
وضعیت شکاک و شکننده است. همه نشانهها، طوری کنار هم قرار گرفته اند که به سختی میتوان به صداقت فرد یا عملی باور کرد. این فضای شکآلود، یکشبه به وجود نیامده است؛ سالها عملکرد نادرست ساختارها یا و سمتوسودهی ساختارها توسط افراد به منافع خاصی، باعث شد که اندک اندک زمینهی بیاعتمادی فراهم شود؛ تا این که رسیدیم به وضعیت آشفتهی نظامی و سیاسی امروز و نظر به گراف آشفتگی و نگرانی، شکاکیت و عدم اعتماد به کنشگران حکومتی نیز بالا گرفته است. این روزها که جنگ به اطراف برخی از شهرها کشیده و ولسوالیها به شکل مرموزی به سقوط سوق داده شده است، مردم چهارچشمی به همه چیز دقت دارند که چه کسی چه کاری انجام میدهد و کار او را، وابسته و وضعیت جاری، تحلیل و تجزیه میکنند.
طی چند روز اخیر، تصاویر نشرشده از صفحهی مقام ولایت غزنی که نشان میدهد، والی تازهمعرفیشده در این ولایت، از ارگانهای مختلف دولتی دیدار میکند، واکنشهایی را در شبکههای اجتماعی برانگیخته است. جنگ جاری در غزنی که گفته میشود تا دوکیلومتری مقام این ولایت رسیده، کاربران را بر این داشته است که به دیدارهای والی از ارگانهای ملکی و نظامی خرده بگیرند و بگویند که در شرایط موجود، اولویت نه بازدید از جریان کاری ادارات دولتی که تمرکز بر جنگ و مدیریت آن است.
داوود لغمانی که چندی پیش به عنوان والی فاریاب معرفی شده بود و به دلیل اعتراضات شدید مردمی، پس از چند روز ولایتکردن در مقر فرماندهی ارتش در این ولایت، مجبور شد به کابل بازگردد، از سوی ارگانهای محل، به عنوان والی غزنی معرفی شد. اعتراضهای مردم در فاریاب مقابل داوود لغمانی، او را سر زبان شبکههای اجتماعی انداخت و به محض واردشدن به غزنی، کاربران زیادی مقاومت مردم فاریاب را به رخ مردم غزنی کشیدند و از مردم خواستند که مانع او شوند.
داوود لغمانی، پیش از این که به حیث والی فاریاب معرفی شود، شهردار لشکرگاه بود. استدلال مردم فاریاب این بود که در شرایط حساس کنونی، فاریاب به والیای نیازمند است که ضمن اتوریته و تجربهی سیاسی، شناخت دقیقی از جغرافیای ولایت داشته باشد تا بتواند در مدیریت جنگ، مؤثر واقع شود. فرضیهای که فاریاب مقابل رد او گذاشته بود، حالا در غزنی مقابل آقای لغمانی گذاشته شده. عدهای از کنشگران اجتماعی غزنی، طی روزهای اخیر، با اشتراکگذاری ملاقاتها و بازدیدهای او از ارگانهای دولتی در غزنی، بر او تاخته و نوشته اند که در شرایطی که جنگ وارد دروازههای غزنی شده است، بازدید از جریان کار ادارات و حاضری و غیرحاضری کارمندان، گذران وقت و فرصتدادن به طالبان است که بتوانند این ولایت را سقوط بدهند. به گفتهی کاربران، از آغاز مسؤولیت آقای لغمانی تا اکنون که سه ماه بیشتر نمیگذرد، طالبان نزدیک به ده ولسوالی این ولایت را سقوط داده اند.
لغمانی، در پستی که امروز از صفحهی فیسبوک ولایت غزنی به نشر رسیده، تلاش کرده ضمن احترام به واکنشهای کاربران، دلایل قانعکنندهای از بازدیدهایش ارایه کند. او، در این متن، ولایت غزنی را واحد اداریای معرفی کرده که تا پیش از رفتن او، فساد در اوج خود بوده، مسؤولان دولتی به کار شان رسیدگی نمیکردند و تمام توان دولت در غزنی، از سوی عدهای که آقای لغمانی آنها را مافیا خوانده، محاصره شده است.
در بخشی از نوشتهای که در صفحهی ولایت غزنی به نشر رسیده، آمده: «روند حکومتداری خوب و پاسخدهی، در ولایت غزنی صفر بود. ادارات دولتی هیچ گونه مسؤولیتپذیری در برابر مردم نداشتند، فساد به اوج خود رسیده بود، تمام پروژهها و بودجههای ادارات آغشته به خیانت و فساد گردیده بودند، پولهای زیادی دزدی شدند، حاضری و مقررات اداری هیچ مراعات نمیگردید، استخدامها مطلقا معاملاتی بود، تعصب اوج گرفته بود، تیمهای مافیایی ساخته شده بود و دهها مشکل و رنج دیگر. با این حال، هیچ کس نظارت نمیکرد و هر رییس خود را فراتر از قانون احساس میکرد. ادارهی محلی، عملا شاریده بود و به جای قانون، فساد حکومت میکرد.»
این متن، واحد اداریای را به تصویر کشیده که در آن، گویا حکومت مرکزی هیچ صلاحیت و توانی برای آوردن اصلاحات و نظارت نداشته و تبدیل به یک واحد اداری خودمختار شده است. ارایهی چنین تصویری، میتواند به سه برداشت از غزنی بینجامند که در هر سه برداشت، توجیه ملاقاتها و بازدیدهای آقای لغمانی از ادارات دولتی، زیر پرسش میرود.
۱: تصویر ارایهشده، ولایتی را نشان میدهد که گویا، دولت هیچ کنترلی در آن نداشته و آقای لغمانی، به عنوان ناجی غزنی، نخستین کسی است که وارد این ولایت شده تا قانون را در آن پیاده کند. این تصویر از غزنیای که در چندکیلومتری کابل قرار دارد، عملا شاریدگی و توان اعمال قدرت از سوی حکومت را منتفی میکند. این تصویر، نشان میدهد که نه تنها غزنی، تمام ولایتها، دچار این وضعیت آشفتهی اداری است و داوود لغمانیای، باید در همه ولایتها فرستاده شود تا حاکمیت قانون را در آن جاری کرده و مانع فساد و سوء استفاده توسط مافیای قدرت محلی شود؛ حتا اگر چنین تصویری درست باشد، در شرایط موجود در غزنی، کار درست این است که والی، اول جنگ جاری در غزنی را مدیریت کند و سپس به اصلاحات اداری بپردازد؛ چون عدم مدیریت جنگ، احتمال سقوط غزنی را به دنبال دارد و اگر این اتفاق بیفتد، اصلاحات واردشده از سوی آقای داوود، نقشی بر آب میشود.
۲: احتمال دوم، این است که آقای لغمانی، نه شناختی از سیاست، جنگ و جغرافیای غزنی دارد و توانی برای کنترل وضعیت. در چنین شرایطی که او زیر ذرهبین همه است و باید چیزی از خودش به نمایش بگذارد، بازدید از ادارات دولتی و به نشر عکس از آن، به باور او، میتواند عدهای را قانع کند که او، فردی است کارکشته و همه چیز را از نزدیک مدیریت میکند. این احتمال، نسبت به احتمال اولی، قویتر است؛ چون در شرایطی که دشمن آمده و یکی یکی ادارات دولتی در خطر است، بازدید از آن و تأکید و هشدار به کارکنان اداری، مصداق همان ضربالمثل چهارزانونشستن است.
۳: برداشت سوم و قریب به واقعیت احتمالی که همه به نوعی از آن نگران اند، داوود لغمانی، رفته است تا غزنی را سقوط بدهد. این احتمال را، بیشتر اعتراضکنندگان بر او، بزرگنمایی کرده اند. به باور این عده از واکنشگران نسبت به کارکردهای داوود لغمانی، او، به جای مدیریت جنگ و سنجیدن چارهای برای نجات غزنی، همهروزه به نهادهای دولتی در این ولایت سر میزند تا با نشر تصاویری از آن، سر مردم را گرم کند و زمینهی سقوط غزنی فراهم شود. این برداشت، از شک میآید؛ از شک و بیاعتمادیای که سقوط ولسوالیها آن را به اوج رسانده و همه را به دنبال ستون پنجم در حکومت وا داشته تا ببینند که چه کسانی پشت پیشروی طالبان و سقوط ولسوالیها قرار دارند.
با این برداشتها، والی غزنی، اگر واقعا دچار احتمال اول و سوم نیست و به دلیل عدم شناخت دقیق از سیاست و مدیریت وضعیت، تن به این بازدیدها داده، بهتر است عملکرد خودش را تغییر بدهد و با مشورتگرفتن از مشاوران محلی که شناخت دقیق از وضعیت غزنی دارند، سعی کند خودش را با وضعیت وفق داده و توان مدیریتیاش را افزایش دهد. این، تنها راه ممکن و اما زمانبر است؛ چون، غزنی در حالت سقوط است و فرصتی برای آموزش دیدن از الفبای حکومتداری نیست. راه دوم، این است که حکومت، از تعیینات تیمی و خانوادگی دست بردارد و در شرایطی که طالبان بر گردهی نصفی از مردم افغانستان با بدویترین شکل حکومت میرانند، ذرهای وجدان سیاسی به خرج دهد و در ولایتهای آسیبپذیر، کسانی را جابهجا کند که آبروریزی حکومت کاهش یابد. غزنی، گلوگاه کابل است و سقوط غزنی، امکان مداخلهی مستقیم نظامی طالبان در کابل را فراهم میکند؛ در سمتی از کابل که اکثریت مطلق آن هزارهنشین اند و خصومت طالبان با این گروه مذهبی، امکان راکتپراکنی این گروه از غرب کابل را فراهم میکند. اگر چنین طرحی پیش از این ریخته نشده، زمان آن رسیده که جلو آن گرفته شود؛ در غیر آن، مردم غزین مسؤولیت دارند از فاریاب بیاموزند.