سواد کافی برای نقد کردن و ظرفیت لازم برای نقد شدن را نداریم

صبح کابل
سواد کافی برای نقد کردن و ظرفیت لازم برای نقد شدن را نداریم

گفت‌وگوکننده: مینا نصر

اشاره: علی نظری از چهره‌های ادبی جوان افغانستان است که در حوزه‌ی نقد ادبی فعالیت دارد و دو سال است که با همکاری امان پویامک (شاعر) جلساتی را به نام جلسه‌ی نقد پاتوق دایر می‌کنند که در انجمن قلم افغانستان برگزار می‌شود. علی نظری از شاعرانی است که در سال‌های اخیر رویکرد سرودن شعر را متوقف کرد و در حال حاضر در حوزه‌ی نقد ادبی حضور دارد.
صبح کابل:
در ابتدا از خود تان بگویید، بهتر است از خودت بشنویم که چطور شد با ادبیات آشنا شدی و من برداشتم این گونه است که دغدغه‌ی اصلی زندگیت هم شده ادبیات.
علی نظری: ادبیات را اگر بخواهم تعریفی بدهم یا نظر شخصی‌ام را در موردش بگویم، باید این گونه بگویم که ادبیات برای من جهانی است که منِ گم‌شده‌ی خود را می‌توانم در آن پیدا کنم و هر بار که خودم را گم کردم در ادبیات پیدا کردم؛ ولی قبل از وارد شدن به بحث ادبیات، بگذارید به بخش اول پرسش تان پاسخ دهم که من علی نظری استم و در حدود ده سال می‌شود که به صورت رسمی با جهان ادبیات آشنا شدم و در این مدت دور یا نزدیک خودم را در فضای ادبیات در ارتباط نگه داشتم. از شفیتگی‌ام به ادبیات اگر قرار باشد بگویم، اشاره‌ی کوتاهی در ابتدا داشتم. منِ گم‌شده‌ی من همیشه در جهان ادبیات پیدا شده است. من، «گم‌شده‌ی من» را در بین سطرهای یک متن، در بین مفاهیم پیچیده‌ی متن پیدا کردم. به همین خاطر است که من هیچ گاه دوری از ادبیات را به آن معنای واقعی کلمه تجربه نکردم.
صبح کابل: سوال بعدی را می‌خواهم از این جا شروع کنم که در حوزه‌ی ادبیات فارسی چه تفاوت‌هایی و چه مشترکاتی را بین شعر فارسی افغانستان و شعر فارسی ایران می‌بینید؟ به خصوص اگر تخصصی‌تر اشاره کنم در زمینه‌ی شعر فارسی و ادبیات داستانی علاقه‌مندم نظر تان را در این باره بدانم؟
علی نظری: البته قبل از این که من صحبت بکنم در این مورد، باید به نکته‌ای اشاره کنم که لازم است همگانی کنم و در موردش برای تان بگویم. من خودم معتقد استم که اگر بخواهیم فضای ادبی افغانستان را با فضای ادبی ایران مقایسه کنیم در واقع ما بی‌انصافی کرده ایم. این دو فضای ادبی هیچ گاه قابل مقایسه نیست.
صبح کابل: اما این مسأله را هم قبول داری که در حال حاضر ما در دوره‌ی حاکمیت انترنت بر انسان استیم و آن چه ما نیاز خود می‌پنداریم در مورد زبان را در بسیار موارد کاستی‌های مان را هم بر دوش انترنت می‌اندازیم.
علی نظری: صد در صد من موافقم؛ اما نباید یاد مان برود که جامعه‌ی افغانستان به شدت یک جامعه‌ی مصرف‌گرا است. تعداد کتاب‌هایی که انتشارات‌‌ها نشر می‌کنند به چه میزان است؟ از خود پرسیدیم که انتشارات‌ها چه کتاب‌هایی را نشر می‌کنند و یا کتاب‌هایی را که ترجمه می‌کنند، چه محتوایی دارد ؟ موضوع تنها بحث شعر نیست و وقتی که ما در باره‌ی ادبیات حرف می‌زنیم، این جا است که موضوع کمی پیچیده می‌شود. وقتی که ما در کل در مورد ادبیات صحبت می‌کنیم، موضوع کمی پیچیده‌تر می‌شود و برسد که مصرف مان میزانش نسبت به تقاضا زیادتر است یا کم‌تر؛ یعنی این که ما در جامعه‌ی مصرف‌گرا زندگی می‎کنیم و تا زمانی که در جامعه‌ی مصرف‌گرا زندگی می‌کنم، نمی‌توانم به طور کلی نظر بدهم و یا مقایسه کنم که فضای ادبی ایران بهتر است یا افغانستان.
بخش دوم به این برمی‌گردد، «کثرت در سوژه‌ی» که به طور کل در فضای ادبی افغانستان بسیار است و در این سال‌ها تولیدات در زمینه‌ی شعر و کنده‌گریز در بخش ادبیات داستانی کارهایی صورت گرفته است که آن را هم تعدادی از نویسنده‌ها نوشته اند؛ ولی بیشتر شعر تولید شده و کار صورت گرفته است و ما حالا نیاز داریم تا زمان مدتی بگذرد و یک بازبینی انجام دهیم تا ببینیم چه چیزهایی تولید شده است.
صبح کابل: با توجه به پاسخی که دادی، می‌خواهم گریزی به این مؤلفه بزنم که می‌گویند شعر و ادبیات زاده‌ی درد و رنج است؛ افغانستان که مرکز سوژه برای نویسندگان و شاعران است، چرا نتوانستیم پای به پای دیگر شاعران و نویسندگان حوزه‌ی زبان فارسی از این لحاظ حرکت کنیم؟
علی نظری: این که گفتی «ادبیات زاده درد و رنج است»، تنها یک فرضیه است و نمی‌دانم چه کسی این را گفته است؛ اما من باید بگویم که ادبیات از درد و رنج تأثیرپذیر است؛ ولی اثری ادبی را که زحمت برای آن نکشیده باشی، زمان‌بندی درست نداشته باشد، ساختار مشخصی نداشته باشد، پی‌گیری نکرده باشی و همین گونه به دست آورده باشی و هدفی نداشته باشی، حتا اگر ادبیات هم باشد، یک کار بیهوده است به نظرم. خوب درست در این سال‌ها درد و رنج در افغانستان بوده است و آثاری که چاپ شده از تأثیرپذیری درد و رنج بی‌گزند نمانده اند ؛اما به عنوان یک منتقد در حوزه‌ی ادبی باید بگویم آثاری که در افغانستان به عنوان کار ادبی چاپ شده است تا امروز، در سطح پایینی قرار دارد.
صبح کابل: بسیار خوب، به نظرت شرایط ایده‌آلت برای تولید یک اثر شعری یا داستانی چیست؟
علی نظری: به نظر من این شرایط داشتن یک ذهن آرام است. درست است درد و رنج وجود دارد؛ اما من در ابتدا اشاره کردم ما این جا «شاهد کثرت سوژه» استیم؛ اما هنرمند افغانستانی که در این جا زندگی می‌کند، فرصت دیدن این سوژه‌ها را ندارد؛ به خاطر این که آن‌ها گرفتار چرخه‌ای شده اند یا بهتر است بگویم در باتلاقی گیر افتاده اند که دیگر فرصت پرداختن به آن سوژه‌ها را ندارند؛ چون این فرصت‌ها از آن‌ها گرفته شده است. به همین خاطر گاهی دیدیم شاعر یا نویسنده‌ای که در بیرون از افغانستان زندگی می‌کنند و گاه‌گاهی به داخل کشور می‌آیند، آن‌ها می‌توانند آن سوژه‌ها را دریابند و هنرمندان داخل این توانایی را ندارند. این گفته‌هایم را می‌توانم در دو بخش جامعه‌شناختی و روان‌شناختی به بحث بگیرم.
صبح کابل: بگذار حالا که به سمت آسیب‌شناسی وضعیت آمده ایم، سوال بعدی را این گونه مطرح کنم که به نظرت چرا ادبیات افغانستان را این گونه می‌پنداریم که دچار کُندی و سستی شده است؟
علی نظری: من به صورت قطع می‌توانم بگویم که ادبیات افغانستان دچار این کُندی و یا سستی در کیفیت نقد آثار ادبی است. بحث در این باره این گونه است که چیزی در افغانستان در حوزه‌ی هنر مخصوصا بعد از آمدن دموکراسی و رفتن طالبان بیشترین تولید در زمینه‌ی شعر است.
صبح کابل: به نظرت دلیل این تولید زیاد در زمینه‌ی شعر چی بوده است؟
علی نظری: تقاضا داشته هم در فضای مجازی و هم در بین مخاطبان؛ به همین خاطر است که بیشترین تولید را داشته و هر سال کتاب‌های تازه‌ای در زمینه‌ی شعر چاپ می‌شود؛ اما گفتم من خطر این را نمی‌پذیرم که در باره‌ی ادبیات افغانستان حرف بزنم؛ چون باید مدتی زمانی بگذرد و یک بازبینی صورت بگیرد که چه آثاری تولید شده است.
صبح کابل: به عنوان یک منتقد ادبی، انتقاد خاصت به شاعران و نویسندگان افغانستانی چیست؟
علی نظری: آسیب جدی‌ای را که در این فضا به شاعران و نویسنده‌های افغانستان وارد شده است، می‌توان گفت که آن‌ها تنوع‌گرا نیستند و باید بگویم که درصد بیشتر شاعران و نویسندگان افغانستان مشغول بازنویسی هم‌دیگرند و ادبیات افغانستان دچار بازتولید است.

علی نظری

صبح کابل: منتقد کیست و فضای نقد ادبی و جایگاه منتقد در ادبیات افغانستان کجاست؟ آیا ما منتقدان جدی داریم؟
علی نظری: نمی‌توانیم بگوییم که منتقد نداریم. ما در عرصه‌ی نقد چهره‌هایی را مثل یعقوب یسنا داریم که به اندازه‌ی خودش جدی در زمینه‌ی نقد کار می‌کند و همین طور آقای یامان حکمت که در این سال‌های گذشته در فضای ادبی افغانستان بوده و همیشه پای ثابت نقد ادبی در کابل بوده است که حضورش خالی از لطف نبوده و تأثیر خودش را داشته است.
صبح کابل: نظرت در مورد کتاب نقد «بهره‌کشی شاعرانه» اثر آقای اسماعیل سراب که نقدی بر وضعیت شعر داشته است، چیست؟
علی نظری: باید در این باره بگویم؛ با این که آقای سراب نام کتابش را گذاشته است، «جستارهایی در باب شعر نو افغانستان»؛ اما او تنها تعداد محدودی از شاعرانی که خودش می‌شناخت را گلچین کرده و نقدی بر آثار شان نوشته بود؛ در صورتی که در حوزه‌ی داخل افغانستان و در کابل شاعران جدی در حال تولید اثر استند و نقد دیگری که می‌توانم داشته باشم این است که سراب در کتاب بهره‌کشی شاعرانه اگر واقعا می‌خواست ادبیات را نقد کند، نباید می‌آمد عادات رفتاری شاعر را به عنوان یک تولیدگر مورد نقد قرار می‌داد. به نظر من یعقوب یسنا به مراتب از اسماعیل سراب منتقد بهتر و جدی‌تری است. متأسفانه ضعف مان در وضعیت کنونی ادبیات افغانستان این است که سواد کافی برای نقد کردن و ظرفیت لازم برای نقد شدن را نداریم. بحث این جا است که ما در افغانستان هم‌زمان با اتفاقات جهانی نیستیم.
صبح کابل: برگردیم به داخل کشور؛ کیفیت جشن‌واره‌های ادبی و جلسات ادبی‌ای که شاعران افغانستان در کابل یا جاهای دیگر جهان برگزار می‌کنند، چگونه است؟
علی نظری: باید صراحتا بگویم که کیفیت جشن‌واره‌های ادبی که تا اکنون افغانستانی‌ها آن را برگزار کرده اند، متأسفانه پایین بوده است؛ چون نهادهای برگزارکننده دید پروژه‌ای دارند به اصل ماجرا، به همین خاطر هیچ پیشرفتی در تأثیرگذاری کیفیت ندارد و همین طور جلسات شعرخوانی و داستان‌نویسی هم متأسفانه پیشرفتی نداشته است.
صبح کابل: کدام جلسات ادبی توانسته اند تحسین شما را بر انگیزند و از نظر شما کیفیت خوبی داشته اند؟
علی نظری: من در اوایل حضورم در جلسات شعر دانشگاه دریافتم، افرادی که در آن جا حضور دارند و جمع شده اند، می‌توانند روزی از شاعران جدی مان باشند که همان‌طور هم شد و در این سال‌های اخیر همراه شاعر عزیز مان امان پویامک نشستی را به نام جلسه‌ی نقد پاتوق برگزار می‌کنیم که تا کنون دنبال تأثیرگذاری بوده‌ایم.
صبح کابل: نام سه شاعر را می‌برم که مشتاقیم نظرت را در باره‌ی آثار شان بگویی؟ اکرام بسیم، شکریه عرفانی و بهرام هیمه.
علی نظری: اکرام بسیم که کارش در ساحه‌ی شعر کلاسیک یا همان غزل کاری متفاوت است و باید بگویم با توجه به اخلاق درون‌گراییش او در این فضا خوب کار می‌کند و جزو پنج شاعر خوب غزل‌سرای افغانستان است.
شکریه عرفانی کارهایش در زمینه‌ی زبان باید بگویم نسبت به شاعرانی که در داخل افغانستان کار می‌کنند، با توجه به تجربه‌ای که دارد یک سر و گردن از دیگران بالاتر است.
می توانم این گونه در مورد بهرام هیمه بگویم که او نیز کارهای جدی خوبی دارد و جویای نام است. او، تصویر نزدیک‌تری از شعر خود نسبت به شاعران دیگر می‌دهد و باید بگویم که شروعی را که هیمه انتخاب کرده است، گویای حضور یگ شاعر خوب و قوی در سال‌های آینده است.
صبح کابل: چرا تا امروز به عنوان یک منتقد ادبی، کتابی در زمینه‌ی نقد ادبی به چاپ نرساندی؟
علی نظری: من به شخصه آدم پر وسواسی در مورد چاپ کتاب و به دنبال آن استم تا اگر اثری چاپ کنم، آن اثر دارای کیفیت خوبی از لحاظ محتوایی باشد؛ به همین خاطر تا حالا موفق نشدم که اثری داشته باشم.
صبح کابل: از تو متن‌های بسیاری خواندم؛ چرا تا حالا تلاش نکردی که این متن‌ها را رویکرد خاصی بدهی؟
علی نظری: درست است من در صفحه‌ی فیس‌بوک خود می‌نویسم و مخاطبان من در همین صفحه من را می‌خوانند و من آن جا خوانده می‌شوم؛ همین اندازه برای من مخاطب کافی است؛ چون من به دنبال آن استم که کسی اگر متنی از من می‌خواند، بهتر است خودم را بخوانند و این من را راضی نگه می‌دارد. همان متن‌هایم تا حالا برای همان تعداد مخاطبم اعتیادآور بوده است و اگر چند روزی این متن‌ها را با تأخیر در صفحه‌ی شبکه‌ی اجتماعی‌ام نشر کنم، حتما مخاطبانم پی‌گیری‌ام می‌کنند.
صبح کابل: دوباره می‌خواهم به بحث ادبیات و منتقد برگردم. نبودن چند منتقد جدی در فضای ادبی افغانستان توانسته چه تأثیری بگذارد و این نبودن منتقد جدی در این فضا چه آسیب‌هایی به ادبیات افغانستان زده است؟
علی نظری: مثل این می‌ماند که شما باغی را در نظر بگیرید هر سال در بهار و یا تابستان محصولات تازه‌ای را می‌دهد و این محصول حاصل زحمت باغبان است؛ با نبودن باغبان تصور کنید چه بر سر باغ می‌آید، مطمئنا دیگر محصول تازه ای نیست و این حکایت همانا نبود منتقدان جدی در فضای ادبی افغانستان است. در ادبیات کار نقد ادبی این است که یک اثر ادبی را به تمام معنا واکاوی کند و تمام زوایای نقد اثر را در نظر بگیرد و بدون کدام اغماضی در مورد اثر بنویسد؛ اما این جا در افغانستان بارها شاهد این بودیم، زمانی که منتقد در باره‌ی یک اثر نوشته است با صاحب اثر برخورد داشته است؛ اما من خودم تا کنون که نوشته‌ام هیچ گاه تجربه‌ی برخورد با صاحب اثر در حوزه‌ی ادبیات را نداشتم. در حوزه‌ی سینما اما من نقدی بر فیلم حوا، مریم، عایشه داشتم که فیلمی از خانم صحرا کریمی است. این نقد سبب شد تا از طرف خانم کریمی مورد واکنش توهین‌آمیزی قرار بگیرم.
صبح کابل: هنرمندترین کسی که در افغانستان با آن برخورد داشتی کی بود و چه باعث شد که به این نتیجه برسی؟
علی نظری: از نظر من هنرمندترین فرد در افغانستان بانو شمسیه حسنی می‌باشد که من در مورد آثار او هم نقدی نوشته‌ام و آثارش را واکاوی کردم. بانو شمسیه از آن دست هنرمندانی است که در ابتدا گفتم و او توانست همان «کثرت سوژه» را در افغانستان دریابد و بسیار خوب توانست از پس پرداختن به چنین سوژه‌هایی با آن محتوا بربیایید که همین دلیلی شد تا کار نقاشی‌های او جدی‌تر از دیگر هنرمندان در حد و توان خودش باشد.
صبح کابل: از ویژگی‌های آثار بانو شمسیه برای مان بگو؟
علی نظری: کارهای شمسیه حسنی دارای ساختار و فرم ایده‌آلی است؛ او توانایی این را دارد که بتواند تمام ابعاد یک سوژه را در یک اثر هنری به تصویر بکشد و صداقتی در آثارش شما مشاهده می‌کنید؛ اما نکته‌ی قابل تعمق برای من به میان آمدن این حرف این بود که بر کارهای بسیاری از هنرمندان زن افغانستان نقد نوشته‌ام. روی آثار نقاشی بانو شمسیه حسنی نوشتم. فیلم حوا، مریم، عایشه را هم نقد کردم و نوشتم. آهنگی از باران سجادی را هم مورد نقد قرار دادم و نوشتم؛ اما تنها این بانو صحرا کریمی بود که واکنشی آن‌گونه نشان داد؛ در حالی که من هیچ گاه در متن نقدهای خود نگاه مغرضانه ندارم و نخواهم داشت و شاید این جا، جای خوبی باشد برای این که بگویم آن واکنش بانو صحرا کریمی حرفه‌ای نبود.
صبح کابل: پایان گفته‌هایت چیست؟
علی نظری: برای تغییر در ادبیات افغانستان ما نیاز داریم به جدیت، شاعران و نویسندگان افغانستان باید از تکرار دور شوند و تغییر بدهند در دیدگاه‌های شان.