« ببین چه رنگی پوشیدی! او هم سرخ. دختر جان، دلت میخواهد دوباره دانشگاه سر ما بسته شود؟ برو فیشن ته یک جای دیگه کن، اینجه ساده بیا که درس بخوانیم.»
این حرفهایی است که راضیه، دانشجوی دانشگاه تعلیم و تربیه، در نخستین روز بازشدن دانشگاهها از یکی از استادان در محیط دانشگاهاش میشنود؛ چنین برخوردی، او را که شش ماه برای رفتن به صنف درسی لحظه شماری کرده است، شوکه میکند.
صبح شنبه، هفتم حوت است. طبق دستور طالبان، دانشگاهها در ولایتهای سردسیر به روی دانشجویان با رعایت شرط و شروط، باز شده است. راضیه، اول صبح برای رفتن به دانشگاه آمادگی میگیرد. او، با وسوسهی دخترانه، لباس سیاه دراز و چادر دلخواهاش را انتخاب میکند؛ چادرش را طوری میپوشد که تار موی هم دیده نشود.
راضیه با شادی و نگرانی به سوی دانشگاه میرود. خوشحال است که دانشگاهاش شروع شده؛ اما نمیتواند فراموش کند که در چه شرایطی! طالبان دستورهای تازهای برای دانشجویان دختر داده است. طبق این دستور، باید دختران با رعایت کامل پوشش اسلامی، در صنفهای جداگانه از پسران و بدون داشتن تلفنهای هوشمند، ادامهی تحصیل کنند؛ چیزی که باعث میشود، نشاط و امید راضیه، جا را به نگرانی و یأس در او، خالی کند. او، در نزدیکی دانشگاه با دو نفر از دوستانش، روبهرو میشود؛ دوستانی که همچون راضیه، لباسهای سیاه و دراز پوشیده اند.
راضیه، در حالی که با دستانش کتابهایش را میفشارد، میگوید که در محل تلاشی به دلیل رنگ چادرش، توهین و تحقیر شده است؛ اما با این تعهد که دیگر این رنگ چادر را نمیپوشد، از دروازه دانشگاه گذشته است. او، ادامه میدهد: «در صحن دانشگاه هر چه میدیدم سیاهی بود و خبری از لباسهای رنگارنگ دختران نبود. بر چهرهی هیچ کس امیدی دیده نمیشد و صدای خندهای به گوش نمیرسید؛ گویا خندههای همه را الزایمر گرفته باشد.»
راضیه از برخورد توهینآمیزی که با او صورت گرفته، عصبانی و ناراحت است. میگوید که چرا در افغانستان، بار غم هر اتفاقی را زنان و دختران به دوش بکشند. «مگر میشود، مانند رنگ سیاه، تاریک و بیصدا بود؟»
از سویی دیگر، دانشجویان از ناآشنایی افراد طالبان با فرهنگ شهرنشینی گلایه میکنند. آسیه، دانشجویی دانشگاه پلتخنیک کابل است. او، آن چه را که در روز نخست دانشگاه دیده است، تأسفبار میداند. او میگوید که طالبان در محیط دانشگاه طناب کشیده و لباسهای خود را به آن آویزان میکنند. «برای شخص خودم خیلی تاسفبار بود که پلتخنیک جایگاه ایطو یک اشخاص شده.»
دانشگاه پلتخنیک کابل، مختص رشتههای انجنیری است. از آن جایی که مطابق به ارزشهای جامعهی افغانی، به کارها و حتا رشتههای دانشگاهی از دید جنسیتی نگاه میشود، در رشتههای چون انجنیری دختران کمتر تحصیل میکنند. به همین دلیل، پس از جداشدن صنفهای درسی دختران و پسران، تغییری زیاد در محیط دانشگاه پلتخنیک که بیشتر پسرانه است، دیده میشود.
آسیه، میگوید که در محیط دانشگاه، رفتوآمد دانشجویان به شمار انگشتان هر دو دست هم نمیرسد. او، ادامه میدهد که در روز اول و دوم دانشگاه، هشت همصنفیاش آمده بودند. « هشت نفر دخترها بودیم و از پنج ساعت فقط یک ساعت درس خواندیم.»
این در حالی است که پس از تسلط طالبان بر افغانستان، همهی نهادهای آموزشی و دانشگاهی در این کشور مسدود شده بود؛ اما به دلیل واکنشهای جهانی و داخلی، ابتدا دانشگاههای خصوصی و سپس دانشگاهای دولتی و موسسات تحصیلات عالی به روی دانشجویان باز شده است.
با این حال، دانشجویان میگویند که دانشگاهها به ویژه دانشگاه کابل، به کمبود استاد روبهرو است. احمد یاسر- نام مستعار- که دانشجوی سال دوم دانشکدهی انجنیری دانشگاه کابل است، میگوید که آنها به امید درس به دانشگاه رفته اند؛ اما خبری از درس نبوده است: « درس نبود، بیخی در دانشکده بسته بود، منتظر ماندیم خبری از درس و استاد نشد و ما هم بدون کدام درس، ناامید خانه آمدیم.»
گفتنی است که پس از سقوط دولت پیشین، شمار زیادی از کدرهای علمی دانشگاهها به خارج از کشور آواره شده اند. هر چند وزارت تحصیلات عالی طالبان، آماری از این استادان ارایه نکرده؛ اما در روزهای پسین، به طور مکرر برای استخدام استادان حتا به سویهی لیسانس، اعلان داده است.
یاسر که در جریان دو سال دانشجوییاش به دلیلهای چون دوبار قرنتینشدن دانشگاه و سقوط دولت از درسهایش محروم شده و آن طور که میبایست درس نخوانده، نا امید و نگران است. « ما کی درس خواندیم، اینه دوسال د ریشخندی ریشخندی خلاص شد. به والله که از دو سال، ما دو ماه درس خوانده باشیم. همی به نظر خودت از مه چه قسم انجنییر ساخته خواد شد؟!»
همینگونه راضیه نیز، میگوید؛ در دانشگاههای جهان، دانشجویان برای مدیریت و رهبری جامعه آموزش داده میشوند؛ اما در افغانستان، رنگ چادر دانشجویان دختر برای تحصیلات عالی، مسأله است.