ارتکابی بدهد. در حمله بر اقلیت هزارهها، شمار زیادی از اعضای این گروه کشته میشوند، زخم بر میدارند و شمار بیشتر از کشتهشدگان و زخمیان، درگیر آسیبهای روانی میشوند که این آسیبها، شامل آسیب روانی پس از حادثه برای فرد متضرر و آسیب روانی برای خانوادهی قربانیان و باقی افراد مربوط به اقلیت قومی-مذهبی هزارهها در افغانستان و حتا در بیرون از کشور میشود. کشتن هزارهها و حملههای پیهم اخیر، به اندازهی بسنده سازمانیافته و به قصد ازمیانبردن هزارهها طرحریزی و در کشور اجرا میشود؛ این که در ماههای اخیر، حملههای تروریستی در کابل، بیشتر غرب کابل و شهروندان هزاره را هدف قرار میدهد، این را میرساند که گروههای تروریستی به شکل هدفمند به کشتار هزارهها میپردازند و در پی نابودی آنها استند.
محققشدن این سه ویژگی در حملههای تروریستی بر شهروندان هزاره در غرب کابل، باعث میشود که کشتارهای اخیر این اقلیت قومی-مذهبی، نسلکشی به شمار آید.