اشاره: حسینبخش صفری، قهرمان خندهرو و خوشبرخورد «جوجیتسو» و «ام ام ای» افغانستان است که نخستین بار، نامش از رقابتهای قهرمانی داخل سالن آسیا در ترکمنستان بر سر زبانها افتاد. در آن رقابتها، او تنها طلایی افغانستان بود. کسی که از درون فقر و جامعهی تهیدست به مقام قهرمانی آسیا رسید. صفری در ام ام ای هم نشان داد که استعداد بزرگی است. او در جوجیتسو و ام ام ای، تا حالا برای افغانستان درخشیده است. او، یکی از قهرمانان ورزش افغانستان است که روزهای دشواری را پشت سر گذاشته؛ اما درس و تعلیم را نیز فراموش نکرده است. پای صحبتهای او نشستیم.
صبح کابل: خودتان را معرفی کنید و از ورزش، خانواده و تحصیل تان بگویید.
صفری: حسینبخش صفری استم، ۲۴ساله و در ولسوالی شیبر بامیان تولد شدهام. یازده سال است در رشتههای مختلف مثل «جوجیتسو، کُشتی و ام ام ای» تمرین و فعالیت کردهام. مجرد و دانشجوی حقوق دانشگاه «دنیا» استم. فعلا تمام تمرکزم روی ورزش و درس است. میخواهم در هر دو زمینه به مدارج بالا برسم.
صبح کابل: بسیاری، عقیده دارند که عدم توجه به درس و تحصیل، یکی از ناهنجاریهای ورزش ما است، کدام ارجح است؟ درس یا ورزش؟
صفری: این سؤال خوبی است. به نظرم هر کسی باید در هر دو زمینه تلاش و کار کند، عمر ورزشی و قهرمانی کوتاه است؛ برای همین، سواد و تحصیل اگر نباشد، زندگی سخت خواهد شد. ضمن آن که سواد میتواند به یک قهرمان در تمرین، مسابقه و دیدش نسبت به جامعه و مردم کمک کند، تا رفتار بهتری داشته و تصمیمهای خوبتری در زندگی شخصی و ورزشیاش بگیرد. یک آدم باسواد و آگاه بهتر میتواند، از درد و رنج مردم باخبر باشد. تحصیل و ورزش هر دو مهم است؛ اما تحصیل مهمتر است.
صبح کابل: در بسیاری جوامع، قهرمانان ورزش از بین قشر محروم و از حاشیهی شهرها و مکانهای فقیرنشین میآیند و به سختی بدل به قهرمان و الگو میشوند، در افغانستان این وضعیت چگونه است؟
صفری: این سؤال را به گونهی دیگر پاسخ میدهم. یک شاعر چه زمانی شعر میسراید؛ وقتی که اندوه، حس رمانتیک و یا احساس خاص داشته باشد؛ تا چنین نباشد، شعری نیز نخواهد بود؛ یعنی چیزی از درون میجوشد و او با نگاه عمیق به موضوع، چیزی را خلق میکند؛ در ورزش نیز محرومیت و درد است که انگیزهزا است. یک آدم ثروتمند، با چه انگیزهای درون رینگ یا قفس، مشت بخورد، او به خودش خواهد گفت، بهتر نیست بروم و تفریح کنم. کسانی که دسترخوان خالی دیده و مزهی فقر را چشیده اند، انگیزهی بهتری برای پیدا کردن راه نجات دارند و ورزش یکی از راههای مثبت نجات است. بعد که کم کم مشهور شد و توانمندی بیشتری پیدا کرد، برای دیده شدن، برای کمک به دیگران و جامعه همچنان انگیزههای خودش را حفظ میکند و ادامه میدهد.
صبح کابل: به تغییر و روند تکاملی قهرمانان ورزش اشاره کردید، چه زمانی ورزشکاران از نظر فکری و روحی به پختگی لازم میرسند که به ابعاد عالی ورزش مثل همبستگی، وحدت ملی و … بیندیشند و خودت نیز از یک خانواده و جامعهی محروم رشد کردی. الگوی تان کی بود؟ چه کسانی در این که مشهور شوید کمک کردند؟ این سؤال چند بخش دارد، ممکن است جواب دهید؟
صفری: راستش، فقر انگیزهی اصلی من برای ورود به ورزش شد. مراحل تکامل یک ورزشکار و قهرمان نیز سالها وقت نیاز دارد تا به تکامل برسد. در پاکستان که بودم، با تماشای فیلمهای «اکشن» هندی، به ورزشهای رزمی علاقهمند شدم. بعد کم کم به این فکر افتادم که باید برای خانواده کاری انجام دهم. وقتی چهره شدم و مردم مرا شناخت، تلاش کردم که رفتار و کردار مناسب و در خور یک قهرمان خوب داشته باشم، تا به روح ورزش که همبستگی و دوستی است، کمک کرده باشم. برنامههای زیادی برای آینده دارم و در این که چه کسانی به من کمک کردند، نامهای زیادی استند و الگوی خیلی خاص و ویژه ندارم.
صبح کابل: رؤیاهایت چیست؟
صفری: این را فعلا نمیگویم؛ چون تجربه ثابت کرده است که به جای حرف زدن و شعار دادن بهتر است، در میدان عمل ثابت کنیم که خواست و رؤیاهای ما چیست. همانگونه که گفتم، برنامههای زیادی برای آینده دارم که روزش برسد، خود تان خواهید فهمید.
صبح کابل: از فقر شدید نام بردید، در شرایط شما معمولا جوانان به جای ورزش، وارد باندهای خرابکار و مافیای مواد مخدر میشوند، چطور شما به مسیر مثبت رفتید؟
صفری: در کنار فقر از عشق هم نام میبرم. من عاشق ورزش، خانواده و مبارزه بودم. به خودم همیشه گفتهام نباید، از مسیر مثبت و درست خارج شوم. خانواده و فامیل هم در این زمینه نقش خوبی داشتند. درست است ما فقیر بودیم؛ اما سر مان بلند بود. هیچ وقت فقر موجب آن نبود که خود مان را باخته و از مسیر درست خارج شویم. خانوادههای بسیاری در افغانستان هستند، با وجود فقر، آدمهای بسیار خوب و مثبتاندیش اند که کاکگی و جوانمردی شان از هرچه پولدار، بیشتر است.
صبح کابل: فقر دلیل اصلی روآوردن جوانان به بزهکاری است، آنها به گمان خود شان، میخواهند از زندگی، جامعه و عدالت انتقام بگیرند. برای شما چنین اتفاقی نیفتاد؟
صفری: من همیشه مثبتنگر بودهام. فکر و ایدهام این است که اگر امروز پاداش زحمت و تلاشم را نگیرم، فردا و پس فردا خواهم گرفت. بدون زحمت، راحت نخواهد بود. به خودم میگویم، اگر تا کنون به تمام آرزوهایت نرسیدهای، حتما به اندازهای که نیاز بوده تلاش نکردهای؛ پس تلاشت را بیشتر کن.
صبح کابل: چه مانعی پیش رویت برای ورود به ورزش بود؟
صفری: فامیلم در ابتدا موافق نبودند؛ میگفتند نباید وقتم را برای ورزش تلف کنم. دوست داشتند کار کنم و درس بخوانم. درس که خواندم و ورزش را نیز رها نکردم، هر چه پیش رفتم، این مانع کمتر شد، حالا همه موافق اند و مشکلی با این موضوع ندارند.
صبح کابل: برخی وقتها، ورزشکاران خاطرات جالبی را از این ممانعتها قصه میکنند. شما هم کدام گفتنی دارید؟
صفری: راستش من در کودکی شوخ بودم و برای رفتن به باشگاه ورزشی، پافشاری داشتم. دور نه، همین چند سال پیش زمانی که هزینهی عضویت باشگاه ورزشی را نداشتم، میرفتم با پدرم در کارهای بنایی و ساختمانی کار میکردم. شاگرد پدرم میشدم و روزهای جمعه همیشه بیل و کلنگ به دستم بود. به خودم میگفتم، جایگاه تو اینجا نیست و باید خودت را بالا بکشی و نجات دهی.
صبح کابل: در پاکستان برای ورزش چه کارهایی انجام دادی؟
صفری: من خاطرات روزهای بد زندگیام را نمیخواهم فراموش کنم. در پاکستان همزمان با این که قالینبافی میکردم؛ کتاب هم سر زانویم بود و کتاب میخواندم. گاهی که پایم خسته میشد، کتاب را به کلکین نصب میکردم. بسیار روزها، همزمان روی دو قالین کار میکردم، در فاصلهی رفتن از این قالین به آن یکی، فرصت بود تا درسهایم را بخوانم. روزهای سختی بود. در فاصلهی غذای چاشت، با وسائل ساختگی خودم ورزش میکردم. از قوطی رُب چند دانه «دمبل»، از بوجی آرد زمزک، از قوطی روغن وزنه ساخته بودم. جالب بود که سمنت و ریگ آن نیز قرضی بودند. یازده سال در شهر «اتک»، نزدیک پیشاور بودیم. روزهای سختی بود که گذشت.
صبح کابل: وقتی به افغانستان برگشتید، چه چیزهای در زندگی تان تغییر کرد؟
صفری: از بازگشت به افغانستان بسیار خوش استم؛ چون در پاکستان مهاجر بودم، یک مهاجر، آنهم در کشورهایی مثل پاکستان و یا ایران چه حق و حقوقی دارد؟ این که تا کی میتوان مهاجر بود؟ وقتی در کشور خودت استی، زحمت میکشی، عرق میریزی یا درد میکشی، باز هم ارزشش را دارد؛ چون وطن خودت است و راستش حتا همان دردش هم خوشایند است.
صبح کابل: خاطرهی خوب و بد تان از ورزش؟
صفری: بزرگترین افتخارم این است که مردم مرا هم قهرمان و هم یک فرد مفید میشناسند. لطف مردم و دوستانم نیز برایم ارزشمند و خوب است. هنوز راه درازی در پیش دارم، دوست دارم تا جایی پیش بروم که موجب افتخار مردم و وطنم باشم. تصور میکنم در پلهی اول استم.
چیزی که مرا رنج میدهد، نگاه برخی دوستان نسبت به ورزشهای رزمی است. مردم تصور میکنند، ورزش رزمی و مبارزه یعنی، درگیری دو نفر وحشی که چیزی از شفقت و مهربانی در وجود شان نیست؛ در حالی که اینگونه نیست. ورزشکار رزمی هم میتواند، احساس و عاطفهی رقیق و رمانتیک داشته و بسیار آدم خوب و تحصیلکرده باشد.
صبح کابل: چرا چنین است؟ مشکل در خود ورزشکاران است که نتوانسته اند به عنوان یک الگوی خوب مطرح شوند؛ یا رسانه و مردم نیز مؤثر اند؟
صفری: به نظرم خود فرد، جامعهی ورزشی و مسؤولان ورزش، مسؤول درجه اول اند، بعد رسانه و مردم. اگر مسؤولان ورزش، فرهنگسازی کنند، مربیان به شاگردان شان یاد دهند که درس، اخلاق، رعایت نزاکتها، حفظ فرهنگ و خوبیها مهم است، کم کم فضای ورزش ما بهتر خواهد شد؛ اما من زیاد ندیدهام که چنین کنند. اگر بگویند هم درست و به موقع نمیگویند. پیام اگر به موقع و درست گفته نشود، مؤثر نخواهد بود. ورزشکاران و قهرمانان نیز باید بدانند که هر حرکت شان زیر ذرهبین است. وقتی در تلویزیون ظاهر میشوند یا در جامعه با مردم نشست و برخواست دارند، باید مواظب باشند.
صبح کابل: اگر به گذشته برگردیم، با تجربهای که دارید، همین راه را میآمدید؟ اگر بلی، چه چیزهایی را در خود اصلاح میکردید؟
صفری: خوب است که آدمها نمیدانند در آینده چه بر سر شان خواهد آمد و گرنه دقمرگ میشدند. قهرمانان ورزش هم اگر از همان ابتدا بدانند که چقدر باید سختی بکشند، شاید بروند سراغ یک کار دیگر؛ اما خوب، عاشق اند و تحمل میکنند. اگر تجربهی امروز را در همان اول میداشتم، بسیار بهتر این مسیر را میآمدم. اشتباهاتم را مرتکب نمیشدم و سریعتر به مقصد میرسیدم. گاهی بوده است که حتا ناامید شدهام، شاید آن زمان دیگر ناامید نمیشدم. هر چند حالا هم با برنامه پیش رفتهام، در آن زمان با برنامهی خوبتر ورزش میکردم.
صبح کابل: شهرت و محبوبیت حسینبخش صفری در ورزش حاصل چه چیزی است؟
صفری: نمیدانم، محبوب استم یا خیر؟ شاید دلیلش این است که زیاد به مردم فکر میکنم. هیچ وقت اجازه ندادهام که ورزش و غرور ناشی از آن بین من و مردم فاصله بیندازد؛ اینگونه، مردم هم وقتی میبینند که من بسیار یک آدم معمولی استم، پیشم میمانند. ما باید انسانها را جدا از انتصاب شان به قوم، تبار، جایگاه، وضعیت مالی و … شان به عنوان یک انسان احترام کنیم. نباید اجازه دهیم که مردم فکر کنند، تغییر کرده ایم.
صبح کابل: برای شما جوجیتسو مهم بوده است یا ام ام ای؟
صفری: در ابتدا جوجیتسو برایم مهم بود؛ اما حالا ام ام ای اهمیت بیشتری دارد. هر چند در ابتدا برایم سخت بود که کدامش مهم است. جوجیتسو ورزشی است که با فکر و اندیشهی شما مرتبط است و ام ام ای هم چیزی است که مردم دوست دارند.
صبح کابل: اگر یکی را انتخاب کنی کدام را ترجیح میدهی؟
صفری: گفتم که مردم ام ام ای را بیشتر دوست دارند.
صبح کابل: شهرت مهم است یا محبوبیت؟
صفری: بدون شک، محبوبیت. شهرت را هر کسی میتواند به دست آورد. تروریستها و آدمکشها نیز مشهور اند. مهم محبوبیت است و این که مردم دوستت داشته باشند.
صبح کابل: شهرت دردسرهای زیادی دارد، یکیش همین زرق و برق و آدمهای زیادی اند که دور افراد مشهور پرسه میزنند. آیا تا حالا شهرت شما را بازی داده است؟
صفری: همیشه به خودم گفتهام که لذتهای فوری و زودگذر، شما را از لذتهای دوامدار و آینده دور میکند. برای همین، همواره تلاشم این بوده که غرق در آن نشوم. میگویند، «در سکوت سخت تلاش کن، بگذار موفقیت خودش سروصدا کند». تلاش میکنم که لذتهای فوری و زودگذر، اهداف و خوشیهای دوامدار آینده را از من نگیرد.
صبح کابل: عمر مفید در ام ام ای و جوجیتسو چند سال است؟
صفری: بستگی به وضعیت زندگی، تمرین و رژیم غذایی ورزشکاران دارد. قدرت فیزیکی و فکری آدمها با یکدیگر متفاوت است.
صبح کابل: چند سال نیاز است که ورزشکاران خوشیهای شان را قربانی قهرمانی کنند؟
صفری: تا زمانی که به اهداف خود نرسیده اند؛ اما همه چیز باید اولویتبندی شود. مثلا ازدواج را نمیتوان تا ۴۰سالگی به تعویق انداخت؛ چون همین خودش ممکن است کسی را به بیراهه ببرد. هر چیزی باید سر جای خود و در زمان مقررش باشد. تمرین، سختی کشیدن و فداکاری برای کسب قهرمانی.
صبح کابل: هر چند، نباید این سؤال را از شما بپرسم؛ اما، فکر میکنی سن مناسب برای ازدواج پسر و دختر کدام است؟
صفری: نمیشود، عدد تعیین کرد؛ چون کسانی اند که در سیسالگی عاقل نیستند و افرادی هم در ۲۰سالگی عاقل اند. هر زمانی که به رشد عقلی و توانایی ادارهی یک زندگی رسیدند، آن زمان وقتش است.
صبح کابل: بهترین ورزشکار تاریخ افغانستان کیست؟
صفری: سؤال سختی است. از نظر دستآورد و مدال مهم که مشخص است، روح الله نیکپا؛ اما از نظر معیارهایی که من برای یک قهرمان دارم، کسی نیست. اگر در گذشته بوده باشد، من خبر ندارم؛ اما حالا کسی را در قوارهی یک قهرمان و ورزشکار عالی که همه چیزش کامل باشد، نمیشناسم.
صبح کابل: نماد سختی کشیدن و مقاومت ورزشکاران افغانستان چه کسی است؟
صفری: چنین کسی نداریم.
صبح کابل: عباس کریمی چطور؟
صفری: با تأسف در این باره نمیتوانم اظهار نظر کنم. عباس هم اگر در افغانستان میماند، به جایی نمیرسید. تلاشهایش را ستایش میکنم؛ اما باز هم میگویم، اگر در افغانستان بود، تصور نمیکردم به موفقیتهای امروزش میرسید. هرچند، او را به عنوان ورزشکار سختکوش میشناسم.
صبح کابل: در ام ام ای، کدام ورزشکار از نظر اخلاقی و فنی خوب است؟
صفری: از نظر اخلاقی که عرض کردم؛ اما از نظر فنی، نصرت حقپرست، چون در سازمان «UFC» حضور دارد و درخشش خوبی داشته است.
صبح کابل: کدام ورزشکار ام ام ای افغانستان اگر به حاشیه نرود، ظرفیت بزرگ شدن دارد؟
صفری: (میخندد)، اگر حمل بر خودستایی نشود، حسینبخش صفری است، ولاغیر! امیدوارم دیگران ناراحت نشوند.
صبح کابل: چرا حسینبخش در بین ورزشکاران زیاد دیده نمیشود؟ مثلا در جلسهها و نشستهای شان نیست.
صفری: از پاسخ دادن به این سؤال میگذرم، چون یا باید حقیقتها را بگویم که بسیاری ناراحت خواهند شد و یا باید راستش را نگویم که این هم درست نیست. چون نمیخواهم دروغ بگویم. دلایل زیادی وجود دارد که من در این باهمیها، حضور ندارم.
تشکر از شما.