اعلامیهی سفیران اروپایی در کابل مبنی بر خطرهای بزرگِ نبودن «دولت یکپارچه» در افغانستان نشان داد که اروپاییها بیشتر از ما برای آیندهی این کشور نگران استند. روز گذشته مأموریت اتحادیهی اروپا در افغانستان در یک بیاینهای مشترک، از سران کشور خواست تا فورا با یکدیگر به توافق برسند؛ چون وضعیت موجود، افغانها را با خطرهای بزرگتر مواجه کرده، به اعتبار نهادهای دموکراتیک ضربه زده و موجب دلسردی شریکهای اروپایی افغانستان میشود.
واکنش زمامداران ما نسبت به این هشدار و هشدارهای میلیارد دالری امریکا در نوع خود جالب و قابل بررسی است. آنها در واکنش به اعلامیهی اروپاییها گفتند، مشکلی نیست و میبینید که رییسجمهور به صورت عادی، هر روز کارهایش را انجام میدهد. این مثل آن است که کسی بگوید، ببینید من چقدر آدم خوبی استم و در وادی پر از تعصب این سرزمین، اصلا تعصب ندارم؛ در حالی که خبر ندارد، پیشاپیش دُم خروس از زیر ابایش بیرون زده است. وقتی شما میگویید، چون من هر روز سرکار میروم، پس هیچ کس گرسنه نیست و مردم زیرخط فقر نه که در رفاه کامل به سر میبرند، ضمن فرو بردن سر در زیر برف، با خود و دیگران صادق نیستید که یا نشان از بیخبری مطلق تان دارد و یا خود را عمدا به کوچهی حسن چپ زده ایید!
فاصلهی عمیق و درز بزرگی که بین مسؤولان حکومت و مردم وجود دارد، موجب شده است که در نظر زمامداران، همه چیز گلوگلزار باشد و در نزد مردم فراتر از فاجعه و درد. مفهوم حکومت انحصاری و تمرکزگرا آن است که فرد یا حلقهای کوچک، ضرب در کل و به تمام گروهها، اقوام، جمعیتها و کل کشور تعمیم داده شود و زمامدار، دارای قدرت مطلقه بوده و فراامپراتور جلوه کند. امروز سر کار بودن هر روزهی رییسجمهور به معنای آرامش همهچیز نه که آرامش قبل از طوفان است. همان اشتباهی که در طول تاریخ زمامداران ما انجام داده و تمام کشور را در قواره و آرامش تفریحگاه خود در استالف، پغمان، شکردره و وزیراکبر خان کابل میدیدند؛ در حالی که واقعیت زندگی و وضعیت مردم در افغانستان چیز دیگری بود.
در بیاینهی سفیران اروپایی که در واقع نیشخند به زمامداران ما است، آمده که مذاکرههای صلح باید به سرعت آغاز شود و سلامت مردم افغانستان و منافع بزرگتر کشور باید در اولویت قرار گیرد؛ به خصوص وقتی افغانستان با ناامنی مداوم و خطرهای صحی بیسابقه، ناشی از کرونا روبهرو است. نمیخواهم بگویم که هر چه غربیها میگویند درست است و غیر قابل تفسیر که آنها نیز برای منافع خود در اینجا حضور دارند نه آن که عاشق چشم و ابروی ما باشند؛ اما واقعیت آن است که اوضاع سیاسی افغانستان بیش از اندازه بغرنج و شبیه آرامشی پیش از طوفان است. این که اروپاییها میگویند، اختلافهای تان را کنار بگذارید و متحدانه در گفتوگوهای صلح شرکت کنید، حرف بد نیست!
از حل اختلافهای جدی دو رییسجمهور نیز هر روز حرف و داستان تازه به بیرون درز میکند، روزی گفته میشود که توافق حاصل و اختلافها از بین رفته است؛ اما چند دقیقه بعد، طرف مقابل تکذیب کرده و میگوید، ما اصلا طرح خود را برای مصالحه، به حریف نسپردهایم که توافق شده باشد. نتیجهی رقابتها و مدیریت دو داکتر بر کشور، هر روز بیشتر از دیروز نان را از دسترخوانهای مردم دور کرد و هر چه گذشت، اوضاع بحرانیتر شد؛ اما سخنگوی رییسجمهور، همهچیز را آرام توصیف میکند. در حالی که وضعیت سیاسی، اقتصادی، جنگ و صلح، بسیار بد بوده، از دیدگاه مردم افغانستان و دنیا، حال و آیندهی کشور با تردیدهای بسیاری روبهرو است.
گفته میشود که تمرکز اصلی روی کنترل کرونا است، وضعیتی که هم فرصت خوب برای تحکیم پایههای قدرت قوممحور است و هم میتواند فراهمکنندهی سقوط آزاد باشد.
در حالی که ظرفیت آزمایشگاهی ما برای ویروس کرونا بسیار کم است و کشور به روزهای کاملا بحرانی ناشی از کرونا نزدیک میشود، آزادی زندانیان طالبان پس از وقفههای چند روز و هفته، ادامه دارد، زندانیانی که به گفتهی رییس سابق امنیت ملی افغانستان، دوباره به صفوف طالبان بر میگردند، کسانی مثل «مالی خان» که مسؤولیت پیشبرد تدارکات طالبان را در پاکستان به عهده گرفته است. زمامداران ما باید بدانند که توفان اروپاییها میتواند هشدار و آرامش پیش از طوفان شدید باشد، طوفانی که کشور را دو دستی تقدیم تروریزم کرده و در منجلابی بدتر از امروز غرق کند.