اشاره: «ناصر رویان»، آهنگساز و دانشآموختهی رشتهی موسیقی در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل است، او در حال حاضر گروه «کابل بند گیتاریست» را رهبری میکند. ناصر رویان، بیش از ده قطعهی موسیقی بیکلام ساخته و چندین آهنگ برای هنرمندان جوان نیز بیرون داده است. هرچند از وضعیت کنونی هنر در افغانستان راضی نیست؛ اما امید دارد که روزی، هنر و هنرمند در این کشور به جایگاه واقعی و رفیع خود برسد.
صبح کابل: ناصر رویان کیست؟
ناصر رویان: من یکی از اتباع افغانستان استم و مثل بیشتر مردم، دوران سخت مهاجرت را گذراندهام. در برگشت، بعد از این که صنف دوازدهم را به پایان رساندم، وارد دانشکدهی هنرِ دانشگاه کابل شدم و چهار سال موسیقی خواندم.
صبح کابل: از چه زمانی به صورت حرفهای موسیقی کار میکنید؟
ناصر رویان: بسیاری در جواب این سؤال میگویند که از کودکی علاقهمند به موسیقی بوده اند؛ اما من این طور نبودم. در کودکی بیشتر درگیر فوتبال، والیبال، آببازی و بازیهای کودکانه بودم و از موسیقی سر درنمیآوردم. وقتی ایران رفتم، در جوانی زمینهای آنجا ایجاد شد تا موسیقی بخوانم و اشکال ابتدایی نواختن کیبورد، تئوری ابتدایی موسیقی و… را آنجا یاد گرفتم؛ این که نوت، پنج خط، کلید «سول» و کلید «فا» چیست. سال ۸۱ که دوباره افغانستان آمدم، به فراه رفتم؛ در آنجا زمینهی یادگیری موسیقی نبود. به اصطلاح وطنی «کُردَکی» نواختن موسیقی را شروع کردم، پس از پایان مکتب، شامل دانشگاه کابل شدم و موسیقی را به صورت آکادمیک شروع و خیلی جدی درس خواندم. سال ۹۰ که از دانشگاه فارغ شدم، اشکال تئوریک هنر را میفهمیدم؛ اما زمینهی آهنگسازی را بلد نبودم؛ چون در دانشگاه تئوری خواندیم نه مراحل عملی آهنگسازی را؛ روشی که هنوز هم در دانشگاه کابل ادامه دارد.
صبح کابل: میشود کمی بیشتر توضیح دهید؟
ناصر رویان: توضیح میدهم، بعد از این که در سال ۹۰ از دانشگاه فارغ شدم، در بیرون زمینهی عملیای که مطابق بر تئوری که درس خوانده بودم وجود نداشت؛ به طور مثال، برای ما آثار بلند عصر کلاسیک، عصر رمانتیک، عصر باروک آموزش داده شد؛ ولی وقتی فارغ شدیم و خواستیم یک قطعه را بسازیم، دیدیم که امکانات برای ثبت وجود ندارد یا خیلی کم است. مراکزی که معمولا آثار بازاری را ثبت میکنند و وقتی کسی برای ثبت یک اثر فاخر برود که برگرفته از آثار «باخ» و «بایدن» باشد، برای شان بیگانه است؛ حتا میگویند چیزی بنواز که مردم دوست داشته باشند.
صبح کابل: در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
ناصر رویان: وقتی از دانشگاه فارغ شدم، مرکز تولید یا بنیاد حمایتکنندهای برای جوانان فارغشده نبود که طرح خود را عملی کند. شاید نزدیک به ۵ سال سرگردان بودم، مردم هم نیشخند میزدند که چرا به جای هنر، انجنیری و یا … نخواندی؟ این هم شد شغل؟ چون در افغانستان فقیر، نگاه به همه چیز ابزاری است و مردم میبینند که چطور پول درمیآوری؛ در حالی که در دنیا هنرمندان غم نان ندارند. هنر خریدار دارد، مردم هنر را میفهمند و حکومت با افتخار تمام امکانات زندگی، رفاهی و کاری را برای هنرمندان فراهم میکند؛ چون نگاه ابزاری به هنر و هنرمند ندارند و از سوی دیگر هنرمندان نیز رسالت و اثر خود را برای تاریخ و هنر کشور شان میگذارند؛ ولی در افغانستان اینگونه نیست. هنر و هنرمند همیشه مهجور اند؛ برای همین، همدورههایم که سینما درس خوانده بودند، حالا در استدیوها و یونتهای عروسی فیلمبرداری میکنند. من اما، انرژیام را صرف کارهای بیارزش و سخیف نکردم؛ چون به سرعت تاریخ انقضای شان میرسد.
صبح کابل: از چه زمانی احساس کردید که میتوانید به صورت جدی وارد دنیای موسیقی شوید؟
ناصر رویان: تا سال ۹۵ مشکلات سبب شد تا نتوانم کاری جدیای در موسیقی انجام دهم. در اواسط همین سال تصمیم گرفتم که باید کارهایی انجام دهم. با استدیوهایی که دوستان ما از کشورهای دیگر آمده بودند؛ کمکم فعالیتم را شروع کردم که برای مدتی به دلیل عدم درک کامل بین استدیوها، تهیهکننده و هنرمند، کارها نتیجهبخش نبود تا که در سال ۹۶ خودمان یک مرکز کوچک تولیدی موسیقی را با خریدن وسائل اولیه پایهگذاری کردیم.
صبح کابل: سال گذشته گروهی را به نام «کابل بند گیتاریست» تشکیل دادید؟
ناصر رویان: بلی؛ کابل بند گیتاریست، گروهی است که همه گیتار کار میکنند. اعضای این گروه، همه به صورت تجربی گیتار را پراکنده یاد گرفته اند. دلیلش هم این بود که روند موسیقی افغانستان به طرف محلی شدن میرفت؛ من نمیگویم که موسیقی محلی بد است؛ اما نمیتواند زبان مشترک با دیگر کشورها ایجاد کند؛ مثلا با «غیچک» نمیتوانیم با دیگران رقابت کنیم؛ مثلا وقتی که پیانوی آلمانی، هفت تا هشت اوکتاو است، یعنی هرچه هنرمند در طول تاریخ بشر بوده را با خود دارد، وقتی گیتارش حد اقل سه تا چهار اوکتاو دارد، چگونه میتواند با غیچک که یک اوکتاو است برابر باشد؟ مسألهی اول وسعت و توانایی ساز است و بحث دیگر معیاری شدن صداها. باید پرسید چرا ساز آنها کوک است؛ ولی سازهای ما اینگونه نیست. مشکل در سازهای غیر استندرد کشور ما است و هدف اصلی گروه «کابل بند گیتاریست» این است که چگونه بتواند از گیتار استفاده کرده و به مردم بگوید که گیتار هم میتواند جزء سازهای بومی تان شود.
صبح کابل: استقبال از این گروه هنری چطور بوده است؟
ناصر رویان: ما اگر کاری هم کرده باشیم، شصت تا هفتاد درصد آن مرهون حمایت و تشویق مردم است؛ مردم کار ما را پذیرفتند و اگر این طور نمیبود، ما را سرکوب میکردند و موفق نمیشدیم.
صبح کابل: نخستین کار تان کدام بود و آیا کدام کار مشترک با دیگر هنرمندان دارید؟
ناصر رویان: نخستین کاری که انجام دادیم یک شعر از «فروغ فرخزاد» بود؛ بعد از آن ده تا پانزده قطعهی بیکلام ساختم. دو کار برای «آرش بارز» دادم، با «امید پارسا» دو کار جدید زیر دست دارم، با ادیب یوسفی نیز کار مشترک دارم.
صبح کابل: سطح سواد هنرمندان افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
ناصر رویان: هنوز هم ادعا ندارم که یک آهنگساز استم؛ برای آن که بین کار عملی و درسیام فاصلهی زیاد افتاد و بسیار چیزها را فراموش کردم. ما در واقع در حال بازسازی و بازبینی تئوریها استیم تا آن را با کار عملی همسان بسازیم. در افغانستان باتأسف، زمینهی یادگیری موسیقی از پایه وجود ندارد و سالها وقت ما صرف مراحل ایجاد انگیزه و شوق هنر میشود.
صبح کابل: رابطهی موسیقی افغانستان با ادبیات و شعر چگونه است؟
ناصر رویان: ارتباط خوبی وجود ندارد؛ چون هنرمندان از کدام نهاد فرهنگی و یا حکومتی حمایت نمیشوند. پیدا کردن کار و داشتن درآمد بسیار سخت شده است. وقتی استیج برنامههای تفریحی عروسی، ختنهسوری و یا شب شش، دستوردهندهی ماهیت کلام آوازخوان است، شما درک کنید که بین ادبیات، شعر و موسیقی چقدر ارتباط وجود دارد.
صبح کابل: کمی بیشتر توضیح دهید.
ناصر رویان: بحث دیگر هم است که به سواد آدمها مرتبط است. دانش افراد جامعهی ما با تاسف کم است. بعد باید دید که وضعیت ادبیات ما چگونه است و هنرمند چه میخواند. عرضه شدن ادبیات کوچه-بازاری برای شما تفهیم میکند که جامعه غیر این چیزها، چیز دیگری نمیپذیرد. یک بخش مردم که با ادبیات آشنا استند و ادبیات میفهمند، در هنر تأثیر زیادی ندارند و برای همین، فضا برای کسانی که درک درستی از موسیقی ندارند و فریفتهی موسیقی کوچه-بازاری استند، باز میماند.
صبح کابل: آهنگهای کوچه-بازاری در میان مردم چه جایگاهی دارد؟
ناصر رویان: جایگاه محکمی ندارد و مردم از روی لجبازی هم که شده آهنگهای کوچه-بازاری را گوش میدهند. وضعیت نابسامان موسیقی و هنر ما است که سلیقهی مخاطب را به این سمت برده است. سؤال این است که چرا مردم ما آهنگهای هندی، ایرانی و ترکی میشنوند؟ چون موسیقی ما به اندازهی کافی تولید فاخر و خوب نداشته است و مردم برای آرامش روان خود، آثار دیگر کشورها را میشنوند. موسیقی ما هر روز بیشتر از گذشته، به سمت سفارشی شدن پیش میرود و هنرمندان کمی هستند که مطابق با خواست و نیازهای مردم تولید داشته باشند که نمیتواند نیازهای عمومی را مرفوع کند.
صبح کابل: مراکز آکادمیک مثل دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل و یا انیستیتوت ملی موسیقی تا چه اندازه روی نهادینه شدن موسیقی در افغانستان نقش دارند؟
ناصر رویان: عرضه و فهم موسیقی فاخر و درست از صدای صد در صد کوکشده و خوب، ارتباط نزدیک با نهادهای آموزشی و فنی دارد که برای هنرجو هم تئوری و هم عملی یاد بدهد. یا اگر تئوری تدریس میکند، چگونگی عملی ساختن آن را نیز آموزش دهد؛ اما در جامعهی ما، نهاد باکیفیت و قوی برای تولید و یادگیری موسیقی برای علاقهمندان این هنر وجود ندارد. نهادهای آموزشی فقط تئوری درس میدهند؛ اما توانایی تدریس عملی به هنرجویان را ندارند؛ در حالی که نیازمندی جدی، تدریس عملی است. تا زمانی که زمینه برای عملی کردن تئوریها وجود نداشته باشد، تئوری هم بیفایده است.
صبح کابل: چرا تا هنوز هم موسیقی افغانستان معیار درستی ندارد؟
ناصر رویان: همه چیز بستگی به وضعیت اقتصادی کشور دارد که حتا روی فرهنگ، ادبیات، هنر و زندگی روزمرهی مردم تأثیر دارد؛ وقتی گرسنه باشی نه به هنر فکر میکنی و نه به موسیقی. در این وضعیت، نان مسألهی اصلی است و شما مجبور استید فقط به نان فکر کنید. وقتی که جامعهی ما فقیر و گرسنه است؛ به نظر شما هنر میتواند که جامعه را سروسامان بدهد؟ وقتی آرامش نسبی وجود داشته باشد و دغدغهی اصلی نان و غذا نباشد، آن زمان است که همه چیز حتا هنر خود به خود رشد خواهد کرد. وقتی اقتصاد انفرادی افراد درست نیست و نهادهایی که در بخشهای فرهنگ، هنر و ادبیات کار میکنند، از پول قرطاسیه برای شان خانه و موتر میخرند، وقتی از پول فرهنگ، موسیقی و هر چیزی به جیب شان میزنند، توقع نداشته باشید که وضعیت درست شود. دوران امروز ما دقیقا شبیه قرن ۱۷ در اروپا است؛ زمانی که هنرمند، سینماگر، فرهنگی و اقتصاددان همه سرگردان بودند. در این وضعیت شما چطور توقع دارید که یک معیار برای موسیقی در افغانستان ساخته شود.
صبح کابل: چرا یک رابطهی نزدیک میان هنرمندان داخل و خارج افغانستان ایجاد نشده است؟
ناصر رویان: چرا رابطهی یک نسل قبل از اکادمیسینهای هنر ما یا کسانی که چهرههای برجسته و زمینهساز خلق آثار هنری بودند، چون ببرک وسا، رهبر اُرکستر دههی چهل، امیرجان صبوری که امروز هم تأثیرگذار است، رابطهی اینها چرا با نظام امروز قطع است؟ چون اینها مربوط دورانی میشدند که یک نظام دیگر با ایدیولوژی دیگر در کشور حاکم بوده است. این نشان میدهد که جامعهی ما مستقل نیست که بتواند بین تمام نسلهای هنری افغانستان ارتباط برقرار کند. هنرمندان نیز غرور دارند و میگویند که در شرایط امروز برای داخل کشور کار نمیکنند. بحث جدیتر این است که در کشورهای دیگر هنرمندان داخل و بیرون شان مشترک است. ما در داخل نیز رابطهی خوبی با یکدیگر نداریم، ما هنوز در شکل ابتدایی زندگی هم مشکل داریم. کل آثار تولیدی ما در جامعه مبتذل است. ما هنوز به این تفکر نرسیدیم که یک ترانهی خوب برای نسل فردا داشته باشم، یک آهنگ برای ورزشکاران؛ در این جا، فقط من منم، تو تویی، او او است.
صبح کابل: چرا سنتها در موسیقی هنوز پابرجاست؟
ناصر رویان: ببینید ما از موسیقی یک تعریف داریم، من به عنوان یک موزیسین با شما حرف میزنم؛ نه به عنوان خواننده. دشمن هنرمند، آن سیلبرتی و مولوی وارداتیای استند که هیچ کدام از هر دو عرصه (هنر و عقیده) آگاهی بنیادی ندارند. موسیقی نمایش دادن بدن و اندام و یا تنفروشی نیست. آن آقا یا خانم که خود را مانکن جور میکند تا چطور به یک سرمایهدار وصل شود، در حالی که وظیفهاش چیزی دیگر است. از موزیسین، موسیقی به جا میماند و از تنفروش و روسپی، تنفروشی و روسپیگری به یادگار میماند.
صبح کابل: چرا آثار موسیقی افغانستان ماندگار نیست؟ تنها احمدظاهر است که مانده است و تعدادی دیگر؟
ناصر رویان: خوششانسی احمدظاهر این بود که در دوران شکوفایی موسیقی ما ظهور کرد؛ دورانی که همه چیز در هنر سر جای خودش بود؛ آهنگساز، استدیو، شاعر، آوازخوان و … همه با یک معیار مشخص و خوب کار میکردند. کارها تیمی بود و برای همین، آثار خوب بود و ماندگار میشد. هر کسی هم نمیتوانست وارد هنر شود. یک معیار و مرجع کنترلکننده وجود داشت؛ اما امروز یک هنرمند در یک روز تمام کارهایش از ایده تا ثبت اثر را تمام میکند. توقع دارید چطور این آثار ماندگار شود؟
صبح کابل: کارهای کدام هنرمند را دوست دارید؟
ناصر رویان: از نسل جوان، ادیب یوسفی، یکی از قویترین آدمهایی است که فورمهای متفاوتی را ایجاد میکند. در افغانستان مثلا امیرجان صبوری کار کرد، هنوز کارهایش زمزمه میشود. فرید رستگار، یکی از خوبان موسیقی است. در انستیوت ملی موسیقی هم استادهای خوب داریم.