اگر دولت برای ورزش بودجه ندارد، چرا بودجه‌ی کرکت ۴٫۵ میلیون دالر است؟

نعمت رحیمی
اگر دولت برای ورزش بودجه ندارد، چرا بودجه‌ی کرکت ۴٫۵ میلیون دالر است؟

اشاره: محمدبشیر تره‌کی یکی از مربیان زحمت‌کش تیم ملی تکواندوی افغانستان است که سال‌ها برای سربلندی افغانستان و رشد تکواندو، زحمت کشیده است. او شاگردان زیادی تربیت کرده و در تمام افتخارهای بزرگ سال‌های اخیر تکواندوی افغانستان نقش ارزنده داشته است. او به اندازه‌ی عمر یک جوان (شانزده سال) در تیم‌های ملی شاگرد تربیت کرده و در کسب مدال‌های گوناگون از رقابت‌های منطقه‌ای، آسیایی، جهانی و المپیک در تیم ملی افغانستان شریک بوده است. تره‌کی همواره، دلش برای رشد ورزش و عزت افغانستان تپیده، با تمام توان در این راه کوشیده و حتا سلامتی‌اش را به خطر انداخته است. با آقای تره‌کی گفت‌وگویی انجام دادیم.
صبح کابل: ما به اندازه‌ی کافی شمار را می‌شناسیم، برای کسانی که ممکن است شما را نشناسند، کمی در باره‌ی خود بگویید. چند سال است در ورزش استید و مربی‌گری می‌کنید؟
تره‌کی: تشکر، بشیر تره‌کی و از کابل استم، ۴۰ ساله و از سال ۱۳۶۹ که دقیقا ۲۹ سال می‌شود، تکواندو کار می‌کنم. مرحله‌ی ابتدائیه را در مکتب «رابعه»، متوسطه را در «وزیراکبرخان» و لیسه را در مکتب «نادریه» خواندم. چون علاقه‌ی زیاد به ورزش داشتم، وارد دانشکده‌ (پوهنزی) تربیت‌بدنی شدم. لیسانسم را از همین بخش گرفته و از سال ۱۳۸۲ (شانزده سال)، مربی تیم ملی تکواندو استم.
صبح کابل: بازیکن تیم ملی هم بودید، یا خیر؟
تره‌کی: بلی، مشکل آن بود که جوانی من با حضور طالبان هم‌زمان شد که نمی‌توانستیم در رقابت‌های خارجی شرکت کنیم؛ چون ورزش ما تعلیق بود. پس از طالبان، در نخستین سفر، با تیم ملی در یک دوره‌ی رقابت تکواندو، به هندوستان رفتم و مدال طلا گرفتم. هم‌زمان مربی هم بودم و چون بیشتر بازیکنان تیم ملی شاگردان من و استادان دیگر بودند، رییس فدراسیون گفت که مربی تیم ملی شوم. حضور ما از رقابت‌های منطقه شروع شد تا بازی‌های جنوب آسیا، قاره‌ی آسیا، رقابت‌های جهانی، کسب سهمیه‌ی المپیک و سرانجام بازی‌های مهم المپیک ختم شد که از زمان حضور من تا امروز سه مدال از المپیک داریم. دو مدال از المپیک تابستانی توسط «روح‌الله نیک‌پا» و یکی از المپیک جوانان که «نثار عبدالرحیم‌زی» به دست آورد.
صبح کابل: اگر به ۳۰ سال پیش برگردیم، دوباره تکواندو، مربی‌گری و همین مسیر را انتخاب می‌کردید یا راه دیگری می‌رفتید؟
تره‌کی: راستش، با وجودی که سختی‌ها و دشواری‌های زیادی را دیده و تحمل کردم؛ اما فراوان لذت بردم. چون عاشق تکواندو و کارم استم.
صبح کابل: دشواری‌ها و مشکلات در کجا و چه چیزها بودند؟
تره‌کی: کسانی که در رأس نهادهای ورزشی قرار دارند، نه تنها مشکل تکواندو که مشکل اساسی ورزش بوده اند. منظورم فرد و شخص خاص نیست، کلا تمام سیستم و نگاه ما به ورزش معیوب است. خوب است که حد اقل مردم قدرشناس داریم و گرنه اگر خدای نکرده، نگاه مردم و قدردانی آن‌ها از کسانی که برای این وطن عرق می‌ریزند، مثل سران حکومت و ورزش می‌بود، هرگز دوست نداشتم که وارد ورزش شوم. دل‌گرمی و انگیزه‌ی ما مردم و وطن است؛ نه چیز دیگر!
صبح کابل: شانزده سال هدایت تیم ملی تکواندوی ما به دست شما بوده، مهم‌ترین دست‌آورد تان چیست که با هیچ چیزی حاضر نیستید، عوضش کنید؟
تره‌کی: دست‌آوردهای تاریخی مان را با چیزی عوض نمی‌کنم. در زمان ما نخستین مدال المپیک به دست آمد. در این دوره بود که «نیک‌پا» و مدالش برای ورزش افغانستان به یک الگو و بانک انگیزه بدل شد. در این دوره بود که نوجوانان زیادی، خود را در آیینه‌ی «روح الله، نثار، حسن، ایمل و …» دیدند و به تکواندو رو آوردند. من بالاتر از مدال المپیک چیزی ندارم که به آن افتخار کنم، اصلا کل تاریخ ورزش ما بالاتر از آن چیزی ندارد که به آن ببالد.
صبح کابل: در تکواندو؛ اما استادان زیادی بودند که کار کردند و زحمت کشیدند.
تره‌کی: بلی، منظور من این نبود که تمام افتخارهای تکواندو از آن من است، ۴۶ سال از عمر تکواندوی ما می‌گذرد و بدون شک، «فیل کینگ‌هم»، استادان بزرگ دیگر مثل استاد اکبر حیدری، استاد «ناصر هوتکی» که بنیان‌گذار تکواندوی نوین است، استاد همایون، استاد خلیل حیدری، استاد حبیب، استاد اسدالله اوریاخیل، استاد عبدالمتین خادم، استاد بخشی، یوسف دلدار، استاد من‌سن هاگ و … همه در رشد تکواندو نقش مهمی داشته اند. اگر نام استادان زیادی را ذکر نکرده‌ام، مرا ببخشند. رشد تکواندو مدیون همه‌ی این استادان است.
صبح کابل: اگر ورزش‌های بومی و محلی را در نظر نگیریم که قدامت تاریخی در افغانستان دارند، بسیاری رشته‌های ورزشی، وارداتی و نو استند. سوال این است، چرا تکواندو موفق شد و سایر رشته‌ها به اندازه‌ی تکواندو موفق نبود؟
تره‌کی: این سوال بسیار خوبی است. دلایل زیادی وجود دارد؛ اما من به چند تای آن اشاره می‌کنم. اول، آن که تکواندو در یک مرکز اکادمیک هسته‌گذاری شد، در دانشگاه کابل. کسانی که بار نخست، لباس تکواندو را در افغانستان پوشیدند، اهل فرهنگ و دانش بودند، شاگردان ادبیات، طب، انجنیری؛ آن‌ها افراد تحصیل‌کرده و با تدبیر بودند. اولین استاد تکواندوی ما، استاد امریکایی دانشکده‌ی انجنیری بود و تکواندو، به صورت درست و مکتبی آموزش داده شد.
دوم، این آدم‌ها به علم و دانش، زبان روز دنیا، مقاله‌های ادبی و ورزش روز مسلط بودند. مثلا، ناصر هوتکی آدم بسیار مدبر، فعال، با دانش، عاشق و آشنا با تکواندو است؛ یعنی تکواندو درست پایه‌گذاری شد و کسانی که در این رشته کار می‌کردند، در برابر وطن، مردم و رشته‌ی خود مسؤولیت‌پذیر بودند.
سوم، در تکواندو هیچ وقت سمت، زبان، قوم و ناهنجاری‌های مردود این جغرافیا راه نیافت. کسانی بیشتر وارد تکواندو شدند که حق شان بود. درست است که در سال‌های اخیر، تکواندوی ما دچار پراکندگی و نفاق شد؛ اما در مجموع، تیم‌های کاری فدراسیون، هماهنگ و یک‌دست کار کردند. ما تلاش کردیم که در تیم ملی تا جایی که ممکن است، حق به حق‌دار برسد. مهاجران آمدند و عضو تیم ملی شدند، ما از ظرفیت‌های این ورزش در داخل و خارج خوب استفاده کردیم. ملی‌گرایی در تکواندو، یک اصل و نمونه است. هرچند شاید به اندازه‌ای که دوست داریم، شاید موفق نبوده باشیم؛ اما تکواندو هنوز که هنوز است، بهتر از رشته‌های دیگر و متحد است.
صبح کابل: چند نفری را نام ببرید که بیشترین نقش را در رشد تکواندوی افغانستان داشته اند؟
تره‌کی: افراد زیادی بودند؛ برای آن که سوال شما بی‌جواب نماند، به چند نام اشاره می‌کنم. ناصر هوتکی، نجیب‌الله سکندر، ربانی ربانی، اسد اوریاخیل، اکبر حیدری، عباس و … اگر ناصرهوتکی نبود، حالا همه تکواندوی «یانگ» کار می‌کردیم، بعد ربانی ربانی زحمت زیاد کشید، مدیریت خوبی داشت، نگاه قومی و زبانی نداشت و نجیب‌الله سکندر از زمانی که وارد تکواندو شده‌، به این رشته کمک و حتا از جیبش برای رشد تکواندو هزینه کرده است.


صبح کابل: با استعدادترین شاگردی که در تیم ملی داشته ‌اید، چه کسی بوده است؟
تره‌کی: این از آن سوال‌های جنجالی است. اگر از دل و جان راستش را بگویم، در گذشته حسن رضایی، نثاراحمد بهاوی و روح‌الله نیکپا، شاگردان خوبی بودند؛ چون به همان اندازه که به پدر و برادر خود احترام داشتند، به استادان شان هم داشتند. با وجودی که با استعداد بودند؛ اما انضباط سخت، تمرین‌های طاقت‌فرسا و حتا چوب دستی آقای «هاگ» را نیز تحمل کردند.
صبح کابل: پاسخ مان را نگرفتیم. یکی یا دو نفر را انتخاب کنید.
تره‌کی: یک کلام، «روح الله نیک‌پا و حسن رضایی.»
صبح کابل: می‌دانیم که روح‌الله و نثار بهاوی در دو وزن مختلف بودند؛ اگر از نظر فنی یکی را انتخاب کنی، کدام یک را بر می‌گزینی؟
تره‌کی: هر دوی این دو قهرمان از نظر فنی خوب بودند؛ اما فکر می‌کنم کسی برتر است که مدال بیشتر داشته باشد. البته به گفته‌ی وطنی مدال تا مدال است. مدال‌های آسیایی، جهانی و المپیک؛ این‌ها با یک‌دیگر فرق دارند. خیلی سخت است که شما از المپیک مدال بگیرید و بعد سال‌ها خود تان را در فرمی نگاه دارید که دوباره از المپیک مدال بگیرید؛ یعنی، برای دو مدال المپیک، شما حداقل هشت سال باید مواظب، تمرین، خواب، خوراک و همه چیز تان باشید. ضمن آن که انگیزه برای کار، تمرین و مدال نیز داشته باشید. روح‌الله این کار را کرده است. یک کار سخت و طاقت‌فرسا. بهتر است به مدال‌های او از این زاویه نیز نگریسته شود.
صبح کابل: دلیلش چیست که نسبت به شاگردان دیگر تان، با روح‌الله بیشتر رفیق استید؟
تره‌کی: رفاقت من با روح‌الله به معنای این نیست که با دیگر شاگردانم رابطه‌ی خوبی ندارم، با همه خوبم؛ اما دوستی من و روح‌الله چند دلیل واضح دارد. روح‌الله روزی گفته بود، وقتی از المپیک مدال گرفتم، یک کمی مغرور شدم؛ اما وقتی روی سکوی المپیک ایستادم، مجبور شدم برای مدال گرفتن، گردنم را خم کنم. یاد گرفتم که مغرور نباشم. تصور من این است که او هرچه بالاتر رفت، شکسته نفس‌تر شد. احترامش به مربیان و مسؤولان بیشتر شد. برای همین، او هیچ وقت شاکی نشد، هر چند دیگران زیاد اذیتش کردند؛ اما او لب به شکوه نگشود؛ در حالی که حقش بود. او کسی بود که از المپیک مدال گرفته بود، آن‌هم نه یکی که دوتا. اگر کس دیگری به جای او بود، مدعی می‌شد که سند المپیک را به نام من بزنید؛ اما او حتا از خانه و موتر هم نگفت. اگر به او تحفه و هدیه‌ای هم دادند، او یقه‌ی کسی را نگرفته بود که هله جایزه و تحفه‌بارانم کنید. حس می‌کنم که زحمت، عرق‌ریزی و تلاش او فقط برای مردم و وطنش بود. او حالا که مشاور رییس‌جمهور است، رفتار و رویه‌اش درست مثل زمانی است که تازه به تیم ملی آمده بود. من تا کنون تغییری در رفتار او ندیده‌ام، حتا اگر مشاور ریاست‌جمهوری باشد و دو مدال از المپیک گرفته باشد، خوب این‌ها ارزش‌مند است.
صبح کابل: تیم ملی تکواندوی فعلی را اگر با دوران طلایی مقایسه کنیم، چه تفاوت‌هایی دارد؟
تره‌کی: نظم و احترام تکواندو ایجاب می‌کند که شاگردان نزاکت‌ها را در همه جا رعایت کنند. اگر کسی در تمرین با آواز بلند گپ بزند، بخندد و یا دروازه‌ی سالُن را محکم ببندد، نزاکت از بین رفته است. از این بابت، همه خوب اند از قدیم تا امروز؛ اما تیم ملی قدیم، منظورم دوران روح‌الله، نثار و … است؛ آن تیم بهترین بود. بازیکنان زحمت‌کش، بااستعداد، سخت‌کوش و فنی داشتیم. آن دوران با وجودی که بازیکنان ده سال عضو تیم ملی بودند، از کسی نمی‌شنیدید تا بگویند در بدل مدال، به من امکانات بدهید. حالا در تمام رشته‌ها فرهنگ ورزش، تجارتی شده است؛ یعنی مدال می‌گیرم و امکانات می‌خواهم. غافل از آن که تیم ملی جای تجارت، مارکیت و منبع درآمد نیست. مارکیت بیرون از ورزش است، آدرس پول و امکانات هم تیم ملی نیست.
صبح کابل: اما؛ ورزش‌کاران، معمولا منبع درآمد دیگری ندارند و برای آن‌ که تمرکز کامل روی ورزش داشته باشند، باید تأمین باشند.
تره‌کی: اگر ورزش مثل سایر کشورها در افغانستان نیز نهادینه بود، بودجه‌ی کافی داشت، از تیم‌های ملی حمایت کافی می‌شد، عیبی نداشت که ورزش‌کاران حتا از تیم ملی پول بگیرند. ما نیز همواره همین را خواسته ایم؛ اما اگر بنای کار و انگیزه‌ی آمدن به ورزش و تیم‌های ملی، پول و درآمد باشد، اشتباه است.
صبح کابل: این همان داستان عشق و پول است؟
تره‌کی: بلی؛ وقتی شما در هنر و ورزش که هر دو، بیشتر از آن که محل درآمد باشد، وادی عشق است، فقط به بُعد درآمدش فکر کنید، از عشق دور می‌شوید. در این دو رشته هم وقتی عاشق نباشید، به جایی نمی‌رسید. حرف من این است؛ اگر شما برای درآمد و پول درس بخوانید، شاید صاحب سرمایه شوید؛ اما دانش‌مند خوب و ماندگاری نخواهید شد.
صبح کابل: اما؛ ورزش‌کاران بسیاری، در همین افغانستان از مسیر ورزش پول‌دار شدند که به الگویی برای سایرین هم بدل شده اند.
تره‌کی: وقتی ارزش‌ها، بی‌ارزش شود، هر چیزی ممکن است. نمی‌گویم کسی از ورزش به پول نرسد. حق شان است؛ اما پیراهن تیم ملی مقدس است و آن را نباید با مادیات سنجش کرد. می‌خواهم واقعیت‌ها را بگویم. ملی‌پوش تیم ملی ما ماهانه یک هزار معاش دارد و یک رشته‌ی دیگر، برای درآمد تلویزیونی و تجاری، با یک مسابقه و یک شب، صاحب پول کلان می‌شود، این نشستن بی‌ارزشی، به جای ارزش است. جالب است همین‌ها که در ورزش تجارت می‌کنند، محترم نیز استند. ورزش ما شبیه بازار سیاه شده است. در بازار سیاه هر سپیدی می‌تواند سیاه باشد و بر عکسش!
صبح کابل: نقش دولت در عدم ارج‌گذاری به ارزش‌ها چیست؟
تره‌کی: دولت باید تکلیف خودش را با ورزش و مردم مشخص کند که آیا اهمیت و ارزش ورزش را می‌فهمد یا نه؟ اگر می‌فهمد، چرا اهمیت نمی‌دهد، اگر نمی‌فهمد، باید بفهمد! ما باید از خود بپرسیم که هدف اساسی ورزش چیست؟ منشور المپیک کدام است؟ کدام ورزش‌کار و رشته‌ی ورزشی، نزد کمیته‌ی بین‌المللی المپیک رسمی است و کدام نیست. وقتی این‌ها را فهمیدیم، آن وقت، روی رشته‌هایی سرمایه‌گذاری کنیم که در دنیا رسمی و مدال‌آور است.
صبح کابل: چرا با وجود مدال‌های گوناگون، حتا از المپیک، ورزش در افغانستان نهادینه نشد و نزد زمام‌داران ما هنوز انگشت ششم و اضافه است؟
تره‌کی: به نظرم در این مسأله، خود جامعه‌ی ورزشی نیز ملامت است. مسؤولان ورزش نتوانستند، معرف ارزش و جایگاه ورزش باشند. نتوانستند به زمام‌داران بفهمانند که سیاست شان در ورزش اشتباه است. همه ساکت اند و می‌ترسند. می‌ترسند که جایگاه خود را از دست دهند؛ اما ما اعتراض داریم. بارها پرسیده ایم که چرا حکومت سالانه چهارونیم میلیون دالر به کرکت می‌دهد و به ۵۴ فدراسیون دیگر، کمتر از آن.
صبح کابل: دلیلش چیست؟ توضیح دهید!
تره‌کی: رییس‌ بیشتر فدراسیون‌های ورزشی، حرفه‌ای و عرق‌ریخته‌ی آن ورزش نیستند. درد ورزش‌کار و مشکلات او را درک نمی‌کنند. دولت خودش را به نفهمی زده است. چند روز پیش دیدم که رییس‌جمهور در یکی از کشورهای پیش‌رفته‌ی شرق آسیا، در باره‌ی ارزش مدال المپیک صحبت می‌کرد. وقتی گپ‌های رییس‌جمهور را شنیدم، گفتم، ای وای، آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم، وقتی رییس‌جمهور ما به این خوبی ارزش مدال المپیک را می‌فهمد، چرا به آن سه مدال المپیکی کشور خودش بها نمی‌دهد؟ مسؤول اول مملکت ما برای کشوری آرزوی موفقیت و کسب مدال المپیکی کرد که آن کشور، میزبان المپیک است و زمام‌دارانش ارزش المپیک و مدالش را می‌فهمند. خوب هم می‌فهمند. همین رییس، وقتی به افغانستان می‌آید، صدای ناله و اعتراض قهرمانان و مدال‌آوران المپیکی‌اش را نمی‌شنود؛ اما به یک رشته‌ی غیر المپیکی چهارونیم میلیون دالر می‌دهد.
صبح کابل: شاید رییس‎‌جمهور، به حرف‌های شما گوش داده است که ورزش، جای در آمد و پول نیست!
تره‌کی: (می‌خندد). ببینید اشتباه نشود، زمین ورزش و پیراهن تیم‌های ملی مقدس اند. نظر من این است که این تقدس را نباید با مادیات سنجش کرد؛ این به معنای آن نیست که وقتی وارد ورزش شدی، از فقر و بدبختی، «زَهرِه تَرَک» شوی. یک سوال دارم، کرکت آیا ورزش المپیکی است؟ خوب شاید بگویید، ملی است و مردم دوستش دارند. خوب این دلیل نمی‌شود که دیگران هیچ چیزی نداشته باشند. می‌گویند، بودجه نداریم، اگر بودجه نیست چرا برای کرکت هست؟
صبح کابل: به تیم ملی فعلی تکواندو چقدر می‌توانیم امیدوار باشیم؟
تره‌کی: ظرفیت تکواندوی افغانستان بالا است. علاقه‌مندی هنور هم فوق‌العاده است؛ اما نسبت به گذشته یک تفاوت وجود دارد. در گذشته وسائل الکترونیکی کم‌تر بود. چیزهایی که سال ۲۰۱۲ وارد تکواندو شد. حالا تکواندو سخت و پرهزینه شده است. تا زمانی‌ که شما وسائل نداشته باشید، نمی‌توانید موفق شوید. تکواندوی افغانستان به تکنالوژی روز نیاز دارد، امکاناتی که ما برای تیم ملی خود نداریم، کشورهایی مثل هندوستان و پاکستان در باشگاه‌های خود دارند. ما چند هوگو و سیستم داریم که دیگر قدیمی شده است. قوانین تکواندو هر روز تغییر می‌کند و لوازمش نیز نو می‌شود. برای رشد تکواندو نیاز به لیگ و امکاناتی داریم که نداریم. مثل آن است که شما کسی را از افغانستان، با بایسکل چینایی به مسابقات بایسکل‌سواری «توردو فرانس» ببرید که ورزش‌کاران با آخرین و سریع‌ترین بایسکل‌های روز دنیا حاضر اند. این ورزش‌کار شما، هر چقدر بااستعداد باشد، امکان ندارد اول شود. وقتی تکواندوی ما دو درصد امکانات کرکت را ندارد، چگونه می‌توان از المپیک مدال گرفت؟ همین حالا هم ما در تیم ملی استعدادهای بسیار خوبی داریم؛ اما وقتی هیچ چیزی نداریم، کاری از پیش نخواهیم برد. فرقی هم ندارد، مربی تیم ملی من باشم یا شما باشید و یا بهترین مربی دنیا!