دو ماه پیش که سقوط بیدلیل ولسوالیها آغاز شد، مقامات نظامی و سیاسی دولت، با دیدهدرآیی تمام، تلاش کردند زیر نام «راز اطلاعاتی» یا «خط باریک»، بر ناتوانی و نبود پالیسی جنگی شان سرپوش بگذارند. این روزها، نتیجهی بیکفایتی و عدم استراتژی سیاسی و نظامی کارآمد، جنگ را از ولسوالیها به شهرها کشانده و طی روزهای اخیر، طالبان توانسته اند مرکز ولایت نیمروز، سپس شبرغان و تخار را به گونهی کامل سقوط دهند و همچنان قسمتهای زیادی از مراکز ولایتهای کندز و سرپل را نیز تصرف کنند.
سقوط ولایتها آن هم روز یک ولایت، خبر از پیچیدگی جنگ، ناکارگی در استراتژی نظامی و قوتگرفتن طالبان میدهد. دولت، ولسوالیها را در اختیار طالبان قرار داد تا شاید بتواند از شهرها دفاع کند؛ اما نبود دورنمای نظامی، ورق را به نفع طالبان چرخاند و این گروه، با تصرف ولسوالیها، به دست صدها نفر سلاح دادند تا به شهرها هجوم بیاورند. طالبان، برای جذب سرباز بیشتر، نیاز به زور و اکراه نداشتند؛ سقوط پیدرپی ولسوالیها، برای آنها به قدر کافی جنبهی تبلیغاتی پیروزی خلق کرد و با استفاده از تبلیغ این دستآوردها و نوید پیروزی، افراد زیادی را در صفوف شکستهی شان جذب کرده و توان شان را برای حمله به شهرها، افزایش دادند.
طالبان، طی بیش از دو ماه تلاش برای ورود به برخی شهرها، تلفات زیادی دادند؛ اما نبود عملکرد تهاجمی دولت، زمینه را برای فشار طالبان بر شهرها بیشتر و ورود شان را مساعد کرد. این گروه، در حالی که دولت فشار نظامی اش را بر جنوب متمرکز کرده بود، هرات را زیر فشار قرار داد تا نیمروز آسیبپذیرتر شود. ورود ناگهانی طالبان به نیمروز، شکست طلسم قدرت دولت بود. هرچند، طالبان پیش از این هم توانسته بودند برخی ولایتها را سقوط دهند؛ اما سقوط یک ولایت در شرایطی که دولت تمام توان نظامی را از ولسوالیها به شهرها کشانده است، طلسم نظامی را شکست و همزمان امکان ورود این گروه به شبرغان را فراهم کرد؛ یک روز پس از شبرغان؛ تخار و قسمتهای زیادی از کندز و سرپل به دست طالبان افتاد. امروز نیز این گروه حملههای شان را بر سمنگان و بلخ شدت داده اند.
پیشروی طالبان، در شرایطی که دولت، نیروی تعلیمدیده و مردمی مجهز با تجهیزات نظامی هوایی و زمینی دارد، بیانگر نبود سیاست و استفادهی درست از امکانات موجود است. ماهها میشود مردم با سلاح و گلولهی خود مقابل طالبان میجنگند. دولت در این مدت، نه کمک نظامی زمینی و هوایی به موقع و مؤثر برای مردم رسانده و نه امکانات کافیای به دست نیروهای مردمی قرار داده تا بتوانند از خود، شهر و زندگی شان در مقابل طالب دفاع کنند. همه تمرکز دولت، بر ولایتهای جنوبی هلمند و کندهار است تا از سقوط این ولایتها جلوگیری کرده و مانع اعلام حکومت موازی طالبان در کندهار شود.
با آمدن بسمالله محمدی در وزارت دفاع، در گرماگرم سقوط ولسوالیها، نوید تازهای برای مردم خلق شد؛ اما گذشت چند روز، امید را بدل به ناامیدی کرد. بازی انگار بزرگتر بود و بسمالله محمدی یا هر کسی، فقط در نقش یک مهرهی تعریفشده باید نقش بازی میکرد. با آمدن محمدی در وزارت دفاع، تصور بر این بود که دولت، سیاست مدارا را کنار گذاشته و میخواهد با یک چهرهی ضدطالبانی و مجبور برای جنگیدن با این گروه -به لحاظ دشمنی دیرینه از زمان حاکمیت طالبان بر افغانستان-، قدرتش را به نمایش بگذارد. گذشت زمانی اندک، باور را بر این واداشت که حکومت با این کار، به دنبال کاهش موسم اعتراضات مردمی و راهاندازی بستر تبلیغاتی بوده تا سرکوب طالبان.
دو هفته پیش، همزمان با فشار نظامی طالبان بر هرات و راهاندازی اعتراضهای شبانه با شعار «اللهاکبر» از سوی مردم در هرات و سپس کابل، جلالآباد، مزار، تخار و برخی ولایتهای دیگر، بستر تبلیغاتی دیگری برای بهحاشیهکشاندن ناکارگی و نبود سیاست تعریفشدهی دولت فراهم کرد و چهرههای حکومتی، با برجستهسازی سخنرانی رییسجمهور در شورای ملی و حمایتهای مردمی، تلاش کردند گردی از چهره بشویند و خودی نشان بدهند؛ خودی که تن به بازیهای بدتری داده و جرأت اعتراف ندارد. یکی باید این شهامت را به خرج دهد و با اعتراف در حضور مردم، این قصه را رو کند؛ قصهی تلخ سقوط و افتادن در دام بدویت طالبانی را.
این روزها، خبرهایی در مورد جنرال ولیمحمد احمدزی، رییس ستاد ارتش، به نشر میرسد که به دلیل دشمنی دیرینه با چهرهای جهادی و به خصوص شمال، تلاشهایی را برای بسترسازی سقوط شمال و شمالشرق به خرج داده. در پیوند به این خبرها، خبرگزاری نشانه، روز شنبه به نقل از منبعی ناشناس، نوشته که احمدزی، در روزهای نزدیک از سمتش برکنار خواهد شد؛ موضوعی که تا اکنون از سوی مقامات دولتی رد شده است. این شایعات، ناهماهنگی و نبود اراده در رهبری ارتش را گوشزد میکند که با توجه به سلیقههای سیاسی-گروهی عمل میکند.
ناهماهنگی در تصمیم و ارادهی ارتش، در بازیهای بزرگتر گروهی است که دولت –غنی- و طالبان، تنها دو سوی بازی آن نیستند؛ کرزی، پاکستان، ایران، کشورها و گروههایی که یا پروژهی شان را توسط اینها پیش میبرند یا بخشی از پروژهی این گروهها و کشورها استند. تنها امید در چنین موقعیتی، تعریف صف مشخصی است که حرکت محور آن شکل بگیرد؛ صفی که در حرف و عمل مقابل طالبان بجنگد و زمینه را برای توجه جهانی در مقابله با طالبان فراهم کند. با این که برخی از قدرتهای بزرگ منطقه و جهان، پشت پردهی این جنگ راه میروند؛ اما اگر روایتی شفاف از جمهوری و ارزشهای امروزی تعریف و دفاع از آن تبدیل به ارادهی دولت شود، امکان مقابله با طالبان و جلب توجه بیشتر جهانی برای دولت را فراهم میکند.
به میزان کاهش اعتماد مردم نسبت به دولت و سیاستهای آن، کشورهای بیرونی نیز بیاعتماد اند و مردم که چوب سوخت این بازی اند، برخی از بیرون و برخی در نقش سرباز یا معترض در داخل کشور، به دنبال خلق و توجیه روایت امروز اند؛ روایتی که برای بازیگران سیاسی، بیشتر از منبعی برای درآمدزایی تعریف نشده و مردمی که به این روایت باور دارند، تبدیل به دانههایی برای شکار بیشتر شده اند. همه چیز به خطر انداخته میشود تا کمک بیشتر جلب شود و اما از این کمک، برای مقابلهی درست با دشمن استفاده نمیشود؛ استفادهای که به سرکوب طالبان و ایجاد اطمینان و آرامش بینجامد. در کنار افزایش کمک نظامی امریکا به افغانستان، گزارشها از کاهش پنجاهدرصدی بودجهی انکشافی امسال به دلیل کاهش در درآمد ملی و انتقال پول برای سازماندهی جنگ به نشر میرسد.
وضعیتی که هر روز به نفع طالبان تغییر میکند، نشان میدهد که سیاستگذاران دولتی، از همه چیز میزنند تا به بهانهی جنگ، جیبهای پرنشدنی شان را پر کنند. با وجود افزایش نزدیک به یک میلیارد دالر کمک امریکا در بخش نظامی برای افغانستان، کاهش بودجهی انکشافی و انتقال آن به بخش جنگ، در شرایطی که دولت تقریبا از همه ولسوالیهای شمالی و جنوبی، عقبنشینی کرده است، خبر از حیفومیل پول هنگفتی میدهد که به نام جنگ، مصرف میشود. عقبنشینی از ولسوالیها به شهرها، به قدر کافی مصارف ترانسپورتی و دیگر مصارف دولت در بخش نظامی را کاهش داده است. با وجود این کاهش چشمگیر و انتقال پول انکشافی به بخش جنگ و افزایش کمکها در بخش نظامی از کشورهای خارج، شکست افتضاح دولت در ولایتها آن هم روز یک ولایت، نشان میدهد که چند چهرهی پوپولیست در رهبری نهادهای سیاسی و نظامی، بیشتر از طالب باعث فروپاشی و ضعیت اند و مردم بدون هیچ نوع دفاع مؤثری، به طالبان تسلیم داده میشوند.
پارلمان و مجلس سنا به عنوان تنها مراجع صلاحیت و تصمیمگیری مردم در شرایطی که قوهی مجریه به همه چیز گند زده است، باید ماهیت قانونی شان را باز یابند و با بهکنترلگرفتن وضعیت، مردم را در دفاع از ارزشهایی که به آن باور دارند، کمک کنند. مردم، به اندازهی کافی انگیزه دارند تا از خود در مقابل طالب دفاع کنند؛ کافیست، صف مشخصی تعریف شود تا مردم محور آن جمع شوند و اطمینان داشته باشند که بازیگران صف، چهرهی دیگری از طالب یا تاجر زندگی مردم نیستند که با سرزمین، ناموس و زندگی مردم بازی کنند.