
بخش هشتم
پس از حملهی یازدهی سپتمبر توسط شبکهی القاعده به مرکز تجارت جهانی در امریکا و لشکرکشی امریکا در تبانی با ناتو در افغانستان و سقوط طالبان، ناتو تصمیم میگیرد که ارتش افغانستان را به اساس سیستم جدید پایهگذاری کند. پیش از سقوط حکومت نجیب، ارتشی که به اساس سیستم شوروی ساخته شده بود که سیستم نظامی پیمان ورسای بود، کاملا نابود شده بود. ناتو اما دست به ساختن ارتش جدیدی میزند که باید با معیارهای این پیمان نظامی، شکل بگیرد. بر اساس سیستم ناتو، وزیر دفاع، شخصیت سیاسی و ملکی و لویدرستیز وزارت دفاع که مسئولیت اجرای عملیات را دارد، فرد نظامی و با یونیفورم نظامی باید باشد. طبق این سیستم، مارشال محمد قسیم فهیم، به عنوان وزیر دفاع، جنرال عبدالرحیم وردک به عنوان معاون نخست وزارت دفاع، بسمالله محمدی به عنوان لویدرستیز و همایون فوزی به عنوان معاون وزیر دفاع در امور تعلیمات و پرسونل گماشته میشوند. بر اساس این سیسم، پالیسیسازی، اکمالات و رهبری مربوط بخش ملکی و اجرای عملیات به بخش نظامی تعلق میگیرد.
همایون فوزی، یکی از ۲۲ نظامی سابقهدار افغانستان است که در سال ۲۰۰۳، برای تشکیل قرارگاه وزارت دفاع، از اقوام مختلف انتخاب میشوند تا به اساس سیستم ناتو، ارتش افغانستان را پایهگذاری کنند. پیش از تشکیل قرارگاه وزارت دفاع، کندکهای ارتش ایجاد و به فعالیت آغاز کرده است. پس از تشکیل ۲۲نفری از سران نظامی در قرارگاه وزارت دفاع، این افراد طی کارگاههای آموزشی، از سوی نظامیان ناتو آموزش میبینند و همچنان افسران و ضابطهایی که جذب ارتش میشوند، پس از فراگیری دورههای آموزشی به اجرای وظیفه میروند.
فوزی، در مورد این که به اساس سیستم ناتو، سربازی در افغانستان اختیاری میشود و نه جبری، میگوید که این روش در افغانستان درست پاسخ نداد. با ورود ناتو در افغانستان، در کنار تشکیل ساختارهای سیاسی با معیارهای جهانی، ناتو تلاش کرد ارتشی را در افغانستان بسازد که بر خلاف دولتهای قبلی افغانستان –پیش از مجاهدین و طالبان- سربازی اختیاری شد. این سیسم، با پیروی از مدلهای امروزی جهانی پایهگذای شد که بر اساس آن، همه رشتههای کاری تخصصی است و فردی که وارد نظامیگری میشود، در همان بخش وظیفه اجرا کرده و تقاعد میکند. پیادهسازی این سیستم آن هم در بخش نظامی در افغانستانی که هنوز تخصص شکل نگرفته و آدمها برای درآمد در طول زندگی به کارهای متعددی روی میآورند، باعث میشود که ارتش شکلگرفته در افغانستان، طبق انتظارات زمان عمل نکند. هر چند در سیستم سربازی اختیاری در مقایسه با سربازی اجباری، باید ارتش با انگیزهی بیشتری به پیش برود؛ چون سربازان، بدون جبر و اکراه به صف نبرد میپیوندند و برای دفاع از وطن، باید انگیزهی کافی داشته باشند؛ اما وضعیت در افغانستان طوری دیگری است و بسیاری از افرادی که برای جذب در ارتش مراجعه میکنند، تا این که انگیزهی دفاع از وطن داشته باشند، انگیزهی مالی دارند تا با معاش بخورونمیر ارتش، بتوانند بازوی نانآوری به خانوادههای شان باشند تا بازوی مدافع وطن. به باور این جنرال ارتش، اگر سربازی در افغانستان جبری میشد، میتوانست نتیجهی بهتر از این به دنبال داشته باشد.
به اساس سیستم تازهای که پایهگذاری شده است، قرارگاه وزارت دفاع، باید در چهار بخش –پرسونل، آموزش، تجهیزات و تأسیسات نظامی- فعالیت کند تا بتواند پایههای ارتشی که در دروهی مجاهدان و طالبان کاملا نابود شده است را، دوباره بازسازی و نوسازی کند. همایون فوزی به عنوان جنرال آموزشدیده در نظام جمهوری داوودخان و فعالیتکرده در نظام کمونیستی، این بار، قرار است طبق آموزشهای تازهای که از سوی نظامیان ناتو دیده است، در بخش آموزش ارتشی کار کند که به اساس سیستم ناتو ساخته میشود. بر اساس این سیستم، هرچند سربازی جبری نیست؛ اما کسانی که جذب ارتش میشوند، تا مدت چند سال به گونهی اجباری باید در ارتش بمانند و پس از سپریکردن دورهی خدمت، میتوانند به گونهی اختیاری به وظیفه ادامه بدهند و یا فرم پر کرده و از وظیفه کنار بروند.
از فوزی در مورد شکلگیری دوبارهی جنگ میپرسم؛ این که چطور شد دوباره طالبان از گروهی شکستخورده و آواره، جان گرفته و تبدیل به گروهی شد که امروز افغانستان مجبور شده است برای صلح با این گروه، به آن امتیاز بدهد و امریکا پس از ۲۰ سال نبرد با این گروه، بدون نابودی آن افغانستان را ترک کند. به گفتهی فوزی که در میدان عملیات نه، در بخش پالیسیسازی برای جنگ و آموزش سربازان کار کرده است، از سال ۲۰۰۷، -چهار سال بعد از اقدام برای تأسیس اردوی جدید- دوباره فعالیتهای طالبان آغاز میشود و این گروه در ولایتهای جنوبی و جنوب-شرقی، دست به عملیات نظامی علیه پوستههای امنیتی و دفاعی میزنند.
فوزی در مورد اعتماد ناتو به طرف همکار استراتژیکش –افغانستان-، میگوید که شناخت ناتو از افغانستان، شناختی بود که توسط استخبارات پاکستان به وجود آمده بود و پس از ورود ناتو در افغانستان نیز، نظامیان و سیاستمداران امریکایی، تا این که به اطلاعات افغانستانیها در مورد افغانستان اعتماد کنند، به اطلاعاتی اعتماد داشتند که توسط پاکستان به خورد آنها داده میشد. سرانجام پس از گذشت چند سال، نظامیان ناتو به این درک رسیدند که پاکستان برای آنها اطلاعات درستی نداده و بر اساس این اطلاعات، موفقیت در جنگ افغانستان امکانپذیر نیست. پاکستان که نقش رهنمای ناتو در افغانستان را داشت و از شروع شکست جمهوری داوودخان، کمکهای کشورهای عضو ناتو به مجاهدین افغانستان را لابیگری میکرد، در کنار پیادهسازی اهداف ناتو برای شکست کمونیزم در افغانستان، به دنبال پیادهسازی اهداف دیرینهی خود در افغانستان بود و هست.
بنا بر این، شکلگیری ارتشی قدرتمند در افغانستان، نه تنها که خواست پاکستان نیست؛ بلکه منافع این کشور در افغانستان را صدمه میزند. بر همین اساس، ابتدا تشکیلی که برای ارتش افغانستان در نظر گرفته میشود، ۹۰ هزار نفر است که پس از تلاشهای نظامیان پلانگذار افغانستانی در وزارت دفاع، تعداد نیروهای ارتش به ۱۳۰ هزار و بعدا به ۱۹۰ هزار تن افزایش پیدا میکند. در کنار افزایش شمار سربازان ارتش، چندین قولاردو نیز در زونهای مختلف افغانستان ایجاد میشود و همچنان قطعات خاص نظامی وزارت دفاع به وجود میآید که وظیفهی اجرای عملیاتهای ویژهی نظامی را به عهده دارد.
ادامه دارد…