گفتوگو کننده: جواد میریان، رییس کانون اندیش کدهی آزادی
اشاره: بدون شک آنچه تا هنوز در بارهی جشن باستانی شب یلدا گفته و نوشته شده است، کافی نیست و تلاش مان بر این است تا بتوانیم جشن شب یلدا را به عنوان میراث فرهنگی افغانستان در سازمان یونسکو به ثبت برسانیم.
بنابراین، روزنامهی صبح کابل، با همکاری کانون اندیشکدهی آزادی، در نظر دارد تا با نزدیک شدن به شب یلدا؛ طولانیترین شب سال که از مراسم باستانی و دیرینهی مردم افغانستان است و در تاریخ فرهنگی کشور جایگاه خاصی دارد، با شماری از چهرههای فرهنگی و علمی کشور، گفتوگو کند.
صبح کابل: درنخست میخواهیم تصویر و تعریف شما را از یلدا (چله) داشته باشم؟
ساکایی: یلدا یک حادثه و رخداد طبیعی است که از روزگاران کهن، در میان مردم ما به عنوان یک سنت، بزرگداشت میشد. تجلیل از یلدا، معمولا در خانوادهها صورت میگرفته و هر خانواده آن را برای خودش تجلیل کرده است. ما در جهانی که زندگی میکنیم، در خطی (قاچ) قرار داریم که این خط، چهار فصل مشخص را برای ما پیهم ارائه میکند. یلدا در این میانه، آخرین روز از یک سال است؛ آفتاب یک گردش مکمل را میپیماید و به جایی میرسد که ما این سال را دوباره آغاز میکنیم و این آغاز دوباره، به معنای جشن نو شدن است. در ادبیات، یلدا به معنای افسوس است، مردم ما پیوسته غمها و مشکلات خود را تجلیل کرده اند، جشن مردم ما هم معمولا در شب انجام شده است؛ چون همیشه از طرف روز در رنج و غم بوده اند. تاریخ ما تاریخ درد و رنج است و تنها شبها بوده است که مردم گرد هم میآمدند و به بهانهای، غمهای خود را فراموش میکردند و یلدا، در این میانه چون درازترین شب سال است، زمینهی دیدار، گفتوگو و صحبت را در میان مردم بیشتر فراهم کرده است.
مردم ما به بهانهی یلدا، چون درازترین شب و آخرین شب پاییز سال است، با آخرین غمهای خود وداع میگفتند و یک زندگی نو را از سر آغاز میکردند؛ در ادبیات یلدا مظهر همین مسأله است؛ ما رنجها و دردهای خود را همیشه به یلدا تشبیه میکنیم، رنجهای ما درازپا و یلدامانند استند و ادبیات ما سرشار از این مسأله است. هرچه باشد، یلدا یک سنت دیرین مردم ما بوده است؛ اما متأسفانه بعضی از کوتهنظران، همیشه با این سنتهای قدیمی به نوعی در تقابل بوده اند؛ اینها با هر چه که از زمان سابق و از فرهنگ گذشتهی ما باقی مانده، در تقابل استند؛ مثلا جشن نوروز که همیشه با آمد آمد آن یک تعداد آن را حرام دانسته و نمیخواهند برگزار شود و جشنهای دیگر که از جملهی آن که در آخرین روز پاییز انجام میشود. شاید کسانی باشند که مخالف آن باشند؛ اما این جزء فرهنگ ما است و آروزی ما این است که هموطنان عزیز، فرهنگ گذشته، آداب و رسوم خود شان را که قرنها در این سرزمین انجام شده است، برگزار کنند تا ما به یک ملت بدل شده و بگوییم که دارای فرهنگ متعالی و قدیمی استیم؛ باید بدانیم که اگر این فرهنگ ما را بزدایند، واقعا ما بیپشتیبانه میشویم و دیگر هیچ چیزی نداریم؛ زیرا فرهنگ اسلامی ما فرهنگ عمومی همهی جامعه است، برای همهی ما و همهی دنیای اسلام است؛ اما تمام دنیا فرهنگهای خاص خود شان را نیز دارند که حفظ آن جزء اساسی از زندگی است.
صبح کابل: شماری یلدا را یک جشن ایرانی (منظور ایران امروز)- فارسی میپندارند، آیا شما این مسأله را قبول دارید؟
ساکایی: بلی، اگر منظور مدعیان ایرانی- فارسی پنداری جشن یلدا، ایران باستان باشد، پندار درستی است؛ زیرا ایران قدیم یک سرزمین وسیع است که افغانستان در مرکز و هستهی آن قرار دارد؛ جغرافیای ایران قدیم از دریای سند تا دریای دجله است و مرکز ایران قدیم، شهر بلخ است. این را کسانی که نمیدانند، باید بدانند و اگر منظور مدعیان ایرانی- فارسی پنداری یلدا، ایران امروز است که سرحد آن از اسلامقعله جدا میشود؛ به اشتباه رفته اند. تمام آنچه را که از اساطیر و اسطورههای قدیم به یاد داریم و به خورد ما داده اند؛ مربوط میشود به جغرافیای افغانستان امروزی که به نام آریانای/ ایران قدیم یا آریانا ویژه یا هر نامی دیگر که میمانند؛ این جغرافیا عبارت از افغانستان کنونی است. نام افغانستان یک نام جدید است و ما به آن افتخار میکنیم؛ اما نمیخواهیم که داشتههای فرهنگی ما زیر نامهای جدید زائل شود. مسائل فرهنگی ما به مسائل عمومی همهی مردم این سرزمین مربوط است که امروز در پاکستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، افغانستان، ترکمنستان و… قابل درک است.
صبح کابل: به پندار شما، بزرگداشتکنندگان از جشن یلدا در صدد اثبات چه چیزی استند؟
ساکایی: تجلیلکنندگان از جشن یلدا میخواهند یک سنت دیرینهای که اجداد شان آن را گرامی داشته اند، زنده نگهدارند؛ این سنتها معنای خیلی عمیق و ژرف در خود دارند. اگر ما را از بزرگداشت این سنتهای فرهنگی که پیوند ناگسستنیای با آیین، اخلاق، فرهنگ، عادات و تمام هستی ما دارد، به بهانهی این که این سُنت ناپسند زرتشتی و مربوط به کفار است باز بدارند، چارهای جز مقاومت نداریم.
صبح کابل: اگر قرار باشد که ما بازخوانی از سنتهای بومی خود داشته باشیم، بازخوانی این سنتهای بومی تا چه حد میتواند با بحثهای جامعهی امروز، مثل آزادی، حقوق بشر و… گفتمان ایجاد کند؟
ساکایی: ما تا گذشتهی خود را نفهمیم، آیندهی خود را رقم زده نمیتوانیم؛ نخستین چیزی که در این مورد مطرح میشود، این است که ما کی بودیم و از کجا آمده ایم و به کجا میرویم؟ ملتی که دارای پشتوانهای فرهنگی نبود، او ملت، ملت نیست و این یکی از ارکان مهم ملت شدن است؛ به هدف فهم وجوه مشترک و تأمین ارتباط بهتر با مردم افغانستان بایست، این مسأله را در میان تمام اقوام و قبایلی که در افغانستان زندگی میکنند، ریشهیابی کنیم. وجوه مشترک این است که اخلاق ما، آداب ما، سنتهای ما و تاریخ ما یکی است؛ پس ما میتواینم بر مبنای آن یک ملت باشیم و وطن واحد داشته باشیم. کسانی که نمیخواهند ملت ما یک ملت واحد، سرافراز و دارای نام، نان و جایگاه باشد، تیشه به ریشهی خویش میزنند.
صبح کابل: ایرانیان باستان، جشنهای زیادی از جمله: جشن نوروز، جشن یلدا، جشن گاهنبار، جشن سده، جشن آتش، جشن سوری (چهارشنبهسوری) و جشنهای ماهانه (فرودینگان/ فردودگ)، داشته اند که از آن شمار تنها نوروز، یلدا و چهارشنبهسوری مرسوم مانده است، علت فراموشی و نابودی جشنهای دیگر را در چه چیزی میبینید؟
ساکایی: پاسخ دادن به این پرسش اندکی دشوار است؛ اما اجازه بدهید از اینجا آغاز بکنم؛ خراسانیان در فرایند اسلامیزه شدن سرزمین شان، یکی از سرسختترین ملتهایی بودند که در برابر اعراب ایستادند و خیلی تلاش کردند نابودی فرهنگهای غیر اسلامی را که با آمدن اعراب و استعلای دین اسلام در سرزمین خراسان در حال ترویج شدن بود را، نپدیرند. حتا قوتهایی در مبارزه با اعراب که بعضا رنگ ضد دینی داشتند، تشکیل شدند و گاهی آیتهایی را جعل کردند تا برای مردم خود بفهمانند که اینها (اعراب) دروغ میگویند؛ مثلا یک کسی آمد و گفت که از زبان پیامبر شنیده شده است که زبان بهشت، زبان فارسی است، در حالی که پیامبر، این سخن را هرگز بیان نکرده است؛ یعنی با این کار میخواستند، در کنار پذیرش دین اسلام، فرهنگ و سنتهای خود را نیز داشته باشند؛ این مورد درست هم است؛ زیرا دین یک مسألهی دیگر و دنیا مسألهی دیگر است. شما میدانید که در فرایند زدودن زبان ما، خونهای زیادی ریخته شده است و این زبان (زبان فارسی) با ریختن خون هزاران انسان، حفظ شده است. اعراب به هر سرزمینی که مسلط شدند، نخست زبان آن و فرهنگ مردمان آن را از بین بردند؛ مثلا «عمر» به سرزمین مصر مسلط شد، زبان مصر را زدود و فرهنگ آن را از بین برد یا مثلا «خالد ابن ولید» به شام رفت، زبان عبرانی را از میان برد و هیچ چیزی باقی نماند، امروز از مصر، سوریه، تونس، لبیا و تا شرق افریقا، زبان ساکنان آن عربی است؛ در حالیکه این سرزمینها همه زبان و فرهنگهای خاص خود شان را داشتند. با وجودی که خیلی از واژههای عربی، وارد زبان فارسی شدند؛ اما خراسان، زبان عربی را نپذیرفت و در نهایت، زبان فارسی به حیات خود ادامه داد. ما قیامها و مقاومتهای متعددی را از مردم خود به یاد داریم که بعضی از آن (قیامها و مقاومتها)، رنگ دینی داشته و شمار دیگر، رنگ اجتماعی- سیاسی داشته است. بعضیها، حتا دین اسلام را نپذیرفتند و با دین جدید وارد معرکه شدند؛ مثلا مزدک آمد و گفت: همان گونه که یک آدم میتواند در سرزمین عربستان پیامبر باشد، ما هم میتوانیم از خود دین و پیامبر داشته باشیم؛ اما تعداد دیگر آمدند و گفتند که ما مسلمان استیم، ولی در برابر کارهایی که عربها در سرزمین ما میکنند، نمیتوانیم بیتفاوت باشیم و آن را بپذیریم. به همین گونه ما شاهد مقاومتهای اجتماعی- سیاسی زیاد بوده ایم؛ به گونهی مثال، حمزه آزرک از دادن مالیه اِبا ورزید و گفت که عربها چرا از خود شان مالیه نمیگیرند که از ما میگیرند. به همین شکل قیامها و مقاومتهای زیادی را در تاریخ نمونه داریم. هنوز هم این مقاومت ادامه دارد و دستهای پیدا و پنهان زیادی علیه زبان و فرهنگ ما دسیسه میچینند. میشود نتیجه گرفت که تقابل، تضاد و تصادم دو فرهنگ (عربی و خراسانی)، سبب فراموشی و از بین رفتن خیلی از جشنها و سنتها در سرزمین خراسان قدیم و افغانستان امروز شده است.
صبح کابل: روایت است که در روز یلدا (اول دی ماه/جدی)، جنگ و خونریزی حتا کشتن گوسفند و مرغ نیز ممنوع بود و این قطع موقت جنگ، بعضا به صلح دائمی تبدیل میشد. به پندار شما، اگر این مورد افسانهپردازی نباشد؛ آیا بازتعریف و واگویی این روایت در همایشهای یلدایی، میتواند ما را در امر صلحپروری و مبارزه با خشونتپروری کمک کند؟
ساکایی: مسلما، اما مهمتر از همه، بزرگداشت از یلدا به عنوان یک سنت معنوی ما، در درون و ذهن و اندیشهی ما اقتدار ایجاد میکند و این امر، سبب اقتدار یک ملت میشود، و یک ملت را به جایی میرساند که به گذشته، سنتها و داشتههای فرهنگیاش افتخار کند. هر دولتی، باید دارای یک سلسله داشتههای مادی و معنوی باشد؛ دولت ما بایست پاسدار ارزشهای مادی و معنوی جامعهاش باشد؛ زیرا این مسأله برای دولت ما اقتدار میآفریند. ما میتوانیم از جشنها و سنتهای فرهنگی خود بهرههای زیادی ببریم؛ مثلا ما از یلدا که در درون خودش پیامهای صلحآمیز دارد، میتواینم در امر ریشهکن کردن جنگ و برقراری صلح پایدار استفادهی بهینه کنیم؛ زیرا کشور ما درگیر جنگ است و یگانه راه پایان این جنگ یافتن نسخهی وطنی است. ما نیاز داریم که این نسخهها را از میان کتابها و فرهنگ خودمان بیابیم؛ ما چرا میجنگیم؟ دلیل، اسباب و عوامل این جنگ چیست و این که ما بر سر چه میجنگیم؟ نسخههای نوشته شده در بیرون و وارداتی، نمیتواند کارساز واقع شود. نه تنها یلدا که سنتها و جشنهای دیگر و تمام آثار ما حکایت از همزیستی و یکدیگرپذیری دارد: «به نزدیک من صلح بهتر که جنگ»، مردم ما را خو داده اند به دنیاگریزی، در حالی که دنیا یک پل موقتی است که باید از روی آن گذشت و به جهان دیگر رفت. ما به این دنیا هیچ فکری نکرده ایم و به جهان دیگر فکر میکنیم.
صبح کابل: در سالهای پسین بزرگداشت از یلدا در میان فرهنگیان افغانستان، به ویژه فرهنگیان فارسیزبان نسبت به چند دههی گذشته، خیلی گسترده است، دلیل این نوع نگاه را شما در چه میبینید؟
ساکایی: اجداد ما در نهایت یک صندلی داشتند و امکانات به گستردگی امروز را نداشتند و این امر باعث میشد که آنان از یلدا در خانه و میان خانوادهی خود شان تجلیل کنند. اگر امکانات امروزی مانند؛ تلویزیون و رسانههای اطلاعات جمعی بود، مطمئنم که آنان از یلدا و جشنهای دیگر خیلی گستردهتر بزرگداشت میکردند. این پندار که اجداد ما از یلدا در خانههای خود شان تجلیل کردند و بزرگداشت از آن با برپایی همایشها و محافل بیرون خانوادگی بدعت و مخالفت با اسلام است، یک برداشت نادرست، وارونه و اشتباه است. امروز ما تلویزیون، رادیو و … داریم و میتوانیم تعداد زیادی از روشنفکران و مردم را جمع کنیم، شمع روشن کنیم، آتش بیفروزیم، شعر بخوانیم و به موسیقی گوش دهیم؛ این کار همدلی و دوستی میآورد. ما باید از این فرصتهای کوچک، استفادههای بزرگ کنیم. در کنار این که خانوادهها این جشن را در خانههای خود تجلیل کنند، جوانان همهی اقوام و ملتها دور هم جمع شوند و راز دل، درد و اندوههای خود را بیرون بریزنند و این شب (چله) را با تمام شکوه تجلیل کنند. آرزوی من این است که در شب یلدا، در چندین نقطهی شهر، محافل یلدایی بر پا باشد و این شب، از طریق تلویزیونها، رادیوها و دیگر شبکههای اطلاعاتی، تبلیغ و انعکاس گسترده داده شود تا مردم ببینند که دیگر پشتونها با تاجیکها، اوزبیکها و هزارهها و… بیگانه نیستند و زیر یک سقف مینشینند و مناسبتهای خود را با هم تجلیل میکنند.