گفتوگو با پوهنیار محمود مرهون، استاد زبان پشتو در دانشکدهی زبان و ادبیات دانشگاه کابل
گفتوگوکننده و مترجم: جواد میریان
صبح کابل: ایرانیان (منظور ایران جغرافیایی)، خواسته یا نا خواسته، همهی ارزشهای تمدنی حوزهی ایران فرهنگی را به نفع ایران جغرافیایی مصادره کرده اند، یلدا نیز یکی از آن ارزشهای فرهنگی است؛ به پندار شما، یلدا تنها جشن ایرانی (ایران جغرافیایی) است یا به یک حوزهی تمدنی منوط میشود؟ چگونه میشود جلو این مصادرهی فرهنگی را گرفت؟
محمود مرهون: پیش از همه، من ایران را هنوز هم به اسم پارس میشناسم و این مسأله را در بیشتر نوشتههایم نیز یاد کردهام؛ ایران در واقع همان تغییر شکل یافتهی آریانا است که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی در زمان سلطنت رضا شاه پهلوی، از پارس به ایران تبدیل شد و ما در همان زمان در سازمان یونسکو حرفهای خودمان را داشتیم و گفتیم که ایران در اصل یک جغرافیای بزرگ مشمول آریانای مرکزی، آریانای شمال و آریانای جنوبی است که به نام ایران یاد میشود. نقطهی مهم این است که آریاییها از آریانا ورته یا آریانا ویجه برخاستند و نخستین تمدن خود را در بلخ باستان اساس گذاشتند، اینها (آریاییها)، برای نخستین بار در سال ۲۲۰۰ ق. به سرزمین هند رفتند و در آنجا زبان سانسکریت و دین جدید به وجود آوردند. دومین کاری که آریاییها کردند، تمدن پارس را آفریدند که امروز به اسم ایران خوانده میشود. ایرانیان تمام ارزشهای فرهنگی ما را دزدی کرده اند؛ به گونهی مثال شاهنامه که در دورهی سلطان محمود غزنوی توسط فردوسی نگاشته است را از خود میدانند و سید جمالالدین افغان را به نام سید جمالالدین اسعدآبادی میشناسند و این ادعا را مطرح میکنند که مولانا جلالالدین بلخی رومی از آنها است؛ همین گونه دهها شخصیت و دانشمند ما را به خود (ایران)، منسوب میدانند با این که این ارزشهای باستانی آریانای دیروز و افغانستان امروز است. من حتا این را هم ادعا کرده میتوانم؛ بازی مشهور و جهانی کرکت که انگلستانیها ادعای مالکیت آن را دارند، مرکزیت اصلی آن آریانای دیروز و افغانستان امروز است و از همین سرزمین به غرب و جاهای دیگر جهان رفته است. شما سری به تاریخ بزنید، خواهید دید که ما بازی توپدنده داریم و بعدا به کرکت تبدیل شده است. هرکشور و ملتی ارزشهای فرهنگی خودش را دارد که به آن میبالد؛ عربها به قصهی هزارویکشب میبالند و در زبان فارسی دری اثر مشهور رهنورد زریاب (چارگرد قلا گشتم) را داریم و در پشتو ملی هنداری است. این همه قصهها مثل بزکچینی و… از آریانا به دیگر مناطق رفته است؛ اما حالا متأسفانه مردمان دیگر ادعای این را دارند که این همه از ما است. مثال خوب در این زمینه، «علی بابا» است که حتا چینیها هم آن را منسوب به خود می پندارند، درحالی که اگر جانب حقیقت را بگیریم، این قصه مربوط به سرزمین ما (آریانا)، است. اگر شما ملی هنداری پشتو را باز کنید، در آن آدمخان و درخانی، مومنخان و شینواری، همه قصههایی مربوط به آریاییها استند و به زمانی برمیگردند که هندیها، ایرانیان امروز و افغانستانیها همه با هم در سرزمین آریانای بزرگ، زندگی مشترک داشتند. آنچه را که شما در آخر مطرح کردید؛ مسؤولیت بزرگ فرهنگیان ما است که به هدف شناسایی و شناساندن اسلاف و گذشتگان خود کار کنند؛ زیرا ما نیاز جدی به کار پیگیر فرهنگی داریم؛ همین ضرورت است تا کتاب جامع فلکلور پشتونها که تمام فلکلور پشتونها را تشریح کرده باشد و اثر فولکلوری تاجیکها و اوزبیکها و… را داشته باشیم، حتا ما کلکسیونی از لباسهای خود را که بدانیم، چگونه لباسهای داشتهایم، نداریم و دیگر این که ما تا هنوز روی جمعآوری فولکلور عامیانهی خود (به استثنای جمعآوری چند دوبیتی هزارگی و گردآوری شماری از لندیها)، به گونهای که بایست کار میشد، کاری نکرده ایم. همین اکنون ما و شما در دانشکدهی زبان و ادبیات هستیم، پشتو و فارسی دری که به عنوان دو زبان رسمی و ملی ما استند، یک ساختمان ندارند با این که زبانهای دیگر مانند ترکی و چینایی از سوی این کشورها ساخته شده است.
صبح کابل: شما از مصادرهی ارزشهای فرهنگی و عدم توجه به دانشکدهی زبان و ادبیات گفتید، مسؤولیت دولت در قبال پاسداری و نگهداشت ارزشهای فرهنگی و بِهسازی و نوسازی مکانهای مانند دانشکدهی زبان و ادبیات چه میتواند باشد؟
محمود مرهون: توجه بفرمایید، اینجا که ما و شما نشسته ایم، هفت ساختمان وجود دارد؛ فرانسویها آمدند و برای بخش فرانسوی ساختمان ساختند، چیناییها برای بخش چینایی و ترکها برای بخش ترکی؛ اما کسی برای پشتو و فارسی دری نمیآید ساختمان بسازد؛ زیرا پشتو و فارسی دری زبان این مملکت است و مسؤولیت دولت است که برای این دو (پشتو و فارسی دری)، توجه کند. ما بایست برای پشتو و فارسی دری دانشگاههای جداگانه داشته باشیم، خیلی هم کار نمیخواهد، با عین تشکیلی که دانشکده ساخته شده است، میشود دانشگاه ساخت. مثلا وقتی شما به فرانسه بروید، برای آموزش زبان فرانسوی، ده دانشگاه وجود دارد، یا اگر به آلمان بروید، به هدف آموزش زبان آلمان ده دانشگاه وجود دارد؛ اما در افغانستان برای آموزش زبان فارسی و پشتو یک دانشگاه هم نداریم. ما آکادمی علوم داریم که پروژهای کار میکند و تا هنوز هیچ کاری در خور برای پشتو و فارسی نکرده است. تصور حکومتهای ما همیشه این بوده است که می توانند مردم را با استفاده از زور، پول و اقتصاد، بی آن که کاری برای آنها انجام دهند، تطمیع کنند. اینجا در افغانستان هنوز هم نظامهای ملکالطوایفی حاکم است و تغییر این وضع، فقط در برگشت به اصالت مان و از راه مطالعهی ژرف فرهنگ و پاسداری ارزشهای فرهنگی ممکن است. در این کشور مردمسالاری نتیجه نداد، امارت ناکام شد و جمهوریت نیز پیامد مطلوبتر از آن دو (مردمسالاری و امارت)، نداشته است؛ زیرا این همه با ارزشهای ملی ما همخوانی نداشته اند. یک ملت زمانی به کامیابی و اقتدار میرسد که به ارزشها و داشتههای فرهنگیاش تکیه کرده باشد.
صبح کابل: علت بیتفاوتی وزارت اطلاعات و فرهنگ در پاسداری، از ارزشهای فرهنگی چیست؟
محمود مرهون: این مورد کاملا واضح است؛ وزیر اطلاعات و فرهنگ فردی است که نه در مورد هنر میداند و نه هم از فرهنگ چیزی در سر دارد؛ او در تمام عمرش یک جمله هم ننوشته است؛ توقع نداشته باشید که در مورد فرهنگ بداند؛ نه تنها وزیر اطلاعات و فرهنگ، بلکه تمام رده بالاییهای وزارت اطلاعات و فرهنگ -به استثنای مژگان مصطفوی که استاد دانشکدهی خبرنگاری است، سید حسین سانچارکی که نویسنده است و باوری در بخش گردشگری-، بر اساس سلیقههای سیاسی گماشته شده اند. نبود فهم و آگاهی از اهمیت فرهنگ در وزارت اطلاعات و فرهنگ، باعث کمکاری، منفعلرفتاری و بیتفاوتی در قبال ارزشهای فرهنگی شده است. در دنیا بلندترین هزینهها در بخش فرهنگ شده است؛ ایران سالانه حد اقل هزارکتاب به زبان فارسی چاپ و منتشر میکند، آیا ما صد کتاب در سال به زبانهای فارسی و پشتو چاپ کرده ایم؟ مشکل اساسی دولت این است که اولویتهای مردمش را نمیفهمد. از رییسجمهور تا وزرا، هیچ کدام مسائل و ارزشهای ملی را نمیشناسند؛ پنجاه درصد کابینه، همین حالا زبانهای رسمی و ملی (پشتو و فارسی) را نمیدانند و با زبان انگلیسی افهام و تفهیم میکنند. در یک کشور اگر به زبان مردم آن بها داده نشود، فرهنگ آن نیز بیبها میشود. اکنون زبان مطرح در ارگ ریاستجمهوری، زبان انگلیسی است؛ آنجا زبانهای پشتو و فارسی کاربردی ندارند و کسی به آنها بهایی نمیدهد.
صبح کابل: نیاکان ما شب یلدا را نحس میدانستند و چون فرا میرسید، آتش می افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی بگریزند؛ به باور شما، تا چه حد در نحوهی بزرگداشت یلدا تفاوت پدید آمده است و علت این تفاوتها را در چه میبینید؟
محمود مرهون: ببینید، اساسا ادیان و مذهبها به هدف مطالعهی فرهنگها به وجود آمده اند که فرهنگهای بد و زشت را از میان بردارند و فرهنگ نیکو را ترویج کنند. مثلا اسلام در هنگام پدید آمدن خسوف و کسوف، نماز را سنت گذاشته است و این مسأله در درون خودش معنای ژرفی دارد. به همین گونه، هر جامعه و حوزهی فرهنگی، فرهنگ و سنتهای خاص خودش را دارد؛ دین و فرهنگی منسوخ است که به انسان ضرر میرساند. هر ملت و هر قوم موارد مخصوص خودش را دارد. یلدا یک تفکر، رسم و سنت فرهنگی است که با هیچ دین و مذهبی مربوط نمیشود
صبح کابل: ایرانیان باستان جشنهای زیادی داشته اند که از آن شمار تنها نوروز، یلدا و چهارشنبهسوری مرسوم مانده است، علت فراموشی و نابودی جشنهای دیگر را در چه چیزی میبینید؟
محمود مرهون: پرسش خوبی را مطرح کردید؛ اکثر برادران از بخش فارسی (تاجیک، هزاره و…)، پرسشی را با من در میان میگذارند که پشتو تاریخ پنج هزارساله دارد، پس آثار آن چه شده است؟ اینجا یک مسألهی کلان مطرح است؛ افغانستان یا همان مرکز آریانا، منطقهای سوقالجیشی بود که در آن هرازگاهی جنگ جریان داشت و هیچ رخ نداده است که در این سرزمین، در هر صد سال جنگ نبوده باشد. این مملکت در هر صد سال جنگ را تجربه کرده است که این جنگ همهی آثار و داشتههای فرهنگی ما را از بین برده و چیزی باقی نمانده است. ما همه در جنگ زاده شده ایم، در جنگ بزرگ شدهایم و درجنگ میمیریم و معنایش این است که یک نسل جنگزده، کمتر به مسائل فرهنگی رسیدگی میتواند. همین حالا من بیستوهشت تا بیستونه سالم است و در این بیستونه سال، صدها جشن را تنها در خانوادهی خود دیدهام؛ مثلا ما جشن جداگانهی گندمدرو داریم و زمانی که گندم را از خوشه جدا میکنیم، جشن خودش را دارد؛ جشن نوروز، جشن دهقان، جشن نسلگیری حیوانات و… هر کدام جشنهای جداگانهای استند که ما داریم؛ اما متأسفانه همهی جشنهای اصیل ما در اطراف باقی مانده و جنگ، این ارزشهای فرهنگی مان را از بین برده و پیوند ما با روستاها و اطراف را قطع کرده است. من در افغانستان برای شما دوصد و پنجاه بازی را میشمارم که در تمام جهان نظیر آن وجود ندارد. بدبختی این است که نه وزارت اطلاعات و فرهنگ و نه هم ریاستجمهوری هیچ کدام در این زمینه کار نمیکنند تا این بازیها ثبت شوند. ما تنها ۱۲۴ نوع از اتن در افغانستان داریم و از قرصک چندین نوع آن وجود دارد. من همین اکنون در کمپیوتر خود یازده عنوان کتاب آمادهی چاپ دارم، ولی پول ندارم که آن را چاپ کنم؛ از من تا هنوز یکصد و دو کتاب چاپ و منتشر شده است و همه را با پول شخصیام چاپ کردهام. علتش این است که حکومت اصلا متوجه فرهنگ و ارزشهای فرهنگی نیست؛ حکومت به عوض این که از من و تواناییهایم کار بگیرد، منتظر رسیدن زمان تقاعد من است. از میان سه استادم، یکی از آنها را با دستهای خود دفن کردهام؛ زمانی که درگذشت، محلی برای دفنش نداشتیم و در روز به خاکسپاریاش با مردم نزاع کردیم تا اجازهی خاک سپاریاش را برای ما بدهند. من سه تن از نویسندگان را به خاک سپردهام که پول کفن خود را نداشتند و پول کفن آنها را خود پرداختهام؛ این وضعیت فرهنگ ما است.
صبح کابل: با توجه به آنچه، مطرح کردید، چگونه میشود یک دولت ناکارا و نا کارآمد را به یک دولت برنامهمحور، کارا و آیندهنگر تبدیل کرد؟
محمود مرهون: مسؤولیت به دو قشر از جامعه برمیگردد؛ نخست به خود نویسندگان؛ شما نیک میدانید که وضعیت از چه قرار است؛ ریاست اجرائیه به عنوان یک نهاد مافیای فرهنگی، چهره بدل کرده است و در ارگ نیز چنین وضعی حاکم است و در میان فرهنگیان هم مافیاهای فرهنگی وجود دارد. سه فرد یکی در بخش فارسی دری شعر را در انحصار خود گرفته و دیگری شعر پشتو را منحصر به خود میپندارد و سومی هم قصه را در قبضهی خود گرفته است. مسؤولیت نویسندگان است که این چهرهها را افشا کنند. ریاستجمهوری هشتاد عنوان کتاب را چاپ کرد، شما سری به این کتابها بزنید، خواهید دید که هیچ کدام به دردبخور نیست؛ موضوع دوم، متوجه تاجران ما است؛ تاجرهای ما هر اعلان و آگهی بازرگانی خود را به ده تا بیست هزار دالر میسازند، بهترش این است که شعارها و اعلانات خود را به عقب کتابها بزنند، یک هزار کتاب به هزار خانه میرود و یک کتاب تا صد سال هم عمر میکند؛ اما یک اعلان بیشتر از چند روزی دوام نخواهد کرد و این بهترین فکر تجارتی است. تجار ما بایست به عوض سپانسر کردن برگهی فیسبوک خود، کتاب یکی از نویسندگان، اهل هنر و موسیقی را حمایت مالی کنند. مشکل ما در میان مردم عام نیست، بلکه مشکل اصلی در میان مردمان خاص مانند تاجران، دولتمردان و… است.
صبح کابل: درتعاریف ارائه شده از یلدا، اساسا آن را یک جشن خانوادگی گفته اند که هدف آن گردهم جمع شدن بستگان و خویشاوندان است؛ آیا چنین برداشت و انتباه از شب یلدا درست است و اگر این تعریف در باب یلدا درست باشد، فکر نمیکنید که تجلیل از آن با برگزاری محافل و همایشهای بیرون خانوادگی بدعت و مخالفت با اسلاف مان است؟
محمود مرهون: نه، من با این طرز برداشت با یک دلیل مخالفم و آن این است که انسانها آهسته آهسته از زندگی انفرادی به زندگی جمعی و گروهی روی میآورند؛ مثلا ما یک وقتی دنیای کوچک خودمان را داشتیم، اما با توسعهی فناوری، دنیا به یک دهکده تبدیل شده است و این خیلی نیکو است که ما خوشیهای مان را با همدیگر شریک بسازیم، فقرا، ثروتمندان و … در شب یلدا امکانات دستداشتهی خود را در یک جای جمع کنند و باهم سفره بگسترند.
صبح کابل: یلدا، یک واژهی سریانی و به معنای میلاد تعریف شده است، این سریانی بودن کلمه چه پیامی در خودش دارد؟
محمود مرهون: من به عنوان کسی که متخصص زبان استم و سر و کارم با زبان است، این ادعا را دارم که نخستین زبان، عبری یا عبرانی که با سریانی یکی میشود، بوده است. این ادعا که یلدا را از مردم سریانی میپندارند، به هدف قدرتمند جلوه دادن و تاریخسازی است. یلدا در اصل اگر تشریح شود، معنای تولد را میدهد؛ اما اینجا بحث ما روی مفاهیم اصطلاحی کلمه است و مفهوم لغوی آن منظور ما نیست. ما در فلسفهی ارسطو و سقراط مسألهی معنا را داریم؛ مردم یلدا را به معنای تولد نمیشناسند و برداشت مردم از یلدا، همان معنای اصطلاحی آن است. حالا اگر منظور، معنای کلمات باشد که هرکسی برداشت که خود را از آن دارد. قبلا در مورد سپین تمان (زرتشت)، سخن زدم، سپین یک واژه پشتو است و تمان هم به همین گونه یک کلمه است. ما مثلا در زبان پشتو سپینزر داریم که هردو (سپین و زر)، واژگان پشتو استند و بنا بر همین برداشت، ما ادعا میکنیم که زرتشت (سپین تمان)، پشتون بوده است؛ اما ایرانیان آن را منسوب به خود میپندارند. شب یلدا تنها مربوط به آریاییها نیست؛ این شب در میان ملل دیگر مانند، کردها، ترکها، عراقیها یعنی این شب در کل یک جشن منسوب به مردمان شرق است.
صبح کابل: در پایان پیام شما به خانوادهها و کسانی که از یلدا بزرگداشت میکنند، چیست؟
محمود مرهون: زندگی تنها و تنها یک بار است و کاپی و تکرار ندارد. هرچیزی که سبب خوشحالی شما شده و به دیگران ضرری نمیرساند، آن را انجام دهید؛ در زندگی نقطهی «ای کاش!» باقی نگذارید.