اشاره:محمدیعقوب حیدری، والی کابل است. او در بخشهای ملکی و نظامی درس خوانده و در حکومتهای کمونیستی، در وزارتخانههای دفاع و داخله ایفای وظیفه کرده است. او پیش از این که دولت داکتر نجیب سقوط کند، از حکومت کنار رفته و به خارج از کشور رفت. با آغاز حکومت جدید، یعقوب حیدری به افغانستان برگشت و به تأسیس شرکتهای تجارتی و امنیتی پرداخت. با گذشت دو سال از تشکیل حکومت وحدت ملی، وی به حیث والی ولایت کابل گماشته شد.
صبح کابل: تشکر جناب والی که فرصتی در اختیار ما قرار دادید. در آغاز از خود و سابقهی کاری تان بگویید.
والی کابل: تشکر! محمدیعقوب حیدری استم و در کابل به دنیا آمدهام. دورهی ابتدایی را در مکتب عینو قاری عبدالله و متوسطه را در گلدره خواندم. سپس وارد دانشگاه تخنیکی کابل شدم. بعد از آن برای تحصیلات عالی نظامی به خارج از کشور رفتم و تا سطح ماستری در زمینهی تعلیم و تربیهی نظامی درس خواندم. در بخش ملکی، رشتهی مدیریت و تجارت خواندم و در کنار آن، کورسهای مختلف ارتقای ظرفیت مدیریتی را دنبال کردم. در حکومت داکترنجیب، در وزارت دفاع ملی کار کردم و سپس تجربهای هم در وزارت داخله کسب کردم؛ یعنی در بخشهای مدیریتی نهادهای ملکی و امنیتی کار کردم. آخر سالهای ۱۳۶۸ باز هم برای ادامهی تحصیل آکادمی عالی فرماندهی به خارج از کشور رفتم و پیش از این که حکومت داکترنجیب سقوط کند، من از کار دولتی به کار شخصی رجوع کردم. تجارت را پیشه کرده، به خرید و فروش مواد غذایی پرداختم و به تعقیب آن، موفقیتهایی در بخش صنعت به دست آوردم. بعد از ایجاد حکومت انتقالی، به افغانستان آمدم. شرکتهای ساختمانی و امنیتی داشتم. با محافل سیاسی کشور رابطهی نزدیک داشته و فعالانه در سیاست کشور دخیل بودم؛ بعد از آن که حکومت وحدت ملی ایجاد شد، پس از چندی، به حیث والی ولایت کابل توظیف شدم.
صبح کابل: شما بیش از چند سال است که والی کابل استید، والی کیست و چه مسؤولیتی دارد؟
والی کابل: وظایف یک والی در لایحهی وظایف والیها تعریف شده؛ یعنی رهبری عام و تام ادارهی محلی که مربوطش میشود. چیزی که باید یک والی داشته باشد و یا هم صلاحیتی که باید داشته باشد، ندارد؛ باتأسف، مسؤولیتها نیز همینطور است. من تا اندازهای که توان دارم و حتا بالاتر از آن کار میکنم؛ اما در کابل، صلاحیتهایی که یک والی باید داشته باشد، ندارد. صلاحیتهایش محدود است و وظیفهی اساسی من مصروفیت و اشتغال برای مردم است. وزارت کار و امور اجتماعی، واحد دوم در کابل ندارد و خود شان این کار را میکنند. زمانی که «فیضالله ذکی»، وزیر کار و امور اجتماعی بود، به این نتیجه رسید که در کابل ریاست امور کار اجتماعی را میسازد؛ اما نشد. حالا نه آمار داریم، نه ارقام و نه از تصمیمگیریها خبر داریم؛ به این خاطر بخش بزرگ کار من فلج است. حتا کسی با ولایت در این موارد مشوره هم نمیکند؛ این وضعیت در بخشهای دیگر نیز وجود دارد، در بخش حاکمیت قانون و تطبیق قانون یا وظایفی که در تطبیق عدالت است یک بخش آن ریاست حقوق و ریاست عدلیهی کابل است. ریاست عدلیهی کابل وجود ندارد، ریاست حقوق کابل بر اساس این که بدون حکم والی نمیتواند حکم محاکم را تطبیق کند، میآید و با هم کار میکنیم. تربیهی اطفال و قضایای حکومت به ما ارتباط ندارد؛ اگر دارد، کادرهای شان از طرف خود شان تعیین میشوند. به همین ترتیب، معارف از دو بخش تشکیل شده است: ریاست معارف شهر کابل توسط وزارت معارف مدیریت میشود. آیا وزارت معارف خبر دارد که ۹۵۹ مکتب شخصی دارد؟ مکتبهایی که بدون رعایت معیارها مثل سمارق در سه یا چهار اتاق ایجاد میشود. دو سال است که با وزیران معارف صحبت میکنم و میگویند که روی این موضوع غَور میکنیم؛ اما معلوم نیست که چه وقت غَور میکنند. در بخش حج و اوقاف، بیش از دو هزار مسجد در ولسوالیها داریم. در کابل هم به مساجد میروم، با ملا امامان و علما میبینم، مجالس برگزار میکنم؛ اما رابطهی حقوقی و قانونی نداریم. با وزارت حج و اوقاف از نزدیک همکار استم و بین ما تفاهم وجود دارد. ریاست اطلاعات و فرهنگ کابل یک بخش بزرگ است؛ در شهر و ولایتی که مهد فرهنگ کشور و دارای موزیم، آرشیف و صدها مسائل فرهنگی است، رابطهاش با ما تشریفاتی است. خانهی معاون دوم ریاستجمهوری آباد که مرا عضو کمیسیون خشونت علیه خبرنگاران ساخت و حالا میفهمم که در کابل چه میگذرد. تلاش میکنیم که مراسم عنعنهای و فرهنگی ما تجلیل شود. میخواهم هنر و فرهنگ مردم از زبانها و اقوام مختلف رشد کند؛ اما نمیتوانم کاری انجام دهم؛ چون در گذشته وزیر و والی بیخبر از همه جا ریاست فرهنگ کابل را از بین برده اند. حالا که نوروز نزدیک میشود، وزارت اطلاعات و فرهنگ دست و پا میزند که چه کار کنیم. کاری که مربوط وزارت نیست، کار نواحی، ولسوالیها و کارهای ولایت است. درستش این است که وزارت فقط برنامه بدهد و اجراکنندهاش ولایت باشد. شهرداری کار میکند، در حالی که بیشتر خدمات را ما انجام میدهیم؛ ولی رابطهی ما تشریفاتی است. شهرداری کابل زیادتر مصروف چهارطرف خود است، اولویت آنها در غرب کابل، برچی، سرای شمالی، ناحیهی هفدهم، کوتهی سنگی، کمپنی، دارالامان و یا هم کارتهی نو و ارزانقیمت است، معلوم نیست که اولویت شهرداری چیست. رییس یک ناحیه نمیتواند مدیریت کند و صلاحیت هم ندارد. ما پیشنهاد کردیم که زونهای کابل ایجاد شود که البته استقبال شد؛ اما فعال نشد. از طرف دیگر، گپ اساسی برای کابل، مسألهی عواید است. عواید کابل به شکلی که لازم است، جمعآوری نمیشود. اول، مستوفیت اشراف لازم بر جمعآوری عواید ندارد؛ مستوفیت مصرفی است که نباید اینطور باشد. گمرک ما مربوط ما نیست، ریاست عواید مربوط ما نیست، مربوط وزارت مالیه است؛ این یعنی چه؟ پس ادارهی محلی چه میکند؟ اگر اضافی و کِلک ششم است، باید وجود نداشته باشد. در قانون اساسی تعریف شده که حکومت ما و دولت ما چطور است. وقتی، بعد از ریاستجمهوری و کابینه، ولایات است، همهی صلاحیتها به ولایات داده شود. ده درصد عواید جمع میشود، هزاران موتر به کابل میآید، از اینها اخاذی میشود و ادارههای مختلف کموبیش چیزی جمع میکنند. آمار و ارقام را نمیدانیم که سالانه چقدر است. اگر سرانهی درآمد مردم در ماه ده هزار افغانی باشد و مالیه نیز بدهند، چطور میتوانند دوصد افغانی به داکتر فیس بدهند؟ من وقتی داکتر رفتم ۱۹ هزار افغانی فیس دادم و یک مأمور که هفت هزار افغانی معاش دارد، چطور میتواند ۱۹ هزار برای معاینه فیس بدهد.
عواید کابل نزدیک به ۸۰۰ میلیون دالر است و عواید به جیبهای مردم، کمیشنکار و افرادی که به دولت ارتباط ندارند و بخش عایداتی را در هرجا انحصار کرده اند، میرود. مارکیتها، دروازههای کابل، ترانپسورت و املاک دولتی است. املاک دولتی دست به دست کرایه داده میشود. املاک دولتی، ماهانه بیشتر از یک هزار دالر کرایه داده میشود؛ اما به شهرداری ده هزار افغانی هم نمیرسد. این فساد و بیتفاوتی برای آن است که کنترل وجود ندارد. این نگرانیها را خدمت رییسجمهور نیز گفتم، هدایت داد که با همه مشوره شود. با تمام نواحی، مردم از اصناف مختلف، جامعهی مدنی و هر کسی نشستیم و به شکل جمعی، این طرح مکمل شد. به شکل سمینار در گروپها تقسیم شد و رفتیم به ریاستجمهوری. نمایندههای مردم را جمع کردیم و خدمت رییسجمهور ارائه کردیم که تأیید و در شورای عالی انکشاف شهری نیز تصویب شد.
صبح کابل: حالا که رابطهی شما تشریفاتی است و عواید کابل نیز کنترل نمیشود، این ۸۰۰ میلیون دالری که میگویید در کجا مصرف میشود؟
والی کابل: این نیاز به سیستمسازی دارد. ساده نیست که کسی سریع آن را حل کند. سیستمسازی زیاد وقت نمیگیرد و در شش ماه، سیستمهای درست ساخته میشود. اگر تمام صلاحیتها به ادارهی محلی انتقال پیدا کند، ما با طرزالعملهایی که داریم، میتوانیم ظرف یک سال عواید را به ده برابر افزایش دهیم و در سالهای آینده بیشتر و بیشتر شود. باید اقرار کنیم و بگوییم که کابل با تبعیض منفی روبهرو است نه مثبت. کابل پایتخت است، شما پایتخت دیگر کشورها را ببینید، مشکل داشتند؛ اما حل کردند. تراکم نفوسی که ما داریم، دهلی هم دارد؛ ولی آنها توانستند در سال ۱۹۹۱ اصلاح کنند. قانون پایتخت بسازند و ضمیمهی قانون اساسی کنند. یک اداره است، دوازده ناحیه، چهار زون شهرداری، بیستوپنج شهر و ۳۷۰ قریه است. عین همین مطالعات را در بارهی تهران، کانادا، مسکو و نیویارک نیز انجام دادم. کوشش کردم که روش کاری کشورهای بعد از بحران و کشورهای منطقه را مطالعه کنم. کابل و تهران دو پایتخت است. در کابل، شهرداری مستقیم کار میکند، ولایت برای خودش کار میکند، در حالی که بسیاری کارهای ما با هم مرتبط است. یک چیز دیگر به نام «زون انکشافی پایتخت» تشکیل شده که ما حتا خبر نداریم. وقتی با مشکل مواجه میشود، بعدا ما مشکل شان را حل میکنیم.
صبح کابل: اوضاع امنیتی کابل را چگونه میبینید؟
والی کابل: در بخش امنیت، دستآورد داریم. البته با تأسف وضع امنیتی آنقدر هم خوب نیست. ما منسجم کار میکنیم، جلسهی کمیسیون نظامی کابل هر هفته دایر میشود. تمام مسؤولان نظامی میآیند و هر هفته با کسانی که در کار خود غفلت میکنند، صحبت میکنیم. با کسانی که مشکل دارند، همکاری و به مشکلات حاد رسیدگی میکنیم. کوشش داریم که مشارکت مردم در تأمین امنیت زیادتر شود. نیرو در کابل کم نیست، راهش این است که مردم را شریک بسازیم و با مردم کار کنیم. اگر یک سرباز پولیس، شهروندی را با سیلی بزند، شهروند همکاری نمیکند. اگر قاتل، ظالم، غاصب و دزد را به دست شان داده و رها شوند، اعتماد پولیس از بین میرود. در بسیاری موارد، مردم اعتماد خود را نسبت به پولیس به همین خاطر از دست داده اند که این نتیجهی رهبری ناکارای سابق امنیتی بوده است. البته حالا تحولات مثبت آمده است. رهبری جدید وزارت داخله و فرماندهی پولیس کابل تلاش بسیار زیاد دارند. همین حالا ببینید که مسؤولان امنیتی، شبها در کدام کوچهها میروند، والی به کجا میرود و در همهی روز با کدام ناحیه دیدار میکند. قبلا مصلحت این بود که ادارههای امنیتی کابل بر اساس سهمیهبندی قومی و سمتی بود؛ اما حالا تقریبا اینگونه نیست. امنیت کابل از ولایتهای همجوار و ولسوالیها متضرر است. ما زیاد کار میکنیم، دشمن در کابل حضور دایمی ندارد، سیار عملیات میکند؛ ولی در اطراف کابل، پایگاههای شان را محاصره کردیم. در ولایتهای لوگر، وردک، لغمان و ننگرهار، در نقاط سرحدی عملیات میکنند و میروند. تدابیری داریم که اگر مدیریت خوب شود، راههایی که به کابل وصل میشود، مسدود و کنترل شود؛ امیدواریم که موفق شویم.
صبح کابل: کابل با چالش نفوس مواجه است؛ شما افزایش نفوس را یک فرصت میدانید یا یک چالش؟
والی کابل: کابل از لحاظ مساحت با نفوس متناسب نیست. پنج درصد زمین در نقاط شهری و ولسوالیها که ده درصد جغرافیای کابل بوده و ۹۰ درصد دیگر زمینها در ولسوالیها است. شهر کابل کمتر از سه صد کیلومتر مربع است؛ برای همین، نفوس متراکم شده است. در دورهی داوودخان پلان شده بود که کابل تا پل علم لوگر، گلبهار، جبلالسراج پروان و سیدآباد وردک انکشاف یابد؛ یعنی به همان طرف به لحاظ فرهنگی، ترانسپورتی و شهری انکشاف پیدا کند. در این صورت، کابل نفس میکشید. حالا هم پلان مشخص داریم که شهرکهای پلان شده برای انتقال خانههای غیر پلانی باید در آینده به بیرون از شهر در خط کمربند ایجاد شود. بیشتر از چهارصد هزار جریب زمین در بانک زمین کابل ثبت است و به این خاطر بهتر است که شهر کم کم به بیرون از مرکز هدایت شود. اگر نفوس کابل درست مدیریت شود با زیرساختهای مدرن و انکشاف شهری میشود از این همه نیروی کار و جوانانی که درس میخوانند، استفادهی درست کرد و آن را به جای یک معضل به فرصت بدل کرد. حرف اصلی این است که از منابع، نفوس، امکانات اقتصادی، بانکها، شرکتها، انکشاف صنعت و علم در کابل باید استفادهی درست و برنامهریزی شده شود. برنامهها باید متحد و برای یک قلمرو واحد باشد. بهتر است جدا از کابل در اطراف آن نیز انکشاف صورت گیرد؛ مثلا فابریکهی گلبهار جور شود که برای پروانی، کابلی و پنجشیری زمینهی کار ایجاد شود. همینطور در نقاط مرکزی مثل دایکندی و بامیان که انکشاف اینها بالای کابل تأثیر میکند. وقتی آنها عقب بمانند، همه در کابل جمع میشوند.
صبح کابل: در بارهی زمینهای غصبشدهی دولتی در کابل بگویید؛ یکی از تعهدات شما مبارزه با غاصبین زمین بود، در این راستا چقدر موفق بودید؟
والی کابل: مختصر بگویم که در دو سال گذشته اضافه از ۳۵ هزار جریب زمین از غصب جلوگیری شد. هنگامی که غصب زمین عملا جریان داشت، ما مانع شدیم. در حال حاضر پروژههای دولتی در آنها تطبیق میشود. حدود ده هزار یا یازده هزار جریب زمین که غصب شده بود، مسترد شد. فعلا لیست غاصبان زمین ترتیب شده و در اراضی زمین قرار دارد که مطالعه کند. با کمیسیونی که تشکیل شده، تطبیق کرده، به دادستانی برود و بعد دادستانی در هماهنگی با ما لیست را اعلام و هم اقدام کند.
صبح کابل: آمار زمینهای غصب شده در کابل به چه مقدار میرسد؟
والی کابل: اضافه از ۵۰ هزار جریب زمین.
صبح کابل: چه کسانی زمین غصب کردند و غاصبان در چه جایگاهی قرار دارند؟
والی کابل: غصب زمین به شکل عجیب و غریب است. در یک سیستم بسیار سنجیده شده و مافیایی بوده که غصب کردند. در ابتدا به زور وکلا و به بزرگان غصب کردند، شهرک ساختند و توزیع کردند. راهنمایی معاملات جور کردند و فروختند. زمینهای غصب شده در اختیار خود شان است و امیدوارم که بتوانیم آنها را به پنجهی قانون بسپاریم؛ اما مشکل آن است که اینها زمینهای زیادی را به مردم فروخته اند. کسی که سه بسوه زمین گرفته، دولت خود را با اینها مواجه نمیکند؛ چون شهروند است و حق زندگی دارد؛ اما با کسی که فروخته و صدها جریب زمین هنوز هم در اختیار دارد، دولت برخورد میکند.
صبح کابل: در راستای استخدام و تقرریهای امنیتی در کابل، چقدر با شما مشوره میشود؟
والی کابل: تا حدودی مشوره شده است. حالا والی کابل در جلسههای تخنیکی و شورای امنیت حضور مییابد. همچنان در جلسههای کابینه و در این موارد با من مشوره شده است. عادلانه نیست که بگویم نه؛ اما این مشورهها باید روزمره باشد، نه سالانه. والی باید بداند که آمر حوزه چرا تبدیل میشود، چرا جزا داده میشود، چرا ارتقا مییابد؛ تأیید و نظر والی مهم است. شبی در گذشته، معین امنیتی بیست نفر آمر حوزه را تبدیل کرد؛ خوب است که این کار را میکنید، حداقل از ما پرسان میکردید، ما و مردم این وسط چه نقشی داریم. نقش ادارهی محلی در مجازات و مکافات، تعیین و تبدیل باید مثبت باشد. من که تا حالا برادر و دوست خود را تعیین نکردهام؛ اما همین تغییراتی که چند بار انجام شده و نتیجهبخش نبوده، به این معنا است که ادارهی محلی در آن نقشی نداشته است.
صبح کابل: بافت سنتی و قومی کابل را چگونه میبینید و این بافت، آیا با مسائل امنیتی کابل مرتبط است؟
والی کابل: به لحاظ تاریخی، شما کابل را مطالعه کنید، در کابل اصالتا تاجیکها، پشتونها و هزارهها زندگی میکردند؛ اما حالا کل اقوام در کابل است. این بسیار زیبا، مقبول و رنگارنگ و یک اکثریت مطلق شده است که اکثریت مطلق در کابل یک قوم نیست. حالا کابل یک افغانستان کوچک است که در اینجا یک جمعیت بزرگ است، از پشتونها، تاجیکها، هزارهها، اوزبیکها، ایماق و همه به ترتیب آمده اند و یک بافت خوب ملی به وجود آمده است. مرحلهی ملتسازی از همین کابل شروع میشود. اگر در کابل ملت را ساختیم، یکدیگر را درک کردیم و تفاهم کردیم، تأثیرات مثبتش همان لحظه و همان شب به دایکندی، دایچوپان، دایمیرداد، ارزگان، سمنگان، نورستان، لغمان و هلمند میرسد. اگر نتوانستیم، اجماعی در این وطن جور نمیشود. سر پایتخت بسیار کار کنیم، از لحاظ سیاسی آیندهی کشور را پایتخت رقم زده و رقم میزند. در هر جا مشکل داشته باشیم قادر استیم، دستهجمعی حل کنیم؛ به شرطی که مشکل را حل کنیم. مشکل کابل، مشکل کل افغانستان است.