حدیثه، رویایش را میان دود و باروت فراموش نکرد، به رسیدن امیدوار بود و ادامه داد؛ او در برکهی بغلان درس خوانده است، ولسوالیای که هر از گاهی طالبان به آن حمله میکنند و باشندگان آن هنوز هم از فقر و ناامنی رنج میبرند.
او دوازده سال مکتب را در میان درگیریهای نظامی و شنیدن صدای جنگ با ترس و نگرانی به پایان رسانده است؛ در این مدت حدیثه و همقطارانش گاهی شاهد بستهشدن دروازهی مکتب شان نیز بوده اند.
شمار زیادی از دختران که همصنفیهای حدیثه بودند، بهدلیل سنتهای زنستیز و ناامنی ناچار به ترک مکتب شدند؛ اما جنگ و سنت حاکم، حدیثه را بیشتر مصمم کرد که درس بخواند.
او میگوید:«چندین مرتبه دروازهی مکتب ما؛ به دلیل جنگ بسته شد. مردم ترس داشتند که به مکتب حمله شود، به همیندلیل دختران شان را مجبور به ترک آن میکردند؛ با گذشت هر سال شمار همصنفیهای ما کم میشد.»
او با گذر از این سختیها، مکتب را به پایان رساند و امسال در روند آزمون سراسری پذیری برای دانشگاه(کانکور) وارد شد؛ روندی که پیروزی در آن، برای شمار زیادی از دانشآموزان، حکم یک دیگرگونی مهم و دستآوری بزرگ را دارد؛ برای حدیثه که در منطقهی دورافتاده و ناامنی زندگی میکند و دانشگاههای خصوصی در این منطقه فعالیت ندارند، کانکور تنها روزنهی امید بود.
حدیثه، دانشآموزی اش را در «لیسه نسوان برکه » به پایان رسانده است. او میگوید که همراه با او، ۹ دختر دیگر از این مکتب فارغ شدند و از میان آنان، او تنها دختریست که در کانکور شرکت کرده است.
پایان انتظار؛ حدیثه و اعلام نتیجهی کانکور
حدیثه، در منطقهای زندگی میکند که بیشتر زمانها، فعالیت شبکههای مخابراتی در آن، با مشکل فنی روبهرو است، به همین دلیل زمانیکه ادارهی امتحانات کانکور، نتایج عمومی آزمون کانکور را اعلام کرد، او از این موضوع بیخبر بود تا اینکه سه ساعت پس از اعلام نتایج، یکی از دوستانش با او تماس میگیرد و خبر پیروزی اش در کانکور را برایش میدهد.
او میگوید؛ «هر چند زیاد تلاش کرده بودم و به خودم باور داشتم؛ اما در یک لحظه، حس کردم خواب میبینم.»
حدیثه، با گرفتن ۳۱۸ امتیاز از ۳۶۰، در دانشکدهی طب دانشگاه البیرونی راه یافت. او در قریهی تنگیمرچ ولسوالی برکهی بغلان زاده شده است. زمانیکه هفتساله شد، به دلیل این که در منطقهی آنان مکتب دخترانه نبود، خانوادهی او تصمیم به ترک خانهی شان گرفتند و به مرکز ولسوالی رفتند.
دانشآموزان به گونهی معمول و بیشتر در شهرها؛ پیش از آزمون کانکور، در آموزشگاههای خصوصی، برای راهیابی به دانشگاه و در نهایت برای پیروزی در این آزمون، زمانی زیاد را درس میخوانند. این درحالی است که حدیثه به هیچ آموزشگاهی دسترسی نداشته است و همهی درسهایش را در خانه خوانده است.
او میگوید؛ «در ولسوالی ما آموزشگاهی نیست که آمادگی میگرفتم. تمام درسها را در خانه میخواندم و تنها آخر هفتهها از طریق خدمات آنلاین در آزمونهای آزمایشی آموزشگاههای کابل، اشتراک میکردم. خدمات انترنتی هم در این منطقه بهشکل درست فعال نیست و بیشتر اوقات حتا در این آزمونها هم اشتراک نمیتوانستم.»
او در طول یک شبانهروز ۱۳ ساعت درس میخواند و در کنار آن مسوولیت کارهای خانه را نیز به دوش داشت.
در کنار ناامنی، سنتهای زنستیز در افغانستان بهویژه در ولسوالیهای ناامن و دور افتاده، زنان زیادی را از آموزش باز داشته است.
به گفتهی حدیثه، باورهای حاکم در منطقهی آنان، چنان است که گویا زنان و دختران قابلیتهای کمتری نسبت به مردان دارند؛ اما او بر این باورها غالب آمد و توانست توانمندی زنان و دختران سرکوب شدهی آنجا را تبارز دهد. او برای خانوادهها نشان داد که زنان در ولسوالی ناامنی مانند برکه میتوانند در دانشگاه درس بخوانند و پزشک شوند؛ تا باشد که مادری به دلیل نبود پزشک زن، هنگام زایمان نمیرد.
او علاوه کرد:«کسانیکه تا دیروز مخالف مکتب رفتن دختران بود؛ حالا آمدند و موفقیت مرا تبریک گفتند. بیشتر خانوادهها، مرا الگوی دختران شان میدانند.»
در بزرگشهرهای افغانستان، درسخواندن دختران در دو دههی گذشته، برای شمار زیادی از مردم امر معمول شده است. امکانهای آموزشی خوب یا بد برای زنان و مردان به گونهی یکسان وجود دارد؛ اما در دوردستهای افغانستان، هنوز هم درسخواندن دختران تابو است.
در روستاهای دوردست افغانستان، شماری از دختران؛ پس از پایان دورهی دانشآموزی، بهدلیل ممانعتهای خانوادگی و ناامنی به آموزشهای عالی شان ادامه داده نمیتوانند. شماری هم که در کانکور بینتیجه میمانند، در این مناطق برای آنان، خدمتها و امکانهای تحصیلی خصوصی و دولتی فراهم نیست. بیشتر دانشگاهها و آموزشگاههای خصوصی در بزرگشهرهای افغانستان و یا در مرکز ولایتها فعالیت دارد. دخترانیکه در مناطق دوردست درس میخوانند، اگر در آزمون کانکور موفق نشوند، شمار زیاد شان از رفتن به دانشگاه و آموزشهای عالی باز میمانند.
حدیثه، تاکید میکند که شاید برای شمار زیادی از مردم به خصوص شهرنشینان، کامیابی در کانکور یک امر ساده باشد؛ اما برای دخترانی که اجازهی نامنویسی در کانکور را ندارند، دخترانی که در جنگ بزرگ شده و مکتب را پنهان از چشم پدر و برادرهای شان خوانده اند، موفقیت بزرگی است.
ماجرای انتخاب دانشکدهی طب
چهار سال پیش دختر نوجوانی در کنار بستری با فریادهای پیهم درخواست کمک میکرد؛ کمک برای نجات مادرش؛ اما در شفاخانهای که مادر او آورده شده بود؛ شمار پزشکان کمتر از آن بود که بتوانند به همهی بیماران رسیدگی کنند.
با همهی تلاشها، فریادهای او در آن شب بیاثر ماند؛ چنین شد که تصمیم گرفت تلاش کند و به عنوان یک پزشک در منطقهی شان کار کند.
حدیثه میگوید:«چهارده سالم بود که در یک شب شاهد مرگ سه زن به شمول مادرم در شفاخانه بودم. مادرانی که اگر داکتر و دوا بود، امروز ممکن زنده میبودند».
او زمانیکه از مادرش قصه میکند، بغض گلویش را میگیرد؛ میگوید کاش مادرش زنده میبود که میدید دخترش داکتر میشود و روزی، مادران زیادی را درمان میکند.
حدیثه میخواهد درسش را در رشتهی مورد علاقه اش به پایان برساند و به عنوان یک پزشک به مردم کشورش کمک کند، دوست دارد، همیشه به عنوان یک پزشک زن، وظیفهی انسانی خودش را انجام دهد و امیدوار است هیچوقت ناچار به ترک شغلش نشود.
در این دور آزمون کانکور(۱۳۹۹)، نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر برای راهیافتن به دانشگاهها و دیگر نهادهای آموزشی نیمهعالی، به رقابت رفتند که از این میان، بیش از ۹۸ درصد شان توانستند به دانشگاههای دولتی و خصوصی، راهیابند.
براساس اطلاعات ادارهی ملی امتحانات افغانستان، از میان نزدیک به ۱۷۳ هزار شرکتکننده در این آزمون، بیش از ۶۶ هزار به مرکزهای آموزش عالی، بیش از ۱۵ هزار به مرکزهای آموزشی نیمهعالی، ۸۸ هزار نیز به مرکزهای آموزشی عالی خصوصی راه یافته اند.