
اشاره: حدود یک سال پیش امریکا و طالبان توافقنامهی را در دوحه به امضا رساندند که گفتوگوهای صلح افغانستان در آن کلید خورد، اما این روند نتیجهی ملموسی بهدنبال نداشت، اکنون قرار است یک نشستی در ترکیه برگزار شود که به گفتهی مقامات افغانستان اهمیت خاص دارد. ارگ ریاست جمهوری گفته است که انتخابات زودهنگام تنها راهحل گذار قدرت در افغانستان است، اما طرحهای حکومت امریکا و نامهی بلینکن، چه پیامدهای دولت افغانستان داشت. برای یافتن پاسخ به این پرسشها و اینکه نشست ترکیه چقدر اهمیت دارد، گفتوگوی را دکتر مجیب الرحمن رحیمی، مشاور ارشد شورای عالی مصالحه انجام دادیم.
هدف از ایجاد شورای عالی مصالحه چیست، آیا شورای عالی مصالحه توانسته شریک قدرت باشد و نظر به توافق میان ارگ و سپیدار، ارگ چقدر پابند بوده است؟
پیش از برگزاری انتخابات ۲۰۱۹ بحث مذاکرات صلح با طالبان داغ شده بود، شرکای بینالمللی و منطقهای افغانستان به این نتیجهی رسیدند که چالش افغانستان راهحل نظامی ندارد و باید از کانال صلح به این معضل نقطهی پایان گذاشته شود و متحدان بینالمللی در فکر خروج نیروهای خویش از افغانستان شدند. در داخل افغانستان نیز تقلا برای آغاز گفتوگوهای صلح بیشتر شد. زمانی که تنشهای انتخاباتی – ۲۰۱۹ – بالا گرفت، متحدان بینالمللی پیشنهاد کردند؛ محمد اشرفغنی کارهای حکومتی را به عهده بگیرد و داکتر عبدالله بهعنوان شریک حکومت روند صلح را رهبری کند و در این راستا توافقنامهی به امضا رسید و شورای مصالحه ملی ایجاد شد؛ اما پاسخ به اینکه شورای عالی مصالحه چقدر توانسته جایگاه خود بهعنوان شریک در قدرت حفظ کند، یک مقدار پیچیده است.
تنشها میان ارگ سپیدار روی چه نکاتی است؟
ارگ و سپیدار بهعنوان دو رقیب انتخاباتی با دو دیدگاه متفاوت وارد کارزارهای انتخاباتی شدند، اما در این دو دور زمانی که انتخابات تنشی – بحرانی شد. هر دو گروه – ستاد انتخاباتی رقیب – با در نظرداشت مسئله علیای کشور توافقنامههایی را امضا کردند، اما بخشهای از این توافقنامهها از طرف ارگ نقض شد و جنبه عملی پیدا نکرد. بخشهای از توافقنامه تشکیل شورای عالی مصالحه هنوز از طرف ارگ نقض میشود؛ اما در شرایط کنونی اولویت برای شورای مصالحهی ملی گفتوگوهای صلح است و انرژی بیشتر روی این قضیه صرف شد و به موارد اختلافی دولت داری توجه نشده و اگر بحثی بوده در پشت پرده صورت گرفته است.
چقدر چانهزنیهای شورای عالی مصالحه برای صلح به ثمر نشسته است؟
پس از آغاز کار شورای عالی مصالحه، اولین تحول آغاز مذاکرات مستقیم – هیئت دولت جمهوری اسلامی افغانستان با طالبان – است.
در کمتر از بیست سال گذشته، از زمان حاکمیت حامد کرزی – رییسجمهور پیشین – تلاشهای برای گفتوگوی مستقیم دولت افغانستان و طالبان آغاز شده بود، در همین دورهها بود که اشخاص و افرادی به نمایندگی از طالبان آمدند و امتیاز گرفتند، اما نمایندهی طالب نبودند و در همین راستا استاد برهانالدین ربانی شهید شدند و در زمان حکومت وحدت ملی همچنان تلاش ادامه یافت و شمار قربانی شدند؛ اما موفق به آغاز گفتوگوی مستقیم با طالبان نشدیم. اخیراً با همکاری و هماهنگی شرکای بینالمللی، شورای عالی مصالحه در کل نظام جمهوری اسلامی افغانستان، اولین نشست مستقیم با طالبان در دوحه صورت گرفت و نشستهای جانبی در کشورهای همسایه بهدنبال آن انجام شد که امیدواریها بیشتر ساخت.
به نظر شما، توافقی که میان ارگ و سپیدار صورت گرفت و نتیجه آن شورای عالی مصالحه است، چقدر مفید است؟
ما در بزنگاهی قرار گرفته بودیم و دو گزینهی بیشتر نداشتیم: رفتن به بحران و دو قطبی شدن افغانستان یا امضای توافقنامه؛ اما در شرایطی که نیروهای بینالمللی تصمیم به بیرون شدن داشتند، رفتن به بحران و تنش بیشتر به نفع گروههای مخالف دولت افغانستان تمام میشد تا دولت افغانستان، بنابراین رهبران دولت افغانستان برای پایان گذاشتن به این تنش توافق را نسبت به رفتن به سنگر جنگ و خشونت ترجیح دادند. اگر در شرایط فعلی، ناهنجاریها همچنان افزایش یابد، افغانستان دوباره به قهقرا خواهد رفت؛ اما از نگاه تاریخی این رویکرد سیاسی یک تحول مثبت را نشان میدهد که پیشینهای تاریخی در افغانستان نداشته است؛ درگذشته زمانی بحران حلق شده؛ راهحل دست بردن به خشونت و اسلحه بود، اما در چند سال اخیر تنشها و بحرانهای خیلی جدی خلق شد، ولی کنشگران بیشتر به راهحل سیاسی فکر کردند تا نظامی و دست بردن به خشونت.
دیدگاه شما این است: برای جلوگیری از بحرانی شدند با ارگ توافقنامه امضا کردید و قربانی دادید؟
قربانی یا تعامل؛ اما افغانستان در وضعیت بحرانی قرار داشت: دو مراسم تحلیف برگزار شد، والیهای از طرف دو تیم در ولایتهای مختلف معرفی شد، حرکتهای اعتراضی در پایتخت و ولایتهای کشور آغاز یافت که همه اینها نشانههای رفتن بهطرف بحران جدیتر بود؛ اما مشورت همکاران بینالمللی و بزرگان عبدالله عبدالله را واداشت تا تعامل را نسبت به برخاستن به تقابل را ترجیح دهد.
با امضا این توافقنامهها – در حکومت وحدت ملی و کنونی – شما از طرف حامیان و هوادارانتان، متهم به معامله میشوید، پیام شما چیست؟
برای اصلاح واژه معامله، باید بگویم: وقتی وارد سیاست میشوید، ناگزیرید که معامله کنید و بدون معامله نمیتوانید سیاست کنید. معامله همیشه بد نیست و شاید در جاهای تعبیری نادرست از آن صورت بگیرد، اما وقتی وارد سیاست میشوید، نفس مسئله این است که با در نظرداشت شرایط و اقتضای زمان نیاز دارید که از خود تعامل نشان دهید.
ما به دیدگاههای و نقد شرکای خود احترام داریم، اما به نظر من ما تا اینجا کار ما «اخف ضررین» را انتخاب کردیم که به مصلحت افغانستان اندیشیدیم. نتیجه رویکردهای سیاسی را نمیشود در سه تا چهار سال مورد ارزیابی قرار داد. اگر در ۲۰۱۴ بهطرف خشونت و جنگ میرفتیم، پیامد این کنش برای افغانستان ناگوار بود. ما امروز یک دوره را سپری کردیم و در نیمهدور دیگر قرار داریم و مردم افغانستان شاهد رویکردهای ما و تیم مقابل و کنشهای تعاملگرایانهی هردو تیم هستند. این کار زمینه را برای نسل جدید افغانستان فراهم میکند تا بتوانند قدم مستحکم و استوار را در آینده بردارند. اگر ما اشتباه کردیم، نسل جدید نباید آن تکرار کنند، اما نگاه ما این است که تعامل باید نسبت به جنگ ترجیح داده شود. البته به کسانی نقد دارند حق میدهیم از برخی حقوق و ادعاهایی که وجود داشت ما نتوانستیم دفاع کنیم!
چند روز پیش در پارلمان از کارکرد شورای عالی مصالحه انتقاد شد و اکثریت وکلا عملکرد این شورا را ناکام خواندهاند و خواستار قطع بودجه این شورا شدند؟ نظر شما در این مورد چیست؟
امروز صلح در محراق برنامههای دولت و شرکای بینالمللی افغانستان قرار دارد و نسبت به کنشهای مانند مبارزه با فساد، حکومتداری خوب، اصلاحات و حتا مبارزه با تروریزم به حاشیه رفته است. این صلح در محور شورای عالی مصالحه میچرخد و شکلگرفته و جریان دارد. پس از تشکیل شورای عالی مصالحه، کمیته رهبری شورا شکل گرفت که نمایندهی تمام جریانها در آن حضور دارند و مسئولیت رهبری و هدایت روند صلح را عهدهدار است. به اساس توافقنامه کابل – ماه ثور ۱۳۹۹ ارگ و سپیدار – حرف نهایی هر تصمیمی را در مورد صلح کمیتهی رهبری شورای عالی مصالحه میزند. در این کمیته رهبران سیاسی، نمایندههای جریانهای سیاسی و نمایندههای حکومت و اعضای رهبری شورای عالی مصالحه نقش دارند. طبعاً در مورد شکلگیری اجرایی شدن برنامههای شورای عالی مصالحه کار زنیهای وجود داشته؛ اما مدیریت روند صلح برای ما اولویت دارد.
این روزها صلح افغانستان تمام جهان را درگیر خودکرده است، در داخل افغانستان چقدر اجماع نظر بهخاطر تأمین این روند وجود دارد؟
در کلیت، کسی مخالف صلح نیست در این مورد اجماعی داخلی، منطقهی و جهانی وجود دارد و حتا در صف طالبان کسی مخالف صلح نیست، اما در رابطه به چگونگی رسیدن به صلح تفاوت دیدگاههای شدید مواجه هستیم. این تفاوت دیدگاه در داخل نظام، در منطقه و جهان شاید به شکل متفاوتی باشد. در داخل نظام شماری – ارگ ریاست جمهوری – برگزاری انتخابات زودهنگام مطرح را کردند، در داخل کمیته رهبری شورای عالی مصالحه نیز گزینههای متفاوت، مشارکت سیاسی، دوری گذار و رسیده به یک توافق و سازوکاری قابلپذیرش برای همه نیز مطرحشده است. در نظامهای غیراستبدادی این یک روند طبعی است که باید دیدگاههای متفاوت مطرح شود و تا سالمترین دیدگاه موردپذیرش قرار گیرد. برای یک گروه حضور در قدرت مهم است و تلاش میکنند تا روند صلح بهطوری تأمین شود که حافظ منافع آنان باشد. شمار دیگر یک دیدگاه دیگر دارند؛ اما شورای عالی مصالحه تمام دیدگاههای جمع کرده و روی توحید سازی و خواست نظام جمهوری کار میکند.
فکر میکنید، این کمیته ظرفیت توحید حداقل دیدگاه میان ارگ و سپیدار را دارد؟
امیدواریم که در نشست ترکیه با یک دیدگاه واحد ظاهر شویم، اما تعدد دیدگاههای همچنان میتواند وجود داشته باشد، ولی نگرانی این است که تعدد دیدگاههای موقف مذاکرات ما را ضعیف میکند.
کشورهای منطقهای در صلح افغانستان، چه نقشی میتواند در افغانستان بازی کند؟
نقش کشورهای منطقهی با در نظرداشت نفوذشان متفاوت است، مثلاً نقش پاکستان در این روند برجسته ارزیابی میشود. جمهوری اسلامی ایران، کشورهای آسیای میانه، قدرتهای مانند هند، چین و روسیه و کشورهای اسلامی این حوزه مانند ترکیه نقش برجستهای روی روند صلح دارند. به همین دلیل بود که پس از شکلگیری شورای عالی مصالحه؛ رییس شورای عالی مصالحه به کشورهای منطقه سفر کرد و نقش کشورهای منطقه در روند صلح افغانستان با اهمیت ارزیابی کرد. پیام این سفرها روشن بود: ما صلح میخواهیم و شما با ما همکاری کنید و کشورهای منطقه نیز تعهد سپردهاند که صلح در افغانستان به معنای صلح در کشورهای منطقه است. روندی که بتواند حقوق بشری، در آن تأمین شود. در کلیت بحث اجماع در مورد وارد شدن طالبان در نظام آینده وجود دارد و همچنان حفظ دستآوردهای اخیر تأکید صورت گرفت.
اجماع منطقهای در رابطه به صلح افغانستان به میان آمده، اما مخالفت در میان برخی از رقبا مانند هند و پاکستان و امریکا، روسیه و ایران وجود دارد، این تقابل صلح افغانستان را به کجا میکشاند؟
پیام ما به کشورهایی که در تقابل هم قرار دارند، این است که ما در وضعیت حساس هستیم و شما تقابل خود را به میدان افغانستان نکشانید، چون اگر تقابل داغ این کشورها وارد افغانستان شود، مدیریت آن از دست افغانستان بیرون است؛ اما کشورها این صدای ما را شنیدهاند. ما امروز شاهد تقابل ایران و امریکا و روسیه و امریکا مانند عراق و سوریه در افغانستان نیستیم.
در حالی که شاید رقابتهای کوچکی وجود داشته باشد، اما شاهد تقابل آنچنانی نیستیم. پاکستان و هند در یک رقابت جدی قرار دارند و افغانستان مانند گذشته قربانی سیاست امنیت و رقابت محور پاکستان در این کشور بوده است؛ اما با روی کار آمدن ادارهی جدید در امریکا به رهبری جو بایدن، پیشنهاد نشستی را در ترکیه داده است که کشورهای منطقهای مانند پاکستان، ایران، هند، چین و … در آن اشتراک میکنند و امریکا در تعامل با کشورهای منطقهای در تلاش حل مسئله افغانستان است. این یک رویکرد سالم و مثبت است و موردحمایت ما است.
اکثریت آگاهان بر این باوراند طالبان سربازان نیابتی پاکستان در جنگ افغانستان است، در حقیقت دولت افغانستان با کی گفتوگو کند، طالبان یا پاکستان؟
در مورد حضور و نفوذ پاکستان بر طالبان تردید وجود ندارد، طالبان در پاکستان حضور دارند و از طرف پاکستان حمایت میشوند، زمانی هیئت مذاکرهکنندهی دولت در وقفهی به کابل میاید، نمایندگان طالبان به پاکستان میروند، این نشاندهندهی واقعیت امر است؛ طالبان در پاکستان هستند و این کشور نفوذ خوبی روی آنها دارد.
در مذاکرات فعلی به دولت افغانستان و امریکا با هردو طرف توجه در تعامل و مذاکره است؛ نهتنها ما بلکه امریکا پیشتر از ما با پاکستان صحبت کرده است و با طالبان نیز مذاکرات جریان دارد. اکنون مذاکره با پاکستان صورت گرفته و سفرهای متعددی که به این کشور صورت گرفته و در آینده نیز ادامه خواهد یافت، چیزی که مهم است، تغییر رویکرد سیاسی پاکستان است، البته دولت افغانستان در کل در پی تعاملگرایی بهتر در روابط خود با پاکستان است.
در صحبتهای که با پاکستان داشتیم، تغییری را در رویکرد پاکستان میبینیم، پاکستانیها میگویند که دومین کشوری که از جنگ افغانستان آسیب میبیند، پاکستان است.
به نظر شما این تغییر بنیادی است؟
در رابطه به بنیادی بودن و نبودن رویکرد پاکستان، اما و اگرهای زیاد وجود دارد، اما در سطح سیاسی و گفتار دو کشور، تأکید بر تغییر سیاسی چشمگیر است. گله و شکایتهای وجود دارد که پاکستانیها در عمل آنچه باید روی طالبان فشار وارد نکردهاند، اما عمران خان، نخستوزیر پاکستان، طرفدار یافتن یک راهحل باثبات در افغانستان است.
امریکا با پیشگیری روند صلح، در افغانستان بهدنبال چیست؟
از نظر من، امریکا متحد و همکار افغانستان است و در تلاش یافتن یک راهحل سیاسی و تأمین صلح در این کشور است. از نظر امریکاییها؛ گروههای تروریستی را در افغانستان ضربه زدهاند و القاعده نابوده شده است و نیروهای مبارزه با تروریزم امریکا در افغانستان، فعالیت گروهای تروریستی را زیر نظر دارند. نیت امریکاییها پایان دادن به جنگ کنونی است؛ اگر طالبان روابط خود را با القاعده قطع کنند وارد تعامل سیاسی شوند، زمینه برای ایجاد این فرصت فراهم شده است. به همین دلیل یک توافقنامهی مشروط میان طالبان و امریکا امضا شده است و مرحلهبهمرحله تطبیق میشود. عملی شدن این توافقنامه هم به نفع ما است و هم به نفع امریکا، در حال حاضر توافقنامه دوحه زیر بازنگری ادارهی جدید امریکا قرار دارد: آیا طالبان روابط خود را امریکا قطع کردند؟ آیا خشونتها را کاهش دادند؟ آیا صادقانه وارد مذاکره با دولت افغانستان شدند؟ اما رویکرد ادارهی ترامپ با طالبان و مشروعیت بخشی به این گروه بود که مورد نقد همه مردم افغانستان است.
در داخل افغانستان؛ نقشه راه به دست کیست، شورای مصالحه ملی و ارگ یا کسانی دیگر این نقشه را میکشند؟
تلاش ما این است که نقشهی صلح از طرف چتر جمهوری اسلامی افغانستان ارایه شود، مفهوم چتر بزرگ، یعنی فراتر از حکومت و شورای عالی مصالحه؛ نمایندگی از جریانهایی که در زیر چتر نظام جمهوری اسلامی افغانستان حضور دارند تا همین لحظه ما از یک جبهه متحد در برابر طالبان صحبت کردیم، البته تفاوت و اختلاف دیدگاههای وجود داشته است. در ترکیب کمیته رهبری شورای عالی مصالحهی ملی، معاونها ریاست جمهوری، رهبران سیاسی – جهادی، حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، محمد یونس قانونی، عبدالرب رسول سیاف، محمد محقق، کریم خلیلی، عطا محمد نور و شمار دیگر حضور دارند و در رابطه به صلح تصمیم جمعی گرفته میشود، تلاشهایی جریان دارد که صلاحالدین ربانی و گلبدین حکمتیار را نیز وارد این کمیته شوند؛ بنابراین نقشه راه در دست هیچ گروه و جانب خاص قرار ندارد و در دست یک جمع افغانستان شمول است و اگر کسی تلاش کند، در این روند یکطرفه عمل کند، بدون شک نهتنها به موفقیت گفتوگو کمک نمیکند و به صلاح افغانستان نیست تمام نخواهد شد.
بنبست اصلی در روند صلح چیست/کیست؟ ارگ، شورای عالی مصالحه، امریکا یا طالبان؟
در شرایط فعلی طالبان بنبست اصلی روند مذاکرات صلح تلقی میشوند. هیئت گفتوگو کنندهی دولت افغانستان در دوحه حضور دارد؛ اما پس وقفه کوتاهی مه در ماه گذشته ایجاد شد، طالبان با مطرح کردن شرط و شرایطی بهدنبال بهانهتراشی شدند؛ اما در افغانستان و کشورهای منطقه مانع عملی در برابر صلح وجود ندارد.
نامهی بلینکین، طرح خلیلزاد و نشست مسکو و حالا نشست ترکیه چه پیام را میرسانند، آیا راه نظام آینده افغانستان در این نشست ترسیم میشود؟
در رابطه به چگونگی روند گفتوگوی صلح دیدگاهها متفاوت است، اما برای رسیدن به صلح مانع عملی نیست؛ اما تفاوت دیدگاههای در رابطه به حکومت گذار و نظام آیندهی افغانستان متفاوت است. در این میان دیدگاه ارگ ریاست جمهوری– انتخابات زودهنگام – نیز مطرحشده است. به اساس طرح ارگ؛ اگر در شش ماه ما به توافق با طالبان برسیم و دورهی گذار تکمیل شود، قابلستایش است، اما عقل و منطق حکم میکند که این عملی نیست، انتخابات یادآوری از تقلبها و فاجعهها است. در ساختار فعلی رفتن به انتخابات خود نوید یک بحران دیگر را برای افغانستان دارد. انتخابات زودهنگام از طرف یک گروه مطرحشده و اما طرف دیگر طالبان به انتخابات اصلاً باور ندارد، نگاه آنان غیر دموکراتیک مانند امارت و خلافت … است.
قرار است چند روز دیگر یک نشست در ترکیه برگزار شود، تفاوت میان نشست دوحه، مسکو و استانبول در چه است؟
توقع میرود، در نشست ترکیه طرفهای روی یک راهحل سیاسی بزرگ در رابطه به سرنوشت افغانستان به نتیجه برسند و تلاشهای در سطح بینالمللی و داخلی با توجه به عجلهی خروج نیروهای امریکایی و ناتو، برای موفقیت این نشست ادامه دارد؛ بنابراین نشست ترکیه برای افغانستان اهمیت خاص دارد. ما تلاش میکنیم، یک طرح واحدی که از چتر جمهوریت نمایندگی بکند، در این نشست مطرح شود.
طرحی که در نشست باید مطرح شود با چه مزیتهای است؟
کمیته رهبری شورای عالی مصالحه در روشنایی طرحی از طرف امریکا مطرحشده، روی یک طرح همهشمول کار میکند. تمام جریانهای سیاسی دیدگاههای خود بهصورت کتبی مطرح کردهاند که به کمیته شورای عالی مصالحه رسیده است. کمیته روی توحید این دیدگاهها کار میکند، زمانی کمیته رهبری شورای عالی مصالحه طرح نهایی را تأیید کند، این طرح بهعنوان طرح نهایی در نشست ترکیه ارایه میشود. ما در حال توحید و شکل دادن طرح هستیم و به زودترین فرصت نهایی خواهد و به اساس توافق ارگ و سپیدار کمیته رهبری شورای عالی صلح در این رابطه حرف نهایی را میزند.
طالبان در یک اعلامیهای بیان کرده بود که طرح جدید امریکا برای صلح افغانستان را نمیپذیرند و تنها روی توافقنامهی دوحه تأکید دارند، طرف اصلی تمام طرح باید طالبان باشد، وقتی طالبان هیچ طرحی را قبول ندارد، تعدد طرح به نظر شما تقلای بیجا نیست؟
طالبان هنوز در رابطه به طرح اخیر صلح امریکا، واکنش نشان ندادهاند، اما در یک نظام توهم با جنگ و نزاع، جمعآوری دیدگاههای کاری است دشوار، در چنین نظامی مدیریت یک نشست خیلی سخت؛ اما این دشواری در نظامهای استبدادی، نظامی – سیاسی و تروریستی کمتر است. با توجه به این، توافق رسیدن در طرف ما در مقایسه با طالبان زمانگیر و نیاز به بحثهای بیشتر دارد؛ اما این تفاوت دیدگاهها کمک میکند تا با یک دیدگاه واحد بهطرف نشست ترکیه حرکت کنیم.
در صورت نشست ترکیه نتیجه بدهد و توافق روی حکومت عبوری شود، دیدگاه شورای مصالحه ملی چیست؟
از نظر ما، پایان دادن به بحران افغانستان نیاز به توافق دوطرفه دارد و برای به ثمر نشستن توافق نیاز به مرحلهی گذار است؛ اما دیدگاه رییس شورای عالی مصالحه این است که باید در ابتدا با طالبان روی تمام گزینهها: اصول، مرحله گذار، شکلگیری مرحله بعد از گذار، توافق شود و اگر برای تطبیق آن به حکومت موقت – گذار نیاز شود، ما مشکل نداریم؛ اما پیش از رسیدن به توافق روی گزینههای فوق، مطرح کردن حکومت گذار – موقت پیش از وقت است و به ثبات کمک نمیکند.
فکر میکنید که ارگ با این رویکرد موافق است؟
روند صلح یک روند ملی و بینالمللی است، اما اگر کسی یا طرفی بحران خلق کند و تکروی داشته باشد، بهعنوان مخل صلح شناخته میشود، برای ما تأمین صلح و قطع جنگ مهم است؛ زیرا همهروزه شمار زیاد از هموطنان ما قربانی میشوند و تشدید این وضعیت به نفع هیچ گروهی نیست. منافع جمعی ما ایجاب میکند، برای تأمین صلح تلاش بیشتر کنیم و اگر کسی ممانعت برای صلح ایجاد کرد، در آن صورت مسئولیت به او برمیگردد.
آیا خروج نیروهای امریکایی از افغانستان پیوندی با صلح افغانستان دارد؟ پیامد این خروج از دید شما چیست؟
خروج نیروهای در اول ماه می بخش از توافق امریکا و طالبان است و امریکا و طالبان روی تأخیر خروج چانه میزنند؛ اما از نظر ما نیروهای بینالمللی به اساس یکسری مسئولیتهایی آمدند و خروج نیز باید مسئولانه صورت بگیرد. قرار است ما با طالبان توافقنامه امضا کنیم، اما برای عملی شدن توافقنامه نیاز به ضمانت کنندهی وجود دارد؛ چون تجربههای گذشته نشان داده است که برخی از توافقنامهی جنبه عملی پیدا نکردند. به گونهی مثال سپیدار با ارگ یک توافقنامهی را امضا کرده است، اما بیشتر از دههها مورد آن از طرف ارگ نقض شده است. وقتی در سطح داخلی چنین وضعیت پیش میاید، در سطح بزرگ، توافق با یک گروه جنگی مانند طالبان چگونه باید عملی شود، کوتاهترین تقصیر و کجروی از احتمال یک تنش جدی دوباره خبر میدهد؛ بنابراین حضور نیروهای خارجی تا عبور از وضعیت گذار یک نیاز است.