بخش نهم
یادداشت: این نوشته با توجه به گفتوگویم با همایون فوزی و با استفاده از معلومات موجود در مورد حرفهای او نوشته شده است.
در ادامهی گفتوگویم با همایون فوزی، جنرال بازنشستهی ارتش افغانستان، از صداقت نیروهای ناتو و کشورهای همکار در بخش نظامی با افغانستان پرسیدم. فوزی، میگوید که کشورها به دلیل منافع خود شان وارد کشوری میشوند و طبیعی است که اگر منافع شان با منافع کشور میزبان یکسان نباشد، صداقتی در همکاری شان وجود نداشته باشد. او، با اشاره به گفتوگوهای صلح و امتیازدادن به طالبان، میگوید که اگر صداقت کامل وجود میداشت، میشد که این کشورها بر طالب فشار بیاورند و آنها را مجبور به پذیرش صلح کنند. امروز که طالبان وارد مناسبات سیاسی شده و امتیاز میگیرند، به این معنا است که روابطی میان آنها و کشورهای قدرتمند وجود دارد و شاید نسبت به دولت افغانستان، طالبان بتوانند سربازان بهتری برای کشورهای قدرتمند باشند که در صورت عدم حضور نظامی شان، از طالبان برای حفظ منافع خود استفاده کنند. به گفتهی همایون فوزی، کمکی که به ارتش افغانستان صورت میگرفت، به اندازهی بخورونمیر بود و هیچ تلاشی برای خودکفایی ارتش انجام نشد تا این ارتش بتواند برای شرایط دشوار، پلان درازمدت دفاعی و عملیاتی داشته باشد؛ چون اگر ارتش خودکفا میشد، دلیلی بر حضور قوتهای نظامی خارجی در افغانستان باقی نمیماند.
فوزی، به بحران مواد مخدر در افغانستان اشاره میکند و میگوید که با وجود مصرف میلیونها دالر برای مبارزه با مواد مخدر، کشت و قاچاق آن نه تنها که در افغانستان کاهش نیافت؛ بلکه افزایش نیز یافت؛ چون مواد مخدری که دهقان افغانستان کشت میکند و نان بخورونمیری به دست میآورد، در بازاهای جهانی چند برابر به فروش میرسد و پولش نیز در همان کشورها مصرف میشود. بر اساس تحقیقات انجامشده، افغانستان از سال ۱۹۹۲م، به یکی از کشورهای مهم تولیدکنندهی مواد مخدر در جهان تبدیل شد که در دورهی حکومت جدید –پس از ۲۰۰۱م-، در صدر کشورهای تولیدکنندهی این مواد قرار گرفت. هلمند که یکی از ولایتهای ناامن افغانستان در شروع آمدن نیروهای ناتو در افغانستان بود و شمار زیادی از نیروهای امریکایی و انگلیسی در آن جابهجا شدند، دیری نگذشت که تبدیل به تولیدکنندهی ۵۰ درصد تریاک افغانستان شد.
شایعات و گزارشهایی در سالهای گذشته دستبهدست شد که خبر از پایین شدن شبهنگام هواپیماهای ناشناس در مناطق زیرکنترل طالبان و دیگر گروههای تروریستی میداد. فوزی، میگوید که هرچند گزارشهای تأییدهشدهای به آنها نمیرسید؛ اما از راههای گوناگونی اطلاع حاصل میکردند که هواپیماهایی در نقاط بیرون از کنترل دولت پایین میشد و این که این هواپیماها چه چیزی به چه کسی میدادند، اطلاعات دقیقی از آن به دست نمیآمد. او، با اشاره با انتقال داعش از جلالآباد به ولسوالی درزآب شبرغان و همچنان انتقال دوبارهی سربازان شکستخوردهی داعش از درزآب به نقاط نامعلوم، میگوید که در این مسایل، کشورهایی دست داشتند؛ اما او اطلاعات مستندی ندارد که بتواند تأیید کند کدام کشورها در این موضوعات دخیل بودند. فوزی همچنان از پایینشدن برخی هواپیماها در غورماچ فاریاب میگوید که گروههای تروریستی از کشورهای مختلف از جمله اوزبیکستان را انتقال و جابهجا میکردند. پیش از این، در گفتوگویی که با جنرال مرادعلی مراد داشتم، او نیز از دادن اکمالات توسط نیروهای خارجی به گروه طالبان و دیگر گروههای تروریستی گفته بود و این که در برخی مواقع، قطارهای اکمالاتی نیروهای خارجی به بهانهی آتشزدن از سوی طالبان، امکاناتش به گروههای تروریستی داده میشد و وسایط را به آتش میکشیدند؛ تا این گونه رد پای شان را گم کنند.
فوزی، از دید دوگانهای که نسبت به پولیس و ارتش توسط نیروهای بینالمللی وجود داشت، انتقاد میکند و میگوید که آنها، بدون توجه به ظرفیتسازی پولیس، توجه شان را فقط به ارتش جلب کردند و پولیس از یاد شان رفت؛ پولیسی که بر خلاف ارتش، با مردم ملکی سروکار داشت و اخلاق نظامیگری را باید به نمایش میگذاشت. او، عدم توجه به ظرفیتسازی پولیس را، دلیل نارضایتی مردم از نیروهای نظامی میداند و میگوید که تشکیلات پولیس در ولسوالیها، به اندازهای بود که نمیتوانست به اختلافات و جنجالهای مردم رسیدگی کند؛ چه برسد که امنیت بگیرد و مقابل گروههای تندرو بجنگد. به باور او، دلیل دلسردی مردم از نظامیها، برخورد بیمسئولانهی پولیس بود؛ چون، به درستی آموزش ندیده بود.
پولیس افغانستان، در کنار این که تحصیلات کافی ندارد، بیشتر کسانی استند که به دلیل فقر و بیکاری، برای بهدستآوردن لقمهی نانی، از نقاط مختلف افغانستان جذب نظام شده اند و همین که سلاح به دست میگیرند، بیشتر شان احساس میکنند حاکم شهر اند و هر گونه برخوردی میتوانند با مردم انجام دهند؛ برخوردی که بیشتر شهروندان کشور از آن ناراضی اند و پولیس را به عدم برخورد مسئولانه متهم میکنند.
از فوزی در مورد جنگ شمال و انتقال جنگ به شمال میپرسم که؛ چطور شد در شمالی که طالبان کامل نابود شده بودند، دوباره جابهجاه شده و دست به تحرکات مسلحانه بردند. فوزی که تجربهی فعالیت نظامی در دورهی حکومت کمونیستی را نیز دارد، میگوید که برخورد سلیقهای و بر حسب منافع شخصی کشورهای دخیل در مناسبات سیاسی و نظامی افغانستان و همچنان برخورد قومگرایانهی قوم حاکم در افغانستان، از دلایلی بود که توجه کمتری به شمال صورت بگیرد و جنگ در ولایتهای شمالی جابهجا شود. فوزی، از زمان حکومت کمونستی میگوید که تنها در ولایت خوست، یک لیوا بود و در نه ولایت شمالی یک قول اردو که تشکیلات سه لیوا را داشت. به گفتهی فوزی، باور نادرست قوم حاکم که گویا در اکثریت استند و باید بر افغانستان حاکم باشند، باعث شد که جنگ به شمال انتقال داده شود و ولایتهای شمالی را ناامن کنند.
فوزی، دلیل بیتوجهی به شمال را انگیزههای داخلی و سران قدرت میداند که ترس از قدرتمند شدن شمال دارند و میگوید که عملا گروههای مختلفی زیر نام کوچی، به نقاطی در شمال جابهجا شد که تبدیل به سربازان طالبان و دیگر گروههای تروریستی شدند. چگونگی انتقال جنگ به شمال را، در شمارهی فردای روزنامهی صبح کابل خواهم نوشت.
ادامه دارد…