من به تو فکر نمی‌کنم؛ اما تو لباس گرم بپوش

لیلا یوسفی
من به تو فکر نمی‌کنم؛ اما تو لباس گرم بپوش

هنگام گذشتن از پیاده‌روی در شهر، روی یکی از دیوارهای فرسوده‌ی شهر به جمله‌ی «من به تو فکر نمی‌کنم؛ اما تو لباس گرم بپوش» برخوردم که باعث شد برای لحظه‌ای در جا بایستم و به نوشته‌های دیگری که روی دیوار جا خوش کرده، ببینم. در کمتر از یک دقیقه، چند رهگذر دیگر نیز زمانی که از نزدیکی دیوار رد شدند، برای لحظه‌ای به این نوشته خیره شده و با لبخندی از کنارش گذشتند.
هنگام گذشتن از خیابان‌های شهر، به نوشته‌های گوناگونی، از عاشقانه‌های اندوهگین تا شعارهای داغ سیاسی برمی‌خوریم که دیوارهای شهر را پوشانده و گاهی نازیبا کرده است.
در دیوارهای شهر کابل، نوشته‌های آگاهی‌دهی، بیلبوردهای تبلیغاتی، دیوارنگاری‌ها و پوسترهای تصویری را می‌توان دید که بدون هیچ نظمی کنار هم قرار گرفته‌اند؛ یکی بزرگ طراحی شده، یکی کوچک، موضوع یکی روشن است و از دیگری نیست.
خیابان به‌عنوان ساختار اصلی جریان زندگی جمعی، روزانه هزاران رهگذر را از خود عبور می‌دهد. شهروندان با حضورشان در خیابان، لحظه‌هایی به مشاهده، پرسه‌زنی و صحبت کردن می‌پردازند تا خستگی روز را از تن‌شان دور کنند. خیابان‌، مکانی است که تعاملات اجتماعی و جنب‌وجوش زندگی شهری در آن‌ به اوج خود می‌رسد و ذهن شهروندان را پر از خاطره‌های جمعی و ذهنیت مشترک در ارتباط به زندگی مدنی می‌کند.
هنر خیابانی در برابر دید همگان واقع می‌شود و در دسترس همگان است. در این هنر، هنرمند تنها حقیقت یا پیامی را که در زندگی می‌خواهد، برای مخاطب انتقال می‌دهد.
مصطفا سلطانی -روان‌شناس- می‌گوید: انسان گاهی تنها از طریق رساندن پیام می‌تواند خود را به آرامش برساند. این باعث می‌شود که شماری از شهروندان برای خالی کردن خود، دیوارهای شهر را پر ‌کنند.
انسان‌ها برای خالی کردن روان خود، پیام‌هایی را که می‌خواهند، برای دیگری انتقال بدهند، پیوسته از ابزاری مانند نقاشی، خطاطی، موسیقی و…کار می‌گیرند.
احمد رسول‌ -جامعه‌شناس- می‌گوید که دیوارنگاری‌هایی که در شهر وجود دارد، هم می‌تواند مفید باشد و هم مضر. مفید از این‌رو که می‌تواند پیام‌های صلح و همدلی را برساند؛ اما در مواردی هم می‌تواند ذهن را پراکنده کند و باعث بروز حادثه‌های ترافیکی شود.
در کنار این‌که شهروندان عادی -بیشتر نوجوانان و جوانان- حرف‌های دل‌شان را که نمی‌توانند برای کسی که باید به زبان بیاورند، روی دیوارهای شهر سیاه می‌کنند، اخیراً شماری از شرکت‌های خصوصی نیز، در برنامه‌های منظمی در شهر، دیوارنگاری می‌کنند.
معروف علی‌زی، مسئول هماهنگی با رسانه‌ها در شهرداری کابل، می‌گوید: «بعضی شرکت‌ها از شاروالی کابل پروژه می‌گیرد و شاروالی کابل به‌خاطر تقویت برنامه‌های فرهنگی، از روزهایی مانند روز ملی به دلیل رنگ ‌و بوی بیشتر و در برابر تکس این کار را می‌کند.»
در پروژه‌هایی که برای دیوارنگاری در شهر با شهرداری کابل قرارداد بسته می‌شود، مکان و شمار تصویرش مشخص می‌شود. همین‌گونه مسئولان شهرداری می‌گویند که بسیاری از دیوارنگاری‌هایی که از سوی این اداره طراحی و انجام می‌شود، پس از سپری شدن زمان مشخص آن، از سوی این اداره از دیوارها زدوده می‌شود.
آقای علی‌زی می‌افزاید: «دیوارنگاری‌هایی که بدون اجازه شاروالی کابل طراحی می‌شود غیرقانونی بوده و تابع پرداخت است و آلودگی دیداری را به وجود می‌آورد.»
در حال حاضر گروه‌های هنری زیادی به دیوارنگاری رو آورده و هر گروهی رویکرد خاص خودش را نیز دارد. بسیاری از این گروه‌ها از طرف موسسه‌ها و یا شهرداری کابل پروژه‌ی دیوارنگاری را می‌گیرند. هنرسالار، باران و هم‌دلی از گروهایی‌اند که کار دیوارنگاری در شهر را پیش می‌برند. البته گروه‌هایی نیز هستند که به گونه‌ی خودجوش در دیوارهای شهر نقاشی می‌کنند.


گروه همدلی در کنار دیوارنگاری در شهر، در کودکستان و مکتب‌ها نیز دیوارنگاری می‌کند. حبیب‌الله سلطانی، مدیرمسئول این گروه، می‌گوید: «ما نسل جنگ هستیم؛ در هر گوشه و کنار شهر نشانه‌هایی از جنگ دیده می‌شود و این جنگ باید خاتمه پیدا کند. انگیزه ما از دیوارنگاری صلح است و ما صلح می‌خواهیم.»
از سوی دیگر دیوارنگاری در شهر، برای شماری از خانه‌ها و صاحبان ساختمان، درآمدی نیز ایجاد کرده است. آقای سلطانی می‌گوید: زمانی که ما بر دیواری نقاشی می‌کنیم، از صاحب خانه اجازه می‌گیریم و یا هم با یک مقدار پولی جور آمد می‌کنیم؛ مثلاً در یک سال می‌گویم این نقاشی یا پیام تبلیغاتی روی دیوارتان مبلغ پنج هزار افغانی.»
با این حال شماری از شهروندان به دلیل این‌که این دیوارنگاری چهره‌ی شهر را دگرگون کرده است، خوشحال‌اند.
مونسه –باشنده‌ی کابل- می‌گوید: «شاید در میان این‌همه وحشت دیوارهای محافظتی، تنها همین نقاشی‌ها است که از وحشت شهر کم می‌کند.»
دوستی و همدلی، فساد اداری، امنیت، محو خشونت علیه زنان، سرسبزی محیط زیست، قدردانی از نیروهای امنیتی، نقاشی‌های مذهبی، بیشترین پیام‌های دیوارنگاری‌ در شهر است.
نوشته‌های عاشقانه‌ای که با قلب تیرخورده سرخ شده است، بیشتر از هر نوشته‌ای در دیوارهای شهر به چشم می‌خورند؛ به‌گونه‌ی مثال: «یادت نره دوستت دارم»
اولین نقاشی‌های رنگ روغنی جهان و اولین دیوارنگاری کشور به ولایت بامیان برمی‌گردد.
در این نقاشی‌های دیواری در بامیان، صدها بودایی با پوششی مختص به زمان خود، چهارزانو نشسته و موهای بافته ‌شده‌شان با ظرافت تمام طراحی شده است. در بیشتر این نقاشی‌ها، میمون‌ها و مردان رخ‌به‌رخ و یا برگ‌های درخت خرما که در نهایت ظرافت با شخصیت‌های اسطوره‌ای در هم تنیده، دیده می‌شود.
توکو تانیگوشی، کارشناس خانه تحقیقات ملی دارایی‌های فرهنگی جاپان، می‌گوید: تصاویر بودا در منطقه مرکزی افغانستان که تاریخ آن به ۶۵۰ سال بعد از میلاد مسیح برمی‌گردد، اولین نمونه‎های نقاشی رنگ روغن در تاریخ هنر است.
در دیوارنگاری‌های شهر بامیان از مواد طبیعی؛ مانند صمغ درختان و روغن خشک کار گرفته شده است. از سویی هم در این نقاشی‌ها از پروتئین حیوانی به‌عنوان چسپ کار گرفته شده است که مقاومت این نقاشی‌ها را در برابر نم بیشتر می‌کند.
توکو می افزاید: اروپای عصر رنسانس را فراموش کنید؛ اولین نقاشی‌های رنگ روغنی جهان به ۱۴ قرن پیش در مغاره‌های شهر بامیان برمی‌گردد.
در جهان امروزی، کمتر شهری را می‌توان پیدا کرد که در دیوارهای آن نشانه‌ای از گرافیتی نباشد؛ بر روی ساختمان‌ها، صندوق‌های پست، تونل‌های مترو، بس‌ها و در نهایت پایه‌های برق می‌توان این دیوارنگاری‌ها را دید.