با شروع این ماه قمری، خواهناخواه تغییرهایی در روزمرگی مسلمانان پیش میآید که شامل رفتارها و عادتهایی است که هر روز آن را تکرار میکنیم؛ مثلا پیش از این ماه قمری –رمضان- همهی ما عادت داریم، سه وقت در روز غذا بخوریم، هر وقت که خواستیم، چیزی را بنوشیم؛ اما با شروع این ماه، یکباره همهی روزمرگی ما دگرگون میشود. در این تغییر اما زنان پیوسته بیشترین رنج را میکشند. با این که در این ماه، همه اعضای خانواده چه مرد و چه زن، روزه به لب دارند؛ اما زنهای خانواده در کنار روزهداشتن، ناچار اند مثل سابق به کارهای خانه مثل پختوپز و شستوشوی برسند و در کنار آن، بدخوییهای مردان خانه را نیز تحمل کنند؛ چیزی که روزهای روزهداری را برای بیشتر زنان افغانستانی دشوار کرده است.
«شوهرم در وزارت دفاع وظیفه دارد. کار خانه در ماه رمضان بیشتر از هر زمانی زیاد است؛ از پختوپز تا مراقبت از طفل. در کنار اینا د بیرون از خانه هم وظیفه دارم.» این را پروین احمدزی که در یکی از مکتبهای خصوصی شهر کابل آموزگار است، میگوید. او چهار سالی میشود که ازدواج کرده و یک پسر نیز دارد. پروین برای این که به کارش ادامه بدهد و همزمان به شغل مادری اش برسد، ناچار است همهروزه کودک دوساله اش را با خود به محل کارش ببرد.
پروین که از درآمد ناشی از شغل آموزگاری در تأمین نیازهای خانواده سهم میگیرد، میگوید که این زحمت او از سوی شوهرش نادیده گرفته میشود. او شکایتکنان میگوید: «باید سه ساعت قبل از شوهرم به خانه بیایم و برای افطاری آمادگی بگیرم. افطاری باید در وقتش آماده باشد، اگر نه، روزهداشتن، دلیلی است برای بدخلقی در خانه.»
زنان شاغل در کنار کار در بیرون از خانه، باید به کار خانه نیز رسیدگی کنند؛ چیزی که در ماه رمضان برای زن دشوارتر از ماههای دیگر تمام میشود. «اگر میخواهی بیرون از خانه کار کنی، باید به وظیفه ات در خانه نیز برسی»؛ این عبارت رایجی است که بسیاری از مردان به همسران شان میگویند. این تفکر که زادهی خوانشهای نادرست از دین و سنت جامعه است، زندگی بر زنان را در اجتماع افغانستانی دشوار کرده است. در حالی که زن و شوهر در همه امور زندگی با یکدیگر شریک اند؛ اما براساس گفتمان قدرت در خانواده، مرد باید تنها کار بیرون را انجام دهد و کار خانه وظیفهی زن است؛ خواه آن زن شاغل باشد یا خانهدار. پیش گرفتن این روش در زندگی، سبب بروز مشکلهای زیادی شده و امنیت روانی خانوادههای افغانستانی زیادی را مختل کرده است.
مهوش مهدیار _باشندهی کابل_ که چهار فرزند دارد و با خانوادهی شوهر اش زندگی میکند، میگوید که کارهای خانه را کسی به عنوان کار در نظر نمیگیرد و مردان در خانواده اش، فکر میکنند که کار خانه وظیفهی زن و انجام آن برای مرد ننگ است. این در حالی است که در این خانواده یازده نفری با هم زندگی میکنند؛ اما باید یک و یا دو زن همه کارهای خانه را به دوش بکشند؛ آن هم در روزهایی که همه به گونهی یکسان روزه به لب دارند.
مهوش میگوید: «در ماه رمضان از ساعت سه که برای افطاری تیاری میگیرم، بعد اش هم برای غذای شب؛ آنقدر خسته میشم که دیگه به خودم اشتها نمیمانه. از ظرف شستن و پختن شب خلاص نمیشم که باید به سحری نصف شب بیدار شوم و تیاری بگیرم.»
او میگوید که در کنار چند برابر شدن کارهای خانه در ماه رمضان، بدخلقی شوهر و برادران شوهر اش بیشتر او را اذیت میکند؛ آنها به بهانهی داشتن روزه، با او و کودکانش رفتار نادرستی میکنند. «سر شام طفلها ر د یک اتاق جدا میبرم که سر و صدا نکنند. افطاری و غذا باید در وقتش تیار باشه وگر نه دو و دشنام شوهرم شروع میشه؛ کسی در نظر نمیگیره که زن هم روزه داره و انسان است.»
در نظام خانوادگی افغانستان، مردسالاری اصلی است که از دیرباز به این سو رایج بوده و هنوز به قوت خود باقی است؛ اما این مردسالاری در ماه رمضان برای زنان بیشتر اذیتکننده میشود.
در ماه رمضان، برخی از مردان خانواده با انتقاد و بیحوصلگی بیش از حد، به بهانهی روزهداری فضای خانه را برای زنان تنگ میکنند و به خاطر این که؛ چرا غذا آماده نیست و یا چرا نمک آن زیاد و کم شده است، گاهی به زنان خانواده دشنام میدهند و گاهی هم شیای را که دم دست شان است، به سوی آنها پرتاب میکنند و یا هم آنها را زیر مشتولگد میگیرند.
شستن ظرفها برای چند بار در روز، پختن غذا، جمعکردن ریختوپاشهای بچهها و … کارهایی است که بسیاری از زنان خانهدار در همه روزهای هفته به آن مشغول اند؛ کاری که در بیشتر موارد از سوی مردان به آن، نه تنها که ارزش گذاشته نمیشود؛ بلکه بیشتر به عنوان شغل زنان دیده میشود؛ شغلی که هیچ پاداش اقتصادیای برای زنان به همراه ندارد.
زنان افغانستانی در کنار محکومبودن به کار در خانه، ناچار اند خشونتهای رفتاری و گفتاری بیشماری را از سوی مردان خانواده نیز تحمل کنند.
خشونت زبانی و روانی که یکی از رایجترین نوع خشونت علیه زنان است، پیوسته در خانوادههای افغانستانی از زنان قربانی میگیرد؛ این نوع خشونتها که شامل گفتن حرفهای زشت و زننده، طعنهدادن، مقایسهکردن با خانمهای دیگر و.. میشود، روی اعتمادبهنفس زنان تاثیر منفی گذاشته و توانایی حضور شان در اجتماع و احساس امنیت شان را در روابط گروهی به ویژه با مردان، کاهش میدهد. این نوع رفتار در جامعهی افغانستان کمتر به عنوان خشونت توجه شده است؛ همینگونه به آثار و پیامدهای مخرب جسمی و روانی آن نیز.
با این حال اما میزان این خشونتها بر زنان، در ماه رمضان به دلیل روزه داشتن مردان بیشتر نیز میشود. خشونتهای روانیای که در جامعه بر زنان اعمال میشود، پیامدهای ناگواری؛ مثل سرخوردگی، اضطراب و استرس، ناامیدی، خودکمانگاری، عقده نسبت به دیگران، از کار افتادگی ادراکی، از بین رفتن اعتمادبهنفس، انواع افسردگیها و عدم کفایت زن در تدبیر منزل و گریز از مشارکت در امور اجتماعی، بازسازی رفتار خشونتآمیز در بچهها، عدم کارآیی زن در محیط کار و پناه بردن به داروهای روانگردان، پناه بردن به فالگیری و رمالی را در پی دارد. ادامهی این وضعیت در زنان باعث میشود که استعدادهای آنان از بین رفته و در بدترین حالت آن دست به خودکشی بزنند.
انواع دیگری از خشونتها علیه زنان، خشونتهایی است که ریشه در فرهنگ جامعه دارد که به نسبت ساختار فرهنگی جامعه، از زنان قربانی میگیرد؛ زیرا قدرت گستردهای که عرف و فرهنگ جامعهی افغانستان به مردها اعطا کرده است، سبب میشود تا مرد خود را به عنوان رییس خانواده احساس کرده و در حوزهی خصوصی خانواده بر زنان خشونت کند.