نویسنده: ایمان نوری، دانشجوی روابط بینالملل
احتمال یک درگیری در افغانستان نسبت به هر زمان دیگری در دو دههی اخیر قوت گرفته است. خبرهای غیررسمی و تأیید ناشده میرساند که تمام طرفهای ذیدخل و دخیل در افغانستان، شروع به مسلحسازی افرادشان کردهاند و شمارش معکوس را برای شروع روند رسمی مذاکرات طالبان با حکومت آغاز کردهاند تا ببینند درنهایت چه اتفاقی میافتد. به نظر میرسد که طالبان، برای شامل شدن در ادارهی آینده افغانستان، ناچارند تا پاسخگوی طرفهای زیادی باشند که بهآسانی دستبردارشان نخواهند بود.
استفاده پاکستان از کارت القاعده برای تقویت طالبان
یکی از سناریوهای جدی پاکستان در آینده افغانستان همکاری و بیعت میان القاعده و طالبان است؛ امری که در توافقنامه بین طالبان و امریکا نیز به آن اشاره و طالبان از آن منع شده است؛ اما بااینحال این سناریوی در حال تحقق، ازجمله سناریوهایی است که از ارزش کافی برای پاکستان برخوردار است. اینکه ملابرادر به عیادت جنگجویان زخمی طالبان به پاکستان میرود، حکایت از این دارد که پاکستان در حال پیاده کردن برنامههای تازهای در افغانستان است.
پاکستانیها به این باور رسیدهاند که «فاطمیونِ» تشکیل شده از شهروندان افغانستان و «زینبیونِ» سازماندهی شده از حیدریان پاکستانی، میتوانند حریفان بالقوه و قدری در برابر طالبان و القاعده باشند.
پاکستان، تا زمان روی کار آمدن رسمی جوبایدن به دولت آمریکا تمام نقشهها و اقدامات احتمالی را ترسیم میکند. یک عضو پیشین مجلس سنای پاکستان، در گفتگو با شبکه خبری یک، گواهی داد که پاکستان رابطهی خود را با القاعده قطع نکرده و پاکستان، افغانستان را بهعنوان عمق استراتژیک خود میبیند.
فاطمیون؛ واکنشی ایرانی در برابر کنش طالبانی پاکستان
پس از پاکستان، جمهوری اسلامی ایران نیز خودش را درگیر مسئلهی جنگ و صلح افغانستان میداند؛ پرسش اینجاست: کشور ایران، چه واکنشی را در برابر پاکستان خواهد داشت؟ ایران، به عنوان یک همسایه؛ پنهان یا آشکارا خودش را دخیل در مسایل افغانستان دانسته و بیتردید، جمهوری اسلامی بهخوبی درک کرده که پاکستان با تثبیت جایگاه طالبان در قدرت آیندهی افغانستان، میخواهد به نحوی افغانستان را در مقابل ایران به گروگان بگیرد.
از اینرو؛ ایران قرار نخواهد گرفت و به اقداماتی در راستای منافع کشوریاش دست خواهد زد. نشانبهآننشان که چندی پیش، وزیر خارجه ایران – محمدجواد ظریف – در یک مصاحبهی تلویزیونی، با آنکه روابط کشورش را با طالبان رد نکرد اما؛ با اینحال، طالبان را تروریست خواند.
وزیر خارجهی ایران گفت: «کشور ما هنوز گروه طالبان را از فهرست گروههای تروریستی بیرون نکرده است.» محمد جواد ظریف، این نکته را بهگونهی روشن بیان کرد که گروه فاطمیون وجود و حضور گستردهای دارد و بودنش میتواند برای افغانستان بسیار کمک کننده باشد.
به بیان سادهتر؛ جمهوری اسلامی با بیان این موضوع، پیامی را به سوی ایالات متحده و پاکستان مخابره کرد. در حقیقت؛ جمهوری اسلامی ایران، به صراحت به پاکستان و آمریکا هشدار داد که همان کاری را که با داعش در سوریه انجام داده است، میتواند به مثل آن را علیه پاکستان و آمریکا در افغانستان انجام دهد. این یعنی آمادگی کامل برای شروع یک جنگ تمامعیار در افغانستان.
ایران، در مقابل بیعت طالبان با القاعده که به دستور ISI انجام شده، فاطمیون و زینبیون را بهترین گزینهی روی میز میداند. در مقابل، امریکا هم بهخوبی میداند که ایران یک شبکه هراسافکنی برای برتریجوییهای خود از مدیترانه تا مرکز افغانستان شکل داده است.
طالبان و القاعده؛ دو برادرخواندهی مجاهد
پس از حمله شوروی به افغانستان، موجی از حضور جوانان علاقمند به جهاد در افغانستان، در سرتاسر جهان اسلام شکل گرفت.
این جوانان بهدنبال این بودند که با حضور در افغانستان در برابر شوروی جهاد کرده و این ابرقدرت را از سرزمینهای اسلامی اخراج کنند. در طول این نبرد، گروه القاعده با گرایش جهاد جهانی بهوسیله اسامه بنلادن پایهگذاری شد و در همین دوران بود که جریان طالبان، با گرایش به جهاد داخلی توسط ملا عمر در پاکستان پایهگذاری شد.
در شطرنج مجاهدین و جهادگرایی، پاکستان با یک حرکت از پیش سازماندهی شده، با پناه دادن به رهبران القاعده و طالبان در خاک خود، افسار هدایت این دو گروه را به دست گرفت.
پس از مجاهدین، گروه طالبان مسئولیت ادارهی افغانستان را به دست گرفت و دولت خود را تشکیل داد. در آنطرف، برادرخواندهاش القاعده، فرصت را مناسب دید و افغانستان را بهشت دست نخوردهای برای مخفی شدن و سازمان دادن به اهدافش یافت. آموزش پاکستان به این نیروها در دوران شوروی نسل اولیهای از نیروهای القاعده و طالبان را در افغانستان پدید آورد که در دوره شوروی آبدیده شده بودند و حال آماده بودند تا جهاد خود را در عرصهی داخلی و بینالمللی بهپیش ببرند.
تغییر موقف عربستان سعودی در برابر طالبان؛ چرا عربستان از پاکستان روی گرداند؟
تمایل القاعده با طالبان برای اجرای چندین عملیات بینالمللی و بهصورت ویژه، حمله به تأسیسات مرتبط به ایالات متحده امریکا، موجب شد که نگاه بازیگران حوزهی خلیج، بهخصوص عربستان، بار دیگر بهسوی افغانستان بچرخد.
این حملات در سال ۱۹۹۲ در یمن، ۱۹۹۵ در ریاض عربستان، ۱۹۹۸ همزمان در نایروبی، کنیا و تانزانیا علیه سفارتخانههای امریکا و در سال ۲۰۰۰ علیه کشتی جنگی یو.اس.اس.کول انجام شد. در پاسخ به این حملات، امریکا در سال ۱۹۹۸ کمپ آموزشی القاعده در ولایت خوست را بمباران کرد؛ اما این پایان بحران برای طالبان نبود.
حملات طالبان و القاعده در ریاض و یمن باعث شد که عربستان بهگونهی جدی وارد کار شود و بیتفاوت نماند.
با روی کار آمدن محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، تنش میان عربستان و پاکستان بالا گرفت. موضوع هم این بود که اقدام پاکستان در جهت حمایت از تروریزم در افغانستان که با پول عربستان صورت میگرفت، باعث بدنامی دستگاه دیپلوماسی عربستان سعودی در منطقه و مهمتر از همه در نگاه غرب میشد. از سوی دیگر، پاکستان، عربستان را متهم به بیاشتیاقی در مسئلهی کشمیر خوانده بود. این عاملها سبب شد تا عربستان سعودی، حمایت خود را از پاکستان قطع کند و طالبان را بیشتر از هر زمان دیگر به دیدهی شک بنگرد.
زمانی که عربستان در نشستی میان رهبری حکومت خودشان، با دیدی موشکافانه بر اقدامات پاکستان نظر انداختند؛ به این نتیجه رسیدند که حمایت اقتصادی عربستان از پاکستان، تصویر عربستان را مکدر و خدشهدار میسازد؛ در نهایت، محمدبنسلمان فرمان قطع کمک ۲ میلیارد دالری را به پاکستان صادر کرد و درخواست ملاقات جنرال قمر جاوید باجوه را نیز نپذیرفت؛ ملاقاتی که خواست مکرر پاکستان بود اما؛ عربستان آن را پیهم رد کرد.
عربستان سعودی؛ شریک دیگری که به پوست گوسفند قربانی راضی نیست
در زمان حاکمیت طالبان، قطر و عربستان نقش پشتیبان را برای طالبان داشتند. این دو کشور، بزرگترین حامیان مالی و تسلیحاتی طالبان در افغانستان به شمار میرفتند.
در این اواخر، با نزدیک شدن روابط قطر با ایران و ترکیه، عربستان سعودی، رابطهی دوستانهی با قطر ندارد. این دوری و بیاعتمادی، به دیگر کشورهای حوزهی خلیج هم سرایت کرد؛ تا جایی که عربستان، بحرین، مصر، کویت، الجزایر، عمان و یمن سفیران خود را از قطر فراخواندند و روابط دیپلوماتیکشان را با قطر قطع کردند.
سرکردگی قطر در پروسه صلح افغانستان، یکبار دیگر عربستان را واداشت تا دوباره بهدنبال عادیسازی روابط خود با قطر باشد و حالا عربستان بهدنبال یافتن جایگاه خود در پروسه صلح افغانستان است، کشوری که از زمان شکلگیری گروههای جهادی تا حاکمیت طالبان در محور کمککنندگان و حامیان آنان قرار داشته است.
یگانه عاملی که عربستان را واداشت تا دوباره بهدنبال عادیسازی روابط خود با قطر برگردد، همین پروسه صلح افغانستان است که دوحه میزبان آن است؛ زیرا عربستان سعودی، ایران را به چشم رقیب منطقهای خود مبنی بر ادعای رهبری جهان اسلام میبیند و به هیچوجه دوست ندارد پای را پس بگذارد.