صدای طالبان در رسانههای ایران
همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، کشورهای منطقه به ویژه ایران، آغاز به تطهیر طالبان کرد و یا به عبارت شماری از روزنامهنگاران این کشور، دست به «طالبانشویی» زد. چند هفته است که رسانههای نزدیک به اردوگاه رهبری ایران و سپاه پاسداران، به بزرگنمایی و نشاندادن چهرهی انسانی از این گروه تلاش دارد؛ آنها از راههای مختلف در پی نشاندادن چهرهی متفاوت و تغییریافته از این گروه است.
این رسانهها، تربیونهای زیادی به اعضا و سخنگویان این گروه داده و پیوسته خبر و تحلیل منتشر کرده که گویا طالبان امروز نسبت به طالبان دیروز متفاوت اند و این گروه، از اعمالی که در گذشته انجام میداد، دست برداشته است. در این میان، طالبان اما؛ چهرهی واقعی خود را هر روز نمایانتر کرده و نشان میدهند که همچنان مکتبسوز اند و هیچ زیرساخت عمومی، از شر آنها در امان نیست. در ساحتهای زیر کنترل این گروه، زنان، بدون محرم، اجازهی بیرونشدن از منزل را ندارند و دست دزد، بیهیچ محکمهای، باید قطع شود؛ محاکمهی صحرایی و کشتار مردم در ملای عام شدت داشته باشد و دختران جوان، به نکاح آنان در آید و دهها مورد دیگر از این دست که جزو هویت واقعی این گروه است. طالبان در ولسوالیهایی که تصرف کرده اند، آثار فراوانی از این هویت خود را بر جا گذاشته اند؛ این مورد را یک جا بگیرید با این نکته که در ساحتهایی که حالا به تصرف طالبان در آمده، هیچ گونه اطلاع رسانیای از آن نمیشود و ما به دلیل نداشتن مستند بیشتر، از جنایتها و ویرانیهای طالبان در این مناطق، زیاد نمیدانیم.
تبلیغات رسانههای ایرانی پس از برگزاری نشست مشترک میان هیئتی از دولت و طالبان به میزبانی وزیر خارجهی ایران، شدت گرفته است؛ اما این تبلیغات، ذهنیت و رفتار شهروندان ایران در داخل و بیرون از این کشور و حتا برخی از مسؤولان رسمی ایران و روزنامهنگاران این کشور نیست. آنها از نشانیهای مختلف، صدای مخالفت خود را در برابر تطهیر طالبان از سوی ایران بلند کرده اند؛ گفتوگوهای فراوان و پیوستهای در «کلبهوز» شکل داده و در رسانههای داخل و بیرون از این کشور، یادداشت نوشته اند.
در برخی از روزنامههای چاپ امروز -چهارشنبه، ۲۳ سرطان- ایران نیز، خبرها و تحلیلهایی از سوی روزنامهنگاران این کشور راجع به طالبان و رفتار ایران با این گروه، منتشر شده است.
عباس عبدی، در یادداشتی با عنوان «آیا طالبان قابل اعتمادند؟» که در روزنامهی اعتماد منتشر شده، نوشته است که مقولهی اعتماد میان دو کشور، از مقوله و مفهوم اعتماد فردی متمایز است؛ ما برحسب تصورات خود یا گفتار یک دوست و فامیل خود، به او اعتماد میکنیم یا اعتماد نمیکنیم؛ ولی در سیاست به ویژه سیاست خارجی، هیچ جایی برای اعتماد نیست. کشورها و قدرتها به همان سرعتی که به شما روی خوش نشان میدهند، به همان سرعت در جبههی دشمنی وارد میشوند. اعتماد در روابط خارجی و سیاسی، مبتنی بر قدرت است و بس. طالبان در صورت قدرتگیری در افغانستان، مطلقاً قابل اعتماد نیستند؛ زیرا، رفتار شان به گونهای است که چندان نیازمند به کشورهای دیگر نیستند و میخواهند این کشور را با شیوههای عصر حجر اداره کنند و هیچ نیازی به توسعه و رفاه و روابط مسالمتآمیز با همسایگان ندارند. اگر چنین باشد، هیچ ابزار قدرتی برای حفظ تعهدات شان وجود ندارد و نباید به آنها اعتماد کرد.
به باور او، «به علاوه، طالبان، واجد ویژگیهای لازم برای تبدیلشدن به یک دولت مسؤول نیست. به همین علت نیز، تعهدی در مواجهه با حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف را نپذیرفت. آنها مثل یک گروه چریکی غیرمسؤول، حکومت خواهند کرد و چنین گروهی، مطلقاً قابل اعتماد نیست؛ ولی گزارهی اصلی در نقد و رد قابل اعتماد بودن آنان، نکته دیگری است؛ این که چه تحولی در طالبان میبینید؛ جز این که چون میخواهند به قدرت برسند، قدری محتاطانه حرف میزنند؟ همین بهترین دلیل برای اثبات ضرورت بیاعتمادی به آنان است. تازه همین تغییر ظاهری را نیز چندان رعایت نمیکنند.»
همزمان با این، بیشتر از هزار استاد و پژوهشگر علوم انسانی ایران، در بیانیهای، گفته اند که نگران افغانستان استند.
در این بیانیه، آمده است: «ما، بیش از پیش، دلنگران افغانستان عزیزیم. این روزها، غمگینانه، اخبار سقوط مناطق مختلف افغانستان به دست طالبان را دنبال میکنیم. خبر خونریزیهای مداوم و کشتارها و آوارهگیهای برادران و خواهران مان را میشنویم. آن چه امروز در جای جای افغانستان میگذرد، فراتر از مرزهای سیاسی و قراردادی، گویا برای ما، این جا در ایران رخ میدهد. این تصویر غمانگیز و وحشتناک، متأسفانه برای ما در تمامی این منطقه تصویری آشنا است. ما که هنوز داغدار خون بهناحقریختهی دانشآموزان مدارس و شهروندان و روستانشینان مظلوم و ترور دهها فعال فرهنگی و اساتید دانشگاه در افغانستان از هر قوم و مذهب و منطقه بودیم، امروز، باید ناباورانه و خشمگین، شعلهورشدن مجدد آتش جنگی فاجعهبار را در افغانستان شاهد باشیم. ما بر اساس آن چه در علوم انسانی آموخته ایم، میدانیم که برخلاف تصویری که رسانهها و سیاستمداران نشان میدهند، این وضعیت فراتر از یک اتفاق صرفاً سیاسی و نظامی و جابهجایی قدرت پشت درهای بسته است..
این استادان دانشگاه و پژوهشگران، میگویند: «در کمال حیرت و تأسف، نه تنها مجامع بینالمللی و دولتها، که حتا روشنفکران، دانشگاهیان، فعالان حقوق بشر، رهبران مذهبی و هنرمندان منطقه و جهان هم در برابر این فجایع پیدرپی، بیشتر سکوت کرده اند؛ گویا مسئلهی افغانستان، برای هیچکدام از آنها مسئلهای قابل توجه نیست. در مظلومیت این مردم همین بس که فریاد و ندای کمکخواهی آنها نیز به جایی نمیرسد و این خود مصداقی از جهانی نابرابر و مناسباتی قدرتمحور و ظالمانه است که حتا رنج، جان و خون انسان شریف افغانستانی و سایر کشورهای این منطقه را به هیچ میانگارد؛گویا مسئلهی افغانستان برای هیچ کس در ایران و جهان اهمیت ندارد. ما، از این مناسبات نابرابر و قربانیساز بیزاریم. ما آرزومند و متعهد به ساختن جهانی استیم که رنج افغانستانی و ایرانی و سوری و عراقی، به اندازهی رنج هر انسان دیگری در این جهان، اهمیت داشته باشد و خون هیچ کس، رنگینتر از دیگری نباشد و هر قطرهی خون بهناحقریخته، ارادهی جمعی برای پایاندادن به این وضعیت فاجعهبار را در سطح جهانی به خواست جمعی بدل کند. ما بر این عقیده ایم که راه حل خروج از این وضعیت، جنگ نیست. صلح و ثباتی عادلانه و انسانی است که امکان تغییر این عوامل درهمتنیده را فقط و فقط به دست خود مردم افغانستان، از هر قوم و مذهب میسر کند. یقین داریم که برادران و خواهران افغانستانی ما، شایستهی تداوم این وضعیت نیستند.»
محمدحسین جعفریان، کارشناس ارشد مسائل افغانستان نیز در یادداشتی به روزنامهی جام جم، با اشاره به صحبتهای محمدحنیف اتمر، وزیر خارجهی کشور، نوشته است: «دولت آقای غنی در جنگی خونین با طالبان است و بالعکس. روزانه دهها سرباز فداکار ارتش افغانستان و تودههای مردم مظلوم آن دیار، در این جنگ و برای حفظ آب و خاک شان به خون میغلتند؛ اما پشت پرده، گویا جنگی نیست. وزیر خارجه[محمدحنیف اتمر] میگوید: ما شهرستانها را خود مان واگذار کردیم، طالبان هم میگویند: ما حتا تصمیم تصرف بسیاری را نداشتیم، خود شان گفتند ما میخواهیم تسلیم شویم. لابد تصاویرش را دیده اید که با سقوط هر شهرستان، انبوهی از سلاح و مهمات و ادوات، آکبند و دستنخورده به دست طالبان میافتد؛ گویا بهترین تسلیحات ارتش را کسانی در دولت به بهانهی جنگ با طالبان به آن شهرستان فرستاده، بعد هم به نیروها دستور عقبنشینی داده اند. غیرمستقیم خاک و سلاح را خود شان به بخشهایی از طالبان تقدیم میکنند؛ گویا فقط مردم از همه جا بیخبرند. مردم نمیدانند در این بازی، جان و مال و آبروی شان چطور دارد پشت پرده معامله میشود. جالب است بدانید؛ شهرهایی که به این سیاق و با امکانات کامل توسط دولت به بخشهایی از طالبان تقدیم میشود، عمدتاً در شمال، مرکز و غرب افغانستان، به ویژه روی خطوط مرزی اند. در جنوب افغانستان از این خبرها نیست؛ یعنی طالبان با چهل نفر سوار بر موتورسایکل، گمرک اسلامقلعه در مرز با ایران را میگیرند؛ دومین گمرک بزرگ افغانستان!»
همزمان با این، سیدرسول موسوی، دستیار جواد ظریف، وزیر خارجهی ایران، در گفتوگویی به پیشینهی تلاشهای ایران برای راهاندازی گفتوگوهای میانافغانستانیها پرداخته و گفته است: «سال ۹۵، زمانی که آقای حنیف اتمر، وزیر خارجهی فعلی افغانستان، مشاور امنیت ملی این کشور بود، به تهران سفری داشت و درخواست مساعدت ایران برای گفتوگو با طالبان را مطرح کرد. آن زمان بنا به خواست طرف افغانستانی، ایران تماسهایی با طالبان برقرار کرد و آنها راضی به مذاکرات برای صلح شدند. پس از آن، آقای شمخانی، سفری به کابل داشت و با آقای حمدالله محب که در آن مقطع مشاور امنیت ملی افغانستان شده بود، گفتوگوهایی انجام داد و اعلام آمادگی طالبان برای گفتوگو را منتقل کرد. در آن سفر، قرار شد دولت افغانستان ما را از تصمیمش برای انجام مذاکرات باخبر کند؛ اما متأسفانه پیگیری نشد. بر اساس اطلاعاتی که داریم، امریکا مانع از شکلگیری این مذاکرات بینالافغانی شد.»
موسوی در رابطه به انگیزهی طالبان برای ادامهی گفتوگوها در تهران با وجود پیشرویها و اقدامات نظامیای که در افغانستان دنبال میکنند، گفت: «به هر حال، باید امیدوار بود. طالبان به جهت قدرت نظامی مشکلی ندارند و میتوانند خیلی از شهرها را تصرف کنند و احتمالاً وارد کابل شوند؛ اما مسئلهی طالبان، موضوع «شناسایی» است. سالهای ۷۵ تا ۸۰ هم طالبان کنترل بیشتر از ۹۵ درصد افغانستان را در اختیار گرفتند؛ اما مورد شناسایی قرار نگرفتند؛ تنها سه کشور عربستان، امارات و پاکستان، طالبان را شناسایی کردند؛ بنا بر این، این بار طالبان با تجربهای که از گذشته دارند، متوجه استند که با قدرت نظامی میتوانند جغرافیا و شهرها را تصرف کنند؛ اما لزوما، نمیتوانند مشروعیت بینالمللی به دست بیاورند.»
در سوی دیگر، حیدریفرد، رییس نمایندگی وزارت امور خارجهی ایران در خراسان جنوبی، گفته است که «ظرفیت ایران و طالبان یکی نیست و در ارتباط با سرایت درگیری به داخل کشور ما، این قضیه منتفی است؛ اما، به هیچ وجه، دوست نداریم طالبان در مجاورت مرز ما باشد.»
به گفتهی او، تعامل طالبان و داعش هم از مسائلی است که باید به آن فکر کرد. مرزهای خراسان جنوبی در آمادهباش کامل است و از این جهت، هیچ تهدیدی وجود ندارد.
به باور آقای حیدریفرد، عدهای طالبان را تطهیر کردند و گفتند؛ طالبان بر این استند که رفتار خوب با مردم داشته باشند و این که با ایران، میتوانند تعامل داشته باشند؛ اما طالبان و جمهوری اسلامی ایران، اختلافات اساسی دارند و نمیتوان فریب شعارهای پوپولیستی را خورد.